گنجور

 
۳۸۴۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۵

 

... دو سه رندند که هشیار دل و سرمستند

که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند

سر دهانند که تا سر ندهی سر ندهند ...

مولانا
 
۳۸۴۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۲

 

... هر یک امسال به زیبایی صد چندان شد

گلرخانی ز عدم چرخ زنان آمده اند

کانجم چرخ نثار قدم ایشان شد

ناظر ملک شد آن نرگس معزول شده ...

مولانا
 
۳۸۴۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۰

 

... پر زدن نوع دگر باشد اگر نیز بود

رقص نادر بودت بر زبر چرخ کبود

مولانا
 
۳۸۴۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۴

 

... آب حیوانی ز خونی می مزید

قد و بالایی که چرخش کرد راست

عاقبت چون چرخ کژقامت خمید

قد و بالایی که عشقش برفراشت ...

مولانا
 
۳۸۴۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۰

 

... چه جای آفتابی کز پرتو جمالش

صد آفتاب و مه را بر چرخ حال گیرد

شویان اولینش بنگر که در چه حالند ...

مولانا
 
۳۸۴۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۵

 

... وان خام را بپز که سخن خام می رود

زان باده داده ای تو به خورشید و ماه و چرخ

هر یک بدان نشاط چنین رام می رود ...

مولانا
 
۳۸۴۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۷

 

... هر جان که دید چشم تو را گفت داد داد

گفتم که چشم چرخ چنین چشم هیچ دید

سوگند خورد و گفت مرا نیست هیچ یاد

مولانا
 
۳۸۴۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۱

 

... بگشاد سر و دست که وقت کنار شد

گلزار چرخ چونک گلستان دل بدید

در رو کشید ابر و ز دل شرمسار شد ...

مولانا
 
۳۸۴۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۹

 

... وز آسمان سپیده کافور بردمید

صوفی چرخ خرقه و شال کبود خویش

تا جایگاه ناف به عمدا فرودرید ...

مولانا
 
۳۸۵۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۶

 

غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند

زانک بلندت کند تا بتواند فکند ...

مولانا
 
۳۸۵۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۷

 

... چونک بتابد ز تو پرتو نور احد

سینه کبودی چرخ پرتو سینه منست

جرعه ی خون دلم تا به شفق می رسد ...

مولانا
 
۳۸۵۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۵

 

... هر آن دلی که به تبریز و شمس دین شده باشد

چو شاه ماه به میدان چرخ اسب دواند

مولانا
 
۳۸۵۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۴

 

... ستاره ایست خدا را که در زمین گردد

که در هوای ویست آفتاب و چرخ کبود

بسا سحر که درآید به صومعه مؤمن

که من ستاره سعدم ز من بجو مقصود

ستاره ام که من اندر زمینم و بر چرخ

به صد مقامم یابند چون خیال خدود ...

مولانا
 
۳۸۵۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۷

 

... چه صبر کردن و دامن ز فتنه بربودن

نشسته تا که چه آید ز چرخ روزی چند

درآمد آتش عشق و بسوخت هر چه جز اوست ...

مولانا
 
۳۸۵۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۳

 

... سپیدی رخ این دل سپیدها بخشد

که طاس چرخ حواشیش را نپیماید

سپیده را چو فروشست شب به آب سیاه ...

مولانا
 
۳۸۵۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۹

 

... صعوه پرشکسته ای دیدی

بیضه چرخ زیر پر پرورد

باز شد خنده خانه این جا ...

مولانا
 
۳۸۵۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۳

 

... تا شهید تو را سعید کنند

چرخ کهنه به گردشان گردد

تا کهنه هاش را جدید کنند ...

مولانا
 
۳۸۵۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۲

 

... گفتم کی پیش رخت شمع فلک تار

گفتم کی زیر و زبر چرخ و زمینت

نیست عجب گر بر تو نیست مرا بار ...

مولانا
 
۳۸۵۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۷

 

... آورد برون گردون از زیر لگن شمعی

کز خجلت نور او بر چرخ نماند اختر

خورشید گر از اول بیمارصفت باشد ...

مولانا
 
۳۸۶۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۸

 

... خورشید وصال تو روزی به جمل آید

در چرخ دلم یابد برج حملی دیگر

اجزای زمین را بین بر روی زمین رقصان ...

مولانا
 
 
۱
۱۹۱
۱۹۲
۱۹۳
۱۹۴
۱۹۵
۴۹۲