صبح آمد و صحیفه مصقول برکشید
وز آسمان سپیدهٔ کافور بردمید
صوفیِ چرخ خرقه و شال کبود خویش
تا جایگاه ناف به عمدا فرودرید
رومی روز بعد هزیمت چو دست یافت
از تختِ مُلک زنگیِ شب را فروکشید
زانسو که تُرک شادی و هندوی غم رسید
آمد شدیست دایم و راهیست ناپدید
یا رب سپاه شاه حبش تا کجا گریخت
ناگه سپاه قیصر روم از کجا رسید
زین راه نابدید معما کی بو برد
آنکه از شراب عشق ازل خورد یا چشید
حیران شدهست شب که کی رویش سیاه کرد
حیران شدهست روز که خوبش که آفرید
حیران شده زمین که چو نیمیش شد گیاه
نیمی دگر چرنده شد و زان همیچرید
نیمیش شد خورنده و نیمیش خوردنی
نیمی حریص پاکی و نیمی دگر پلید
شب مرد و زنده گشت حیات است بعد مرگ
ای غم بکش مرا که حسینم، توی یزید
گوهر مزاد کرد که «این را کی میخرد؟»
کس را بها نبود همو خود ز خود خرید
امروز ساقیا همه مهمان تو شدیم
هر شام قدر شد ز تو هر روز روز عید
درده ز جام باده که یسقون من رحیق
کهاندیشه را نبرد جز عشرت جدید
رندان تشنهدل چو به اسراف میخورند
خود را چو گم کنند، بیابند آن کلید
پهلوی خُم وحدت بگرفتهای مقام
با نوح و لوط و کرخی و شبلی و بایزید
خاموش کن که جان ز فرح بالمیزند
تا آن شراب در سر و رگهای جان دوید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف صبح و زیباییهای آن پرداخته و از نمادهای عرفانی مانند صوفی و عشق یاد میکند. او از حیرت زمین و آسمان در مقابل آفرینش و و مقایسهی شر و خیر صحبت میکند و به تضادهای زندگی اشاره میکند. همچنین، دعوت به شادی و جشن در کنار دوستان و بازگشت به لحظاتی از سرور و عشق دارد. در نهایت، شاعر به قدر زمان و لذتهای زندگی اشاره میکند و اهمیت تجربیات عاشقانه را در درک عمیقتر زندگی میستاید.
هوش مصنوعی: صبح فرا رسید و کتابی زیبا را به نمایش گذاشت، و از آسمان روشنیای چون کافور را به بالا برد.
هوش مصنوعی: صوفی که در لباس مخصوص خود، مانند خرقه و شال آبی، به طور ناخواسته به جایی میرسد که معمولاً نباید میرفت.
هوش مصنوعی: رومی که روز بعد از شکست به خوابگاه سلاطین دست پیدا کرد، شبِ تاریک و غمانگیز را کنار گذاشت.
هوش مصنوعی: در آنسوی دنیا، جایی که معشوق ترک با شادی و دل عاشق هندی با غم به سر میبرد، پیوندی دائمی برقرار است و راهی وجود دارد که به طور ناشناختهای به سوی آنها میرسد.
هوش مصنوعی: ای خدا، لشکر شاه حبش تا کجا فرار کرد که ناگهان لشکر قیصر روم از کجا آمد و به آنجا رسید؟
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند معماها و رمز و رازهای این مسیر را درک کند، جز کسی که طعم عشق ازل را چشیده یا از آن نوشیده باشد.
هوش مصنوعی: شب و روز در شگفتیاند که چه زمانی روی زیبایشان سیاه شده و چه زمانی خالق خوبشان را آفریده است.
هوش مصنوعی: زمین در شگفتی است، زیرا وقتی نیمهای از آن گیاه میشود، نیمه دیگرش به حیات وحش میپیوندد و از آن میچرد.
هوش مصنوعی: این جمله به گونهای بیان میکند که یک چیز به دو قسمت تقسیم میشود: نیمی از آن مورد اشتها و لذت است و نیمی دیگر ممکن است به چیزهای منفی یا ناپاک مربوط باشد. در واقع، میتوان گفت که موجودات یا موقعیتها میتوانند همزمان هم خوب و هم بد باشند؛ یعنی در آنها جنبههای مثبت و منفی وجود دارد.
هوش مصنوعی: در شب، مرد از دنیا رفت و حیات دوبارهای آغاز شد؛ بعد از مرگ، ای اندوه، مرا بکش که من حسینم و تو یزید هستی.
هوش مصنوعی: گوهر با ارزشی در مزاد عرضه شد و گفت: «کیست که این را بخرد؟» اما هیچکس ارزشش را نداشت و در نهایت خودش آن را از خود خرید.
هوش مصنوعی: امروز همه ما به میزبانی تو آمدهایم و هر شب قدر را به لطف تو گرامی میداریم؛ هر روز هم مانند عید است.
هوش مصنوعی: به خاطر دردهایی که از نوشیدن شراب دارم، نمیتوانم جز از لذتهای نو بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: افراد شاد و دلسوز وقتی به مقدار زیاد و بیپروا چیزی میخورند، اگر خود را گم کنند، در نهایت راهی برای پیدا کردن راهحل یا پاسخهای خود پیدا خواهند کرد.
هوش مصنوعی: در کنار خم وحدت، جایگاهی بلند یافتهای که با پیامبران بزرگ و صوفیان معروف هم ردیف شدهای.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آرامش را برقرار کن، زیرا روح از خوشحالی در حال بال زدن است تا وقتی که آن شراب در ذهن و رگهای وجودش جریان پیدا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صبح آمد و علامت مصقول بر کشید
وز آسمان شمامهٔ کافور بر دمید
گویی که دوست قُرطهٔ شَعر کبود خویش
تا جایگاه ناف به عمدا فرو درید
در شد به چتر ماه سنانهای آفتاب
[...]
از ابر نوبهار چو باران فروچکید
چندین هزار لاله ز خارا برون دمید
آن حلهای که ابرمر او را همیتنید
باد صبا بیامد و آن حله بردرید
جشن خزان بهخدمت شاه جهان رسید
رایت ز کوهسار به صحرا درون کشید
از عکس رایت وی و از نور آفتاب
وز جام می سه صبح بهٔک جای بردمید
شرط است اگر کنند به جشنی چنین نشاط
[...]
ای بنده طول عمر تو خواهنده از خدا
از بنده یک حدیثک موجز توان شنید
فصل زررز است، بدینگاه دست گیر
چندانکه نیمدانک بزر، رز توان خرید
صبح آمد و علامت مصقول برکشید
وز آسمان شمامه کافور بردمید
گویی که دست قرطه شعر کبود خویش
تا جایگاه ناف بعمدا فرو درید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.