گنجور

 
مولانا

واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود

فرقیی مشکل چون عاشق و معشوق نبود

جز قیاس و دوران هست طرق لیک شدست

بر اولوالفقه و طبیب و متنجم مسدود

اندر این صورت و آن صورت بس فکرت تیز

از پی بحث و تفکر ید بیضا بنمود

فرق گفتند بسی جامعشان راه ببست

رو به جامع چو نهادند دو صد فرق فزود

فکر محدود بد و جامع و فارق بی‌حد

آنچ محدود بد آن محو شد از نامحدود

محو سکرست پس محو بود صحو یقین

شمس عاقب بود ار چند بود ظل ممدود

این از آنست که یطوی به زبان لایحکی

زانک اثبات چنین نکته بود نفی وجود

این سخن فرع وجودست و حجابست ز نفی

کشف چیزی به حجابش نبود جز مردود

نه ز مردود گریزی نه ز مقبول خلاص

بهل این را که نگنجد نه به بحث و نه سرود

تو پس این را بهلی لیک تو را آن نهلد

جان از این قاعده نجهد به قیام و به قعود

جان قعود آرد آنش بکشد سوی قیام

جان قیام آرد آنش بکشد سوی سجود

این یگانه نه دوگانه‌ست که از وی برهی

به سلام و به تشهد نرهد جان ز شهود

نه به تحریمه درآمد نه به تحلیله رود

نه به تکبیره ببست و نه سلامش بگشود

مگس روح درافتاد در این دوغ ابد

نه مسلمان و نه ترسا و نه گبر و نه جهود

هله می‌گو که سخن پر زدن آن مگس است

پر زدن نیز نماند چو رود دوغ فرود

پر زدن نوع دگر باشد اگر نیز بود

رقص نادر بودت بر زبر چرخ کبود

 
 
 
غزل شمارهٔ ۷۹۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عراقی

به خرابات شدم دوش مرا بار نبود

می‌زدم نعره و فریاد ز من کس نشنود

یا نبد هیچ کس از باده‌فروشان بیدار

یا خود از هیچ کسی هیچ کسم در نگشود

چون که یک نیم ز شب یا کم یا بیش برفت

[...]

مولانا

در جهان آمد و روزی دو به ما رخ بنمود

آنچنان زود برون شد که ندانم که کی بود

گفتم: « از بهر خدا ای سره مهمان عزیز

اینچنین زود کنی معتقدان را بدرود؟ »

گفت: « کس دید درین عالم یک روز سپید

[...]

سعدی

شرف نفس به جود است و کرامت به سجود

هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود

ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش

که محال است در این مرحله امکان خلود

وی که در شدت فقری و پریشانی حال

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
ابن یمین

آسمان قدر وزیرا چو تو بر روی زمین

تا زمان هست نبودست و بزرگی نبود

شاه ملک کرمی در بر خود فرزین وار

جای دادی و پسندد ز تو هرکس شنود

بنده بر رقعه اخلاص چو رخ راست رواست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
سیف فرغانی

هرکه همچون من و تو از عدم آمد بوجود

همه دانند که از بهر سجود آمد وجود

تا بسی محنت خدمت نکشد همچو ایاز

مرد همکاسه نعمت نشود با محمود

هرکه مانند خضر آب حیات دین یافت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه