... وز کرانی تا نیندازد بنه چنبر کشید

در حصول مقصد از دوران نمی خواهد مدد

پادشاهی را چه باید منت از چاکر کشید ...

... زمانه را به صلاح خلل نماند باز

نماند آنکه زند مقصد از تعلل دم

نماند آنکه کند کام بر توقع باز ...

... همه دارد چنان نبود که دارد چون تویی بن عم

خدا را از ظهور خلقت اشیا تویی مقصد

نبی را در حریم قرب او ادنی تویی محرم ...

... اگر با قدسیان در بارگاه کبریا باشم

شها این مقصد و این مدعا دارم که در عالم

ز لطفت و اصل هر مقصد و هر مدعا باشم

ز بحر فیض دریای نجف موجی رسد بر من ...

... بنمود شاخ و برگ و شکوفه و زان میان

میوه که بود مقصد اصلی ظهور کرد

در ابتدا شکوفه باو شد غدا رسان ...

... در حکمتی که کرد عیان هستی ترا

از کتم غیب مقصد اصلی غیب دان

این بود کز رموز خفی پرده بر کشی ...

... مایل آن مهوش مشکین خط سیمین خد را

مقصد ماست درین باغ گل روی تو لیک

هست صد خار ملامت گل این مقصد را

این چه قید است فضولی که ترا هست ز عشق ...

... چه نسبت با اسیر عشق تدبیر و تأمل را

فضولی بی توکل راه دشوارست بر مقصد

مده گر طالبی از دست دامان توکل را

... نیستم یک دم فضولی بی تماشای بتان

شاهد مقصد ز من در هیچ جا محجوب نیست

... طبع ناموزون کجا با سعی موزون می شود

می شود حاصل فضولی مقصد از دوران دل

با وجود صبر بر بیداد گردون می شود

... بشرط صبر بر غم می توان یافت

گل مقصد ز گلزار توکل

توکل را فضولی کار فرما ...

... می مخور ذوق مبین کام مزن عیش مکن

در یکی جو ز یکی خواه فضولی مقصد

نقد دین صرف ره هر بت بدکیش مکن

بر امید راحت دنیا مکش بسیار رنج

زانکه این مقصد برون از کارگاه خلقت است

بر نبی شد عرض هر معنی که صورت بسته ...

... تا جان بود به صورت بی جان چه احتیاج

بعد طریق کعبه مقصد ز قرب دل

چون بسته شد به بستن پیمان چه احتیاج ...

... در خدمتش غلام کمین سلطنت مب

ای سجده درت همه را مقصد و مرام

وی خاک درگهت همه را مرجع و مب ...

... رخ نیاز ز معبود آورم ز عباد

ندا رسید که مشکل رسی به مقصد خویش

ز مقتدای زمان نا نموده استمداد ...

... کاین شاه کریم بینوا دست

کاسایش خلق مقصد اوست

اول برسان با حسن الحال ...

... نه از دست رفت و نه از پا فتاد

در شهور اثنی و خمسین و تسعمایه در جوار فی مقصد صدق عند ملک مقتدر ساکن گشته در کاشان مدفون شد

... کند چو شعله آتش عروج پیکر خاک

به سوی مقصد عالی ز عالم سافل

مسیح خلق تو آن را که روح تازه کند ...

تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است

یک منزل از آن بادیه عشق مجاز است ...