گنجور

 
فضولی

غیر ناکامی ز محبوبان مرا مطلوب نیست

عاشقان را کام دل جستن ز خوبان خوب نیست

چون ندیدم صد جفا از یار می خواهم وفا

چیزی از محبوب می خواهم که در محبوب نیست

مرد باید تا نیازارد ز خود معشوق را

بهر یوسف در زلیخا رأفت یعقوب نیست

شد دلم صد پاره ناوردم شکایت بر زبان

محنت و صبری که در من هست در ایوب نیست

نیست جز لیلی بقای عشق مجنون را سبب

ضایع است آنکس که بر گل چهره منسوب نیست

زاهد گچ رو ندارد رغبت عشق بتان

راستی را این روش از هیچ کس مرغوب نیست

نیستم یک دم فضولی بی تماشای بتان

شاهد مقصد ز من در هیچ جا محجوب نیست