ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۶ - در ورود مظفّرالدین میرزا ولّی عهد به تبریز و مدح امیر نظام
... چنان که شاه مظفر به یک دو مه زین پیش
کشید رنج سفر کرد طی منازل دور
به فصل دی که ز سرما فسرده گشت چو یخ ...
... امید گاه امیران خدایگان صدور
زید به دولت و عزت چه در سفر چه حضر
به زیر ظل ولی عهد تا به یوم نشور
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۸ - مدح ناصرالّدین شاه
... نجوید لحظه ای آسایش تن
سفر سازد پی کسب معالی
که رسم زن بود یک جای بودن ...
... بحمدالله مرا تن گشته راحت
همه بار سفر ننهاده بر تن
ندیده صدمه ای از سختی راه
نخورده لطمه ای از بیم رهزن
همه برگ سفر دارم مهیا
همه عیش حضر دارم معین ...
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۵ - تسلیت به دوستِ پدر مرده
... این گفت دخترم سر زا رفته پیش از این
آن گفت مرده شوهرم اندر سفر همی
آن دیگری سرود که از هشت ماه قبل ...
... مال منست و مال نسیم سحر همی
گر رفت بر سفر پدرت شکر کن که هست
آن مادر ستوده ات اندر حضر همی ...
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۶ - در مدح امیرنظام
... زین پیش که بودی به امیران و وزیران
اندر سفر و غیر سفر مدح سرایی
از بهر ستودنشان بود و ز پی مدح ...
ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۳
... او هم اندر بر خرها همه پیغامبر است
مرو ای مرد مسافر به سفر جز با او
که ترا در همه احوال رفیق سفر است
حال ممدوحین زین چامه بدان ای هشیار ...
ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۷
... درک لقایش غنیمتی است مه برچنگ
از سفر این خجسته وادیم آمد
خواستم افزون کنم سخن به مدیحش ...
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۲
... تو از کون های گرد لاله زاری
یکی را این سفر همراه داری
کنار رستوران قلا نمودی ...
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۴
... اگر عارف در ایران داشت باور
که باشد در سفر مترس میسر
به کون زیر سر هرگز نمی ساخت ...
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۸
... چه بود از مشهدی گشتن خیالت
ترا بر این سفر کی کرد تشویق
تو و مشهد تو و این حسن توفیق ...
... چکد می گر بیفشارم به هم پلک
کنار سفره از مستی چنانم
که دستم گم کند راه دهانم ...
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۱۰
تو عارف واقعا گوساله بودی
که از من این سفر دوری نمودی
مگر کون قحط بود اینجا قلندر ...
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۱۱
... گر از سرچشمه تا سر تخت باشد
سفر با ضعف پیری سخت باشد
چو دورست از من آثار سلامت ...
ایرج میرزا » مثنویها » زهره و منوچهر » بخش ۳
... می گذرد وقت غنیمت شمار
بر خور از این سفرۀ بی انتظار
چون سخن زهره به این جا رسید ...
... حامل تخت من نام آورند
چون سفر و سیر کنم در هوا
تخت مرا حمل دهند آن دو تا ...
... گر نبدی مرتع من در فلک
سفرۀ هستی نشدی با نمک
سر به سر عشق نهادن خطاست ...
... هرچه کند با همه یک سان کند
گر تو نخندی به رخم این سفر
بر لب خود خنده نبینی دگر ...
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲ - شاه و جام
... قرقر می کرد مرا در گلو
این سفر آبم چو فروتر کشید
سنگ دگر شد سر راهم پدید ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۷ - افکار خنده آور
ای هم سفر عزیز من مجد
افکار تو خنده آورنده است ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۹ - تقاضا
... آب سردیست که در موسم تابستان نیست
از پس این سفر شوم مرا کار معاش
سخت شد از تو چه پنهان ز خدا پنهان نیست ...
... رفت برباد و بجز لطف تواش تاوان نیست
تا توانی تو از این سفره به مردم بخوران
کاندر این خانه کسی تا به ابد مهمان نیست ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۲۲ - ماده تاریخ مهمانی شاه در باغ امیرنظام (۱۳۰۷ هق)
... حاصل بحر و کان به باد بداد
بود سیم سفر که از تبریز
شد به سوی فرنگ خسرو راد ...
... به سوی پایتخت روی نهاد
سفر شه بنای باغ امیر
چون به یک سال اتفاق افتاد ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷۷ - حیله
... قربان تو ای درد و بلای تو به جانم
عفوم کن و آزرده مشو این سفر از من
گر بار دگر همچو خلافی به تو کردم ...
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷۹ - سفر اصفهان
... من غنی بودم و نمود مرا
سفر اصفهان چنین مسکین
خسرو و اصفهان نکو دیدم ...
... طبخ مازندرانی و رشتی
سفره ام را نموده عطر آگین
نان و انگور سفره ام به صفا
قرص خورشید و خوشه پروین ...
... شسته و رفته در خور تحسین
سفر اصفهان چو پیش آمد
به خزان شد حواله فروردین ...
ایرج میرزا » رباعیها » شمارۀ ۵
... ملبوس همین پوست به بردارم و بس
ز اسباب سفر که جمله مردم دارند
من بنده همین عزم سفر دارم و بس
ایرج میرزا » مربّع ترکیب » شمارهٔ ۲
... با خودت نیز ببر معتمدالسلطنه را
نیست در خارج لذت سفر یکتنه را
از تن مالیۀ ملک بکن این کنه را ...