سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۱ - رفتن فرامرز به هندوستان و نشاندن دستور در مرز خرگاه و نامه نوشتن به رای هند
... یکی دانش افروز پاکیزه رای
همش لشکر و پیل و اسباب بود
شب و روز با جنگ و با تاب بود ...
... زمین بنده شد آسمانش رهی
گذر کرد از آب جیحون بر اسب
به ایران زمین شد چو آذرگشسب ...
... سپه کش چو گودرز با فر و داد
چو لهراسب و اشکش دو گرد دلیر
برفتند مانند نره شیر ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۲ - پاسخ دادن رای هند،فرستاده فرامرز را
... پر از کینه سر سوی لشکر نهاد
ز غریدن کوس و اسب نبرد
ز آواز گردان و از خاک گرد
تو گفتی پدیدار شد رستخیز
سم اسب با گرد گفتا که خیز
همی گرد بر شد به کردار باد ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۳ - رزم فرامرز با تجانوی هندی
... یکی بر خروشید کای شیر مرد
سپهدار اسب افکن اندر نبرد
اگر پای داری تو بر دشت جنگ ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۵ - گرفتن فرامرز،تجانو را به خم کمند
... بجست و بینداخت به وی درخت
بزد بر سر اسب آن شیر مرد
سمندش به پهلو درآورد درد ...
... ز خون کوه و هامون برابر شده
درو اسب جنگی شناور شده
فتاده تن هندوان تیره جان ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۸ - پاسخ دادن رای هندی، فرامرز را
... بپیچد سر از شاه ایران زمین
بویژه که هم اسب و اسباب و گنج
ازو یافته در سرای سپنج ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۹ - رزم فرامرز با ده پهلوان و کشتن ایشان را
... بدان ده مبارز یکی حمله برد
به اسب نبردی یکی پی فشرد
یکی را کمربند بگرفت و پشت ...
... بپیچید و زد بر سر آن دگر
دم اسب دیگر سواری گرفت
بگرداند بر گرد سر از شگفت ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۰ - طلب کردن فرامرز،همایون را
... به اندازه مر هر یکی را بداد
ز اسب و غلام فرستنده شاد
سپهبد بدین گونه خرسند کرد ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۱ - بازگشتن فرامرز و کمین گشادن لشکر برو
... بدین کار ایشان بباید گریست
برانگیختند اسب و برخاست گرد
برآمد خروش از دلیران مرد ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۹ - گذشتن فرامرز از آب و رزم کردن با مهارک
... شبی بود بس تیره چون آبنوس
نه آوای اسب و نه آواز کوس
سپهبد چو نزدیک هندو رسید ...
... بیامد فرامرز بگشاد گوش
خدنگی به هنجار آواز اسب
بینداخت برسان آذرگشسب ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۰ - رزم فرامرز با مهارک هندی
... بزد تیغ بر گردن نامدار
به دو نیمه شد اسب و جنگی سوار
دگر هندوی همچو کوه سیاه ...
... بیامد گرازان بر پهلوان
زمین گشته در زیر اسبش نوان
به دست اندرش نیزه آهنین ...
... ز پشت سمند آن یل شیر مرد
بجست و دم اسب هندو گرفت
بگرداند و زد بر زمین ای شگفت
چنان زد که شد خورد در کارزار
همان اسب جنگی و نامی سوار
پیاده چو دیدند ایرانیان ...
... خروشید با نای رویینه خم
نشست از بر اسب و پولاد تیغ
گرفت و بیامد چو غرنده میغ ...
... چو در جستن نام بشتافتند
ز اسب و ز دیبا و در و گهر
ز پیل و ز تخت و ز تاج و کمر ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۲ - رزم شیروی با مهارک
... همانگه بفرمود تا کوس جنگ
ببستند بر اسب و بر پیل تنگ
چو آمد به گوش سپه بانگ کوس ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۳ - رسیدن فرامرز به یاری شیروی
... چو شیروی بانگ سپهبد شنید
ز اسب اندر آمد به سر او دوید
به شادی ببوسید روی زمین ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۴ - کشتن فرامرز، مهارک هندی را
... خروش از سوار دلاور بخاست
بزد نیزه بر پشت اسب نبرد
به زیر اندر آورد او را به گرد ...
... پیاده شد و آفرین گسترید
بزرگان زاسبان فرود آمدند
زبان ها همه پر درود آمدند ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۵ - نامه نوشتن فرامرز به شاه کیخسرو
... بدان شیر دل پهلوان زمین
فرستاده را خلعت و اسب داد
برو بر بسی آفرین کرد یاد
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۸ - رفتن فرامرز به جزیره فراسنگ و جنگ کردن با شاه جزیره
... به جنگ اندرون پیل دندان بدند
به تک در ربودندی از پشت اسب
پیاده به کردار آذرگشسب ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۹ - رفتن فرامرز به جزیره کهیلا و پذیره شدن شاه کهیلا،فرامرز را
... چو با شهریار اندر آمد به تنگ
فرود آمد از اسب شه بی درنگ
همیدون سپهبد گو پرهنر ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۱ - کشتن فرامرز،دیو سیاه
... دل از خرمی در برش بردمید
پیاده شد از اسب و سر بر زمین
نهاد و برو برگرفت آفرین ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۳ - سخن گفتن دایه با فرامرز در کار دختر
... خروشت هنوزم به گوش اندر است
مرا گرد اسب تو چون افسر است
روانم ز مهرت درآمد ز پای ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۵ - دادن شاه کهیلا،دختر را به فرامرز
... صد و بیست خروار از زر خام
ز اسب و ز اشتر فزون از شمار
بیاورد گنجور و فرمود بار ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۸ - رزم کردن فرامرز با فیل گوشان
... شه فیل گوشان چو آگاه شد
که هامون پر از اسب و خرگاه شد
سپه برنشاند و بزد بوق و کوس ...
... نشستند بر بادپایان همه
چو بنشست براسب شیر و رمه
همه تیر بر دست و بر زه کمان ...
... برآورد از جان او رستخیز
چنان زد که یک نیمه از اسب و دیو
بماند و دگر نیمه بد در غریو ...
... بسی گوهر و زر و تاج وکمر
همان پیل و اسبان با زین و بر
ز هر گونه آلات گستردنی ...