گنجور

 
۳۰۸۱

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

... قدم در نه درین ره همچو مردان

که خدمت کار تو ست این چرخ گردان

ولیکن روزکی چندی جهان دار ...

... چگونه فهم آن کان می کنی تو

بسی کوکب که بر چرخ برین است

صد و ده بار مهتر از زمین است ...

عطار
 
۳۰۸۲

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

... چو لعب نطع شطرنجی ندانی

ز لعب چرخ بی شک خیره مانی

ز یک سو خرمن زر کهکشان را ...

... که تو چون ماهی هنگامه گیری

چه دانی لعب چرخ بوالعجب باز

برو انگشت حیرت نه به لب باز ...

... چه می ریزی میان ریگ روغن

دلت در سیر نطع چرخ بستی

برو دنبال زن بر ریک و رستی

ز نطع چرخ درمانی علی القطع

برو بر ریگ رو تا چند ازین نطع ...

عطار
 
۳۰۸۳

عطار » اسرارنامه » بخش سیزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

... چو برسیدند و روزی چند بودند

چو تخمی زیر چرخ چرخ سودند

بدین سانست کردار زمانه ...

عطار
 
۳۰۸۴

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

... که خواهی شد بد او او گرفتار

چه بخشد چرخ مردم را در آغاز

که در انجام نستاند از او باز ...

... حدیث ماه و سال و روز و شب بین

عجب بازی چرخ بوالعجب بین

چو شب انگشت ریزندش ببردر ...

... نه پایست و نه چنبر چون گریزی

که گفتت گرد چرخ چنبری گرد

که قد همچو سروت چنبری کرد ...

عطار
 
۳۰۸۵

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

... ببین تا خود کجا افتاده ای تو

چنین چرخی که گردتست گردان

چنین گویی که زیرتست میدان ...

... رهی جویی بفکرت همچو مردان

بگردی در مضیق چرخ گردان

بسوی آشیان خود کنی ساز ...

عطار
 
۳۰۸۶

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

... ز یک یک ذره برخیزد دریغی

ز اول روز این چرخ دل افروز

دریغ خلق می ساید شب و روز ...

عطار
 
۳۰۸۷

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

... ز خاک راه بستر خواهدت بود

ترا چرخ فلک در چرخه انداخت

که بر یک جو زرت صد نرخه انداخت

عطار
 
۳۰۸۸

عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

... که ای دیوانه از من حاجتی خواه

چو خورشیدست تاجم چرخ و رخشم

چرا چیزی نخواهی تا ببخشم ...

عطار
 
۳۰۸۹

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

... شقاوت می گشاید یا سعادت

فرو می افتم از چرخ برین من

کجا آیم ندانم بر زمین من ...

عطار
 
۳۰۹۰

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

... چو مهدی داد جنبش آسمان را

سر چرخ فلک در چنبر آورد

بصد دستش فرو برد و برآورد ...

... چو مصر جامع عالم عیان کرد

ز چرخ نیلگون نیلی روان کرد

ز آبی در زمستان نقره انگیخت ...

... علم میزد رخ عالم فروزش

همو را در زوال چرخ انداخت

وزو اندر ترازو چشمهیی ساخت ...

عطار
 
۳۰۹۱

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

... ادیم از بهر نعلینش در انداخت

رسن چون دلو گردان چرخ پرتاب

که تا بهر براق او برد آب ...

... دو عالم نور و از فرق تو مویی

ز دو ابروت طاق چرخ بابی

ز دو گیسوت مهر و ماه تابی ...

... کسی کو در قیامت قطب مردانست

وزو هفت آسیای چرخ گردانست

چو او را نیم جو هفت آسیا نیست ...

... چو این نه حجره را میکرد دست آس

وزو نه آسیای چرخ را پاس

که داند تا دران منصب که او بود ...

... چو خورشید رخش افگند سایه

همای چرخ را بشکست مایه

ز فر او از ان مه پاره آمد ...

... چراغ ماه را بر آسمان کشت

زهی چشم و چراغ چرخ چارم

زهی نور دو چشم هفت طارم ...

عطار
 
۳۰۹۲

عطار » خسرونامه » بخش ۸ - در فضیلت امیرالمؤمنین حسین علیه السلام

 

... چو آن خورشید دین شد ناپدیدار

در آن خون چرخ میگردد چو پرگار

عطار
 
۳۰۹۳

عطار » خسرونامه » بخش ۱۴ - آغاز داستان

 

... همایی بر سر قصر سرافراز

که کردی با دونسرچرخ پرواز

بشادی پادشاه آنجا نشستی ...

... یکی را ده بچه یک نان نه دردست

عجب کاری که کار چرخ گردونست

که هر کس را ازو رنجی دگرگونست ...

... ز کوثر آب آرد حور عینم

نهد کرسی ز چرخ هفتمینم

چو خشمم خط سوی دوزخ نوید ...

عطار
 
۳۰۹۴

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

... بسوزد تا بماند بارکش باز

کنون بنگر که چرخ حقه کردار

چگونه مهره گردانید در کار ...

... که منشیناد بر تو از زمین گرد

چو دور چرخ بادا زندگانیت

مبادا چرخ بی دور جوانیت

ترا من ای کنیزک گرچه خامم ...

... چو جان آمد عزیز از مصر شاهی

چو یوسف نیل چرخ از شرم ماهی

اگرچه کودک یک روزه بود او ...

... ز دست روزگارش پای در گل

ز چرخ بی سر و پا دست بر دل

چو ابری بر رخ صحرا بمانده ...

... به روز هفتمین سلطان انجم

ز چرخ نیلگون آیینه خور

سپیده سرمه ریخت از مهبط زر ...

عطار
 
۳۰۹۵

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

... کنیزک بر جوانی زار بگریست

ز جور چرخ کج رفتار بگریست

زن مه مرد را گفت ای گرامی ...

... چنان آوازه او معتبر شد

که چرخ ازوی بپا آمد بسر شد

چو سال هرمز آمد برده و شش ...

عطار
 
۳۰۹۶

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

... شه آن اندیشه در دل همچو جان داشت

ولیکن چرخ در پرده نه آن داشت

قضا را گلرخ دلبر چو ماهی ...

... بدینسان مانده بود آن ماهپاره

که تا برچرخ پیدا شد ستاره

ز طاوس فلک بنمود محسوس ...

... بشکلی بوالعجب کار جهان بود

که لعب چرخ با او در میان بود

اگر درجادویی آهنگ کردی ...

... تنش همواره ناهموار میسوخت

چو خاتون سرای چرخ خضرا

برآورد آستین از جیب مینا ...

... اگرچه خسته ایام گشتم

اسیر چرخ نافرجام گشتم

جهان تا پشت من همچون کمان کرد ...

عطار
 
۳۰۹۷

عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن

 

... که از مه مرد زاید شهریاری

چنین بسیار زاید چرخ گردون

عقیق از سنگ زاید مشک از خون ...

... شفق شد در کنار خون گریزان

رخ چرخ فلک زنگار گون گشت

درفش ماه رخشان سرنگون گشت ...

عطار
 
۳۰۹۸

عطار » خسرونامه » بخش ۲۲ - آغاز عشقنامۀ خسرو و گل

 

... ز سر درجلوه ده نوع سخن را

که در رشک افگنی چرخ کهن را

چنین گفت آن سخندان سخنور ...

عطار
 
۳۰۹۹

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

... نگین کز کان بدست آورده حکاک

کند از چرخ گردنده دلش چاک

بمهر من مکن زنهار آهنگ ...

... که می زان میخورم کز خود رهم باز

چو صبح از چرخ گردون پرده بفگند

سپیده صد هزاران زرده بفگند ...

... ولیک از کار آن هر دو فلک خند

نمی کرد آسیاب چرخ در کوب

از آن بود آسیا بر کام جاروب ...

عطار
 
۳۱۰۰

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

... قراضه با سر غربال آمد

ز زیر قلعه این چرخ گردان

ز لب زنگی شب بنمود دندان ...

... ز هامون تا بگردون گرد بگرفت

چو چرخ از گرد میغی بست هموار

ز بانگ کوس رعد آمد پدیدار ...

... فلک صحرا زمین دریای خون شد

ز عهد نادرست چرخ دوار

شه خوزان شکسته شد بیکبار ...

... جهانی را ز لب جان میفزود او

چو یک چندی برآمد چرخ جانباز

ز سر در بازیی نو کرد آغاز ...

عطار
 
 
۱
۱۵۳
۱۵۴
۱۵۵
۱۵۶
۱۵۷
۴۹۲