گنجور

 
۳۰۰۱

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧۶ - قصیده

 

... با رأی او خورشید را چون ذره بینی در ضیا

با دست او وقت سخا دریا نماید چون شمر

تا رام کرد انعام را بگرفت خاص و عام را ...

ابن یمین
 
۳۰۰۲

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧٧ - قصیده

 

... در صف پنجم رسیدم پیش ترکی آنچنانک

ز آب دریا آتش تیغش بر آوردی شرار

در ششم مسند چه دیدم قاضی نیک اختری ...

... ناطقه فریاد بر دارد که یا رب زینهار

تیغ گوهر بارش ار بر سطح دریا خط کشد

در صدف گردد ز خجلت آب در شاهوار ...

ابن یمین
 
۳۰۰۳

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧٨ - وله ایضاً در مدح و تهنیت قدوم پادشاه

 

... جان بجای زر کنند از بهر فخر آنجا نثار

گفت کز دریای موج آمیز طبع درفشان

رو بغواصی فکرت گوهر موزون برآر ...

... با سنان آتشین آیند و تیغ آبدار

گر سپاهت بگذرد بر هفت دریا روز عرض

هشت گردد آسمان از بس که بر خیزد غبار ...

... کام شیر شرزه همچون ناف آهوی تتار

غصه ها دارد ز دریای کفت ورنه چراست

ابر نیسان با دل سوزان و چشم اشکبار ...

... مهره گردد از طریق خاصیت دندان مار

ور سموم قهر او بر سطح دریا بگذرد

زو جهد بیرون کواکب همچو از آتش شرار ...

ابن یمین
 
۳۰۰۴

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨١ - قصیده در مدح

 

... شود تریاق و گردد مشک و بندد در و آرد بر

زمین و ذره و صحرا و دریا را اگر خواهد

از آن هر دو سپهر و مهر سازد زین دو بحر و بر ...

ابن یمین
 
۳۰۰۵

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨۴ - قصیده در مدح معزالدین حسین کرت

 

... کرد ایزد بهر شاهی از جهانت اختیار

آب کوثر باشد از دریای لطفت قطره یی

و آتش دوزخ بود از تاب قهرت یک شرار ...

... مهره گردد از طریق خاصیت دندان مار

ور سموم قهر تو بر سطح دریا بگذرد

ز آب دریا تا قیامت آتشین خیزد غبار

ابر نیسان غرقه آب حیا باشد مدام ...

ابن یمین
 
۳۰۰۶

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩۴ - مطلع ثانی

 

... بر شیر آسمان شه سیاره شد سوار

در عرض اگر بلجه دریا گذر کنند

خیل و سپاه او که برونند از شمار ...

ابن یمین
 
۳۰۰۷

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠٠ - قصیده در طیبت و مدح نظام الدین یحیی

 

... ابر دست راد او بر آز اگر فایض شود

همچو دریا پرکند دامن ز در و گوهرش

مینماید بدسگال ملک را وقت جدال ...

ابن یمین
 
۳۰۰۸

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠٢ - قصیده عینیه

 

... مضیی ء عوارف مضی ء صنایع

چو دریا بود طبع او پر عجایب

بود همچو کان خاطرش پر بدایع ...

ابن یمین
 
۳۰۰۹

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١١ - وله ایضاً در مدح مولانا غیاث الدین بحرآبادی

 

... تا بروز حشر خواهد کرد تحریر خیال

گرنه دریا شد ز عشقت چشم موج انگیز من

پس چرا دروی نماید مردم آبی جمال ...

ابن یمین
 
۳۰۱۰

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٧ - قصیده فی مدح السلطان نظام الدین یحیی

 

... بدستت گر کند نسبت کسی ابر بهاری را

خرد باور کجا دارد که چون دریا بود شبنم

نشاید قد قدرش را قبا جز اطلس گردون ...

ابن یمین
 
۳۰۱۱

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٢٠ - قصیده در مدح طغایتمورخان

 

... به عهد تو نسزد بندگی غیر تو کردن

نکرد بر لب دریا کسی به خاک تیمم

میان خلق جهان ذات با صفای تو باشد ...

ابن یمین
 
۳۰۱۲

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣١ - ایضاً قصیده در مدح وجیه الدین مسعود

 

... شه عادل وجیه ملک و دین مسعود شاه آنکس

که دریا را خرد گوید که با دستش سرابست این

فلک در جنب عزم او زمین در پیش حزم او ...

ابن یمین
 
۳۰۱۳

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٢ - وله ایضاً در مدح پهلوان حسن دامغانی امیر سربداری

 

... پیوسته در مساکن اعداش زلزله

ای واهبی که حاصل دریا و کان بود

با جود کامل تو کم از نیم خرد له ...

ابن یمین
 
۳۰۱۴

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٣ - وله ایضاً در تهنیت ورود ملک معز الدین حسین کرت

 

... خسرو سیاره بینی گرد او ز انجم سپاه

گر بدست او کند دریا تشبه در سخا

اهل دانش را نیفتد گاه تمییز اشتباه ...

ابن یمین
 
۳۰۱۵

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٧ - وله ایضاً در مدح تاج الدین علی سربداری و بیان رفع نقار و کدورتی که بین سرداران بوده

 

... ملک جن و انس را بی منت انگشتری

خسرو عادل ستلمش بیگ دریا دل که هست

همتش برتر از آن کاندر تصور آوری ...

ابن یمین
 
۳۰۱۶

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٩ - وله ایضاً در مدح علاءالدین محمد

 

... عطارد گفت با کلک تو روزی

که تا کی عمر در دریا گذاری

نمیدانی که دست خواجه دریاست

تو از دریا چنین زار و نزاری

چو بشنید اینسخن کلک تو گفتش

و قاک الله که نیکو خواه یاری

ولی گر جای من دریا نباشد

نیارم کرد این گوهر نثاری

زهی ابن یمین کز یمن مدحش

ز سلک در چو دریا با یساری

خداوندا مخلد باد عمرت ...

ابن یمین
 
۳۰۱۷

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵١ - ایضاً له

 

... سزد گر جنتش خوانی ز بهر آنکه چون کوثر

درون دریای ژرف او را روان اندر میان بینی

شبان تا روز قصری را گرش دریا بر آوردند

بر ایوان هندوی کیوان برسم پاسبان بینی ...

ابن یمین
 
۳۰۱۸

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

... از اول چشمه می پنداشت چشمم را ولی آخر

چو در وی مردم آبی شناور دید دریا گفت

گرش ابن یمین گوید کز آن مایی ای مهوش ...

ابن یمین
 
۳۰۱۹

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

هر سحر بی شام زلفین تو ای حورا صفت

چشمه چشمم پر از گوهر شود دریا صفت

روضه رضوان فروغی از شعاع روی تست ...

ابن یمین
 
۳۰۲۰

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

... در بحر غمش غرقم آنها چه خبر دارند

کز لجه این دریا مانده بکران باشند

گر خسرو پرویز است فرهاد زمان گردد ...

ابن یمین
 
 
۱
۱۴۹
۱۵۰
۱۵۱
۱۵۲
۱۵۳
۳۷۳