امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۴
خورشید بر آسمان نپیماید راه
زان گونه که بر زمین سپه راند شاه ...
امیر معزی » مسمط
... ای صنم چنگ زن چنگ سبک تر بزن
پرده مستان بدر راه قلندر بزن
لشکر صبح آمدند میکده را در بزن ...
... ناله ی بربط شنو باده ی روشن ستان
درج معانی بکاو راه معالی سپر
تا که بود زهر و نوش تا که بود رنج و ناز ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱ - در شکر باری تعالی
... بیاموزی آن را که آگاه نیست
دلش را بدین بارگه راه نیست
چو دل ها که بینی همه روشن است ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۴ - در بی ثباتی عمر
... تو خواهی بسنده کن و خواه نه
سوی خواست او مر تو را راه نه
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۵ - در نعت النّبی صلّی الله علیه
... تو گر مردمی آز کوتاه کن
به پیغمبر خویشتن راه کن
ز هر چیز ورزی فزونی بده ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۸ - در مدح پادشاه اسلام
... به گیتی چنین روز تاریخ شد
هم اندر زمان نامداری ز راه
سر دشمن آورد نزدیک شاه ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰ - نیرنگ کوش با رومیان
... بیارام یک شب ز بیرون شهر
وز آسایش راه بردار بهر
تنی چند از رازت آگاه کن ...
... سر خویشتن گیر و بربند بار
شب و روز با کاروان راه کن
مرا ز آن سخن یکسر آگاه کن ...
... چنین داد پاسخ که فردا پگاه
از اختر ببینم یکی راز و راه
برافزون روز اندر آیم به شهر ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۲ - رسیدن نامه ی کوش به مانوش و فرستادن نامه به سوی کوش
چنین تا به درگاه مانوش شد
همه رنج راهش فراموش شد
چو مانوش برخواند گفتار شاه ...
... همه گفتنی زیر پای آوری
مگر من به پیشش نیایم به راه
دگر هرچه خواهد ز ما گو بخواه ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۳ - گفتگوی صلح با فرستاده ی مانوش
... همه کینه ها را بجای آورم
بر این گونه ها باز گردم ز راه
وگرنه به روم اندر آرم سپاه ...
... به ایران زمین بازگردد به کام
وز آن راه دیگر نیاید به شام
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۵ - صلح و باجگزاری مانوش
... کسی را که بود از بزرگیش بهر
فرستادشان تا بر آرد به راه
که باشید یکسر نوا نزد شاه ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۷ - فرستادن مانوش نه پاره کتاب پیش کوش
... فرستاد نه پاره دفتر به شاه
که هر یک سوی دانشی برد راه
چو دریای دانش مر آن هر یکی ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۹ - داستان دقیانُس
... کجا شب همانش همان است روز
سوی روشنایی کشد باز راه
یکی نردبانی ز سنگ سیاه ...
... که تا کالبدشان نگردد تباه
چنین است کهف و چنین است راه
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۰ - داستان پلاطُس
... بدو گفت ادنی که یافه مگوی
بدین راه بیداد خیره مپوی
که جاوید کس زندگانی نجست ...
... گر این زنده گردد همه بگرویم
به راهی که پویی بر آن ره رویم
ببستند پیمان و متی برفت ...
... بدو بگرویدند و بر دین او
گرفتند از او راه و آیین او
همه روم دین مسیحا گرفت
زن و مرد راه سکوبا گرفت
چو خواهد که کاری بباشد خدای ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۲ - داستان اسکندر در خاور
... سوی خاور آمد جهانجوی شاه
سپاهی که بر باد بربست راه
همی رفت تا پیش دریا رسید ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۴ - اسب چهرگان
... نیابی که دارد ز دانش بسی
مگر آن که ایدر ز یک روزه راه
یکی دانشی هست همچهر شاه ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۵ - فرود آمدن بر دامن کهسار و گفتگوی اسکندر با مهانش
... که از آفریننده آگه نبود
کسانی که بر کوه راهون بدند
اگرچه فزون گویم افزون بدند ...
... همی صحف آدم فرو خواندند
به راهون فرود آمده ست این زمان
که آدم فرود آمد از آسمان ...
... همه ساله مردم بدان که دوان
چو کشتی سوی کوه راهون رسید
پیامبر مرآن مردمان را بدید ...
... اگر شاه خواهد بگویم به شاه
هر آنچ از خرد نزد او هست راه
پس آن گه مهانش بدو باز گفت ...
... بدین کوه چون آمدی بی سپاه
که بر تو گزندی نیامد ز راه
تو با این چنین مردم غمگسار
چگونه گذاری همی روزگار
سه ماه است تا من به راه اندرم
چه بد دید از این راه بد لشکرم
ندیدیم یزدان پرست ایچ کس ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۷ - جنگ جمشید و مهراج
... بدین سان به ما بر جهان گشت تنگ
همی پیش وز پس ندانیم راه
نهاده دو دیده به فرمان شاه ...
... به دختر فرستاد پیغام شاه
که نزدیک من کس مجویید راه
همان به که در بیشه پنهان شوید ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۹ - نامه فرستادن مهراج به دست رسول به نزد ضحاک
... به درگاه ضحاک گردن فراز
به شش مه بریدند یک ساله راه
به بیت المقدس به نزدیک شاه
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۰ - کشته شدن ماهنگ پادشاه چین در جنگ با مهراج
... برفتند و بگذاشتند آن زمین
گریزان برفتند یک ماهه راه
به جستن بدان بیشه آمد سپاه ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۲ - فارک و بازماندگانش
... خورش داد از او مر مرا کردگار
سپاسم ز یزدان که او داد راه
همو داردم شهریارا نگاه ...