سرِ ماه پیش گروهی رسید
کز آن سان دگر آدمی کس ندید
سرِ اسب و آواز مرغان خُرد
سکندر همه دل بدیشان سپرد
بدان تا بداند زبانشان مگر
بسی رنج دید و ندید ایچ بر
نه کس ترجمان یافت اندر میان
دژم گشت از او خسرو رومیان
چو شب تیره شد پیش یزدان بپای
همی گفت کای داور رهنمای
سزد گر بیاموزی آوازشان
مرا، تا شوم آگه از رازشان
ز من بنده گفتار ایشان مپوش
بود کآگهی یابم از کار کوش
چو گسترد بر دشت، خورشید، فر
سراسر زمین گشت همرنگ زر
سکندر بیامد به دیدارشان
همان گاه دریافت گفتارشان
بدانست کایزد گشاده ست راز
فرود آمد از اسب و بردش نماز
همی گفت کای پاک فریادرس
درِ بسته نگشایدم جز تو کس
بپرسید از ایشان ز کار خورش
که چون است و از چیست این پرورش
چنین داد پاسخ کسی ز آن میان
که ما را خورش هست از این ماهیان
ز تخم گیاه و ز میوه خوریم
چو یابیم از این هر سه برنگذریم
بدو گفت کاندر میان گروه
یکی مرد یابیم دانش پژوه
که بشناسد او روز نیک از گزند
بداند شمار سپهر بلند
وُ پیری هشومند با فرّهی
که دارد ز شاهان پیش آگهی
چنین داد پاسخ که ایدر کسی
نیابی که دارد ز دانش بسی
مگر آن که ایدر ز یک روزه راه
یکی دانشی هست همچهر شاه
هشومند پیری مهانش به نام
همانا بیابد از او شاه کام
یکی خانه کرده ست بر تیغ کوه
گزیده جدایی و دور از گروه
ز گنجی فزون آیدش خواسته
همه کار او خوب و آراسته
همه بودنیها بگوید درست
به دانش بر او کس فزونی نجست
سرِ سالِ نو ما همه همگروه
از ایدر بتازیم تا تیغِ کوه
بر آن پیرِ دانا ستایش کنیم
فراوان مر او را نیایش کنیم
هر آنچ اندر آن سال خواهد رسید
سراسر کند پیر، ما را پدید
درستی و بیماری و نیک و بد
فراخی و تنگی که ما را رسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان سکندر مقدونی روایت میشود که به گروهی از مردم میرسد و تلاش میکند زبان آنها را بفهمد. او از خداوند یزدان طلب میکند که زبان این مردم را به او بیاموزد تا از رازهای آنان آگاه شود. پس از پیاده شدن از اسب، سکندر به سخنان آنها گوش میدهد و متوجه میشود که آنها از ماهیها، تخم گیاه و میوه تغذیه میکنند. یکی از آنها اشاره میکند که در گروه آنها شخصی دانا وجود دارد که میتواند به سکندر کمک کند تا روزهای خوب و بد را بشناسد و از وقایع سال آینده آگاه باشد. سرانجام، سکندر و همراهانش تصمیم میگیرند به سمت کوه رفته و آن پیر دانا را ملاقات کنند تا از دانش او بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: گروهی به پیشانی ماه نزدیک شدند که هیچ کس دیگری را مانند آن ندید.
هوش مصنوعی: سردار سکندر در مقابله با سرسختی و چالشها، خود را در آغوش صدای پرندگان و زیباییهای طبیعت رها کرده و دل به آنها سپرده است.
هوش مصنوعی: بدان که زبان آنها تا چه اندازه درد و رنج کشیده است، حتی اگر چیزی ندیده باشند.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست در میان غم و اندوه، معنی او را درک کند و از همینرو خسرو رومیها دچار ناراحتی شد.
هوش مصنوعی: وقتی شب تاریک شد، به پیش خداوند ایستاده میگوید: ای داور، ای راهنمای من.
هوش مصنوعی: اگر بیاموزی صدایشان را به من، سزاوار است تا از رازهایشان باخبر شوم.
هوش مصنوعی: نکنه به حرفهای آنها گوش ندهی، زیرا میخواهم از کار و تلاش آنها آگاه شوم.
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید در آسمان پخش میشود، تمام زمین به رنگ طلا درمیآید.
هوش مصنوعی: سکندر به دیدار آنها آمد و در همان زمان سخنانشان را شنید.
هوش مصنوعی: او متوجه شد که کسی که راز را فاش کرده است، برای احترام و شکرگزاری از اسب خود پیاده شد و به نماز پرداخت.
هوش مصنوعی: او میگوید: ای یاری که همیشه پاک و بینظیری، هیچ کس جز تو نمیتواند درِ بسته را برایم باز کند.
هوش مصنوعی: از آنها دربارهٔ کار خورشید پرسیدند که این روند چگونه است و از چه چیزی نشئت میگیرد؟
هوش مصنوعی: کسی از میان آنها پاسخ داد که ما مثل این ماهیها در دل دریا خورشید داریم.
هوش مصنوعی: ما از جوانهها و میوهها تغذیه میکنیم و هر وقت که از این دو بهرهمند شویم، به هیچ چیز دیگر فکر نمیکنیم.
هوش مصنوعی: او گفت: "بیا ببینیم در بین این جمع، آیا میتوانیم یک مرد با دانش و پژوهش پیدا کنیم."
هوش مصنوعی: کسی که بتواند روزهای خوب را از آسیبهای بد تشخیص دهد، تعداد روزهای آسمان بلند را میشناسد.
هوش مصنوعی: نیکروزگاری با دانایی و شناخت از مقام و ویژگیای که دارد، از پادشاهان جلوتر است و برتری دارد.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که در اینجا کسی را نمیتوانی پیدا کنی که از علم و دانش بسیار برخوردار باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شاید تنها با یک روز تمرین و تلاشی مستمر، فردی بتواند به دانش و تواناییهایی دست پیدا کند که او را مانند یک پادشاه در جایگاهش قرار دهد. یعنی تلاش و پشتکار میتواند به افراد کمک کند تا به مقامهای عالی و دانشهای ارزشمندی برسند.
هوش مصنوعی: پیر دانا و بزرگ با نام خود، از وی به راستی شاهی خوشبخت و موفق به دست میآورد.
هوش مصنوعی: کسی در بالای کوه خانهای ساخته است که از جمع و دوری دیگران جدا افتاده است.
هوش مصنوعی: از گنجی که بیشتر از نیازش دارد، خواستههای او تمام کارهایش را خوب و مرتب میکند.
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که وجود دارند را به درستی بر اساس علم و دانش بیان کن، زیرا هیچ کسی در دانش و فهم از او برتری ندارد.
هوش مصنوعی: در آغاز سال جدید، ما همه با هم به سمت جلو میرویم و تا قله کوه تلاش میکنیم.
هوش مصنوعی: از آن دانشمند کهن به خوبی یاد می کنیم و بسیار او را مورد ستایش و احترام قرار می دهیم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آن سال در نظر گرفته شود، به طور کامل توسط پیر به ما نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر آنچه که برای ما پیش میآید، از جمله خوبی و بدی، سلامتی و بیماری، فراوانی و کمی، نتیجهای از تقدیر و سرنوشت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.