چو نامه بدادند، بر خواند زود
فرستاد هر جا که لشکرش بود
به درگاه خواند او سپاهی گران
گزین کرد پانصد هزاران سران
فرستاد نزدیک مهراج شاه
چو مهراج دید آن گزیده سپاه
بر آراست لشکر، سوی چین کشید
ز ماهنگ وز لشکرش کین کشید
میان دو لشکر بسی بود رزم
تهی کرده گردان سر از خواب و بزم
پس از کابل و زابل آمد سپاه
فراوان مدد پیش مهراج شاه
چو با شاه چین شد زمانه درشت
مر او را به خون پسر باز کُشت
چو کُشتی تو همچون خودی را نژند
چنان دان که کشتندت، ای مستمند
همه گنج ماهنگ برداشت پاک
وز آن شهرِ خرّم برآورد خاک
زن و بچه و گنج او هر چه بود
فرستاد نزدیک ضحّاک زود
وز آن جا سوی شهر خود بازگشت
زمانه چنو خواست دمساز گشت
جهان را چنین است آیین و کار
گهی دشمن است و گهی دوستدار
گهی با تو و گاه با تو نبود
گهی نیکخو، گاه بدخواه بود
چو شد نونک و فارک آگاه از این
برفتند و بگذاشتند آن زمین
گریزان برفتند یک ماهه راه
به جُستن بدان بیشه آمد سپاه
کسی را ندیدند و گشتند باز
جهان را دگرگونه تر بود ساز
چو آگاهی آمد به ضحاک از این
که شد کشته دارای ماچین و چین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: پس از آنکه نامهای ابلاغ شد، سپاهیان به سمت مهراج شاه فرستاده شدند و او پانصد هزار جنگجو را برگزید. مهراج با این سپاه به سوی چین حرکت کرد؛ جنگی آغاز شد و سپاه او از کابل و زابل به کمکش شتافتند. در این جنگ، مهراج پسر خود را به قتل رساند و گنج و اموال بسیاری را از ماهنگ جمعآوری کرد. او این اموال و خانوادهی ماهنگ را به ضحاک فرستاد و خود به شهر خود بازگشت.
داستان نشان میدهد که دنیا پر از دوگانگی است؛ گاهی دشمن و گاهی دوست. نونک و فارک از این وضعیت آگاه شدند و به دلیل خطرات، آن سرزمین را ترک کردند. آنها پس از یک ماه به جستجوی پناهگاهی رفتند ولی در این مسیر کسی را ندیدند. هنگامی که ضحاک از کشته شدن مهراج و گنجها مطلع شد، متوجه تغییرات اساسی در اوضاع شد.
هوش مصنوعی: وقتی نامه را به او دادند، به سرعت آن را خواند و به هر جایی که سپاهش قرار داشت، فرستاد.
هوش مصنوعی: او در درگاه خداوند، سپاهی بزرگ و قابل انتخاب را تشکیل داد که شامل پانصد هزار فرمانده میشد.
هوش مصنوعی: فرستادهای نزد پادشاه فرستادند، وقتی پادشاه آن گروه منتخب را دید.
هوش مصنوعی: لشکر را به زیبایی تجهیز کرد و به سمت چین حرکت کرد، او از ماهنگ و لشکرش انتقام میجست.
هوش مصنوعی: در میانه ی دو ارتش، جنگی در جریان است و گروهی از سربازان که در حال استراحت و جشن بودند، به ناگاه از خواب و شادابی بیدار شدهاند.
هوش مصنوعی: پس از کابل و زابل، لشکری بزرگ به کمک مهراج شاه آمد.
هوش مصنوعی: زمانی که زمانه به شدت تغییر کرد، او (پادشاه) پسرش را به خاطر خونخواهی به قتل رساند.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند تو را در زندگی دستخوش مشکلات و سختیها کند، بدان که تو نیز در وضعیت مشابهی که به آن دچار شدهای، به سرنوشت خویش دچار میشوی. ای جوانمرد، درک کن که کسانی هم که در موقعیتی مشابه تو هستند، ممکن است به همین سرنوشت دچار شوند.
هوش مصنوعی: همه گنجینهی باارزش را برداشتند و از آن شهر خوشحال، خاکی برآوردند.
هوش مصنوعی: او به سرعت تمام خانواده و داراییاش را نزد ضحّاک فرستاد.
هوش مصنوعی: از آنجا به سوی شهر خود بازگشت و زمانه به گونهای شد که همدل و همصدا گردید.
هوش مصنوعی: زندگی و شرایط دنیا به گونهای است که گاهی افراد دشمن یکدیگرند و گاهی دوستان.
هوش مصنوعی: گاهی در کنار تو هستم و گاهی نیستم. بعضی اوقات با خوبی و مهربانی با تو رفتار میکنم و گاهی هم رفتار بدی دارم.
هوش مصنوعی: وقتی نونک و فارک از موضوع آگاه شدند، رفتند و آن سرزمین را ترک کردند.
هوش مصنوعی: یک گروه به مدت یک ماه سفر کردند و به منظور جستجو به آن جنگل آمدند.
هوش مصنوعی: هیچکس را ندیدند و دوباره به جستوجوی دنیا پرداختند، اما دنیا به شکل دیگری تغییر کرده بود.
هوش مصنوعی: وقتی ضحاک متوجه شد که مالک سرزمینهای ماچین و چین کشته شده است، به اوضاع آگاه شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.