گنجور

 
۲۰۱

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳

 

... چشمم از هجر تو دریا شد و در خیل خیال

ای بسا مردم آبی که درین ساحل هست

چند شمشیر چنان بر من بیچاره زنی ...

امیرخسرو دهلوی
 
۲۰۲

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۴

 

... به دریا غرقه شد رخت صبوری

که کشتی سوی ساحل بازنامد

دل ما رفت با محمل نشینی ...

امیرخسرو دهلوی
 
۲۰۳

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۰

 

... خسرو در اوفتاد به غرقاب آرزو

چون کشتی مراد به ساحل نمی شود

امیرخسرو دهلوی
 
۲۰۴

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۳

 

... نه من زان گونه در دریا فتادم

که آید کشتنم در ساحل خویش

چه فرصتها که گم کردم درین راه ...

امیرخسرو دهلوی
 
۲۰۵

حسینی » کنز الرموز » بخش ۱۷ - در بیان معرفت روح میفرماید

 

... گرنه این گوهر در این دریا بدی

ساحل این بحر ناپیدا بدی

گر نبودی پرتو حق در وجود ...

امیر حسینی هروی
 
۲۰۶

حسینی » کنز الرموز » بخش ۳۷ - در بیان سماع و کیفیت آن میفرماید

 

... عالمی بینی ز دل بیدل همه

طالب دریا و بر ساحل همه

ساقیا می ده که این افسانه بود ...

امیر حسینی هروی
 
۲۰۷

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱

 

... ما ازین دریا که کشتی در میانش برده ایم

گر به ساحل می رسیدیم از میان اندیشه نیست

گر چه از رطل گران کار خرد گردد سبک ...

اوحدی
 
۲۰۸

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲

 

... بسیار شد عجایب این بحر و چون ز موج

کشتی بر آوریم به ساحل یکی شود

زین لا و لم به عالم توحید راه تو ...

اوحدی
 
۲۰۹

اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - وله بردالله مضجعه

 

... حدیث عشق بسی گفتم و ندانستم

که من میانه غرقابم و تو بر ساحل

مرا اگر دوسه روزی بهوش می بینی ...

اوحدی
 
۲۱۰

اوحدی » جام جم » بخش ۸۷ - در معنی خلوت

 

... تا چو در وی کند سعادت رو

تخته بیرون برد به ساحل هو

خاطری تیز و فکرتی ثاقب ...

اوحدی
 
۲۱۱

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٠ - وله ایضاً

 

... چو بحر خاطر من موج فکرت انگیزد

زمانه گوهر موزون بچیند از ساحل

عروس طبع مرا هیچ در نمی باید ...

ابن یمین
 
۲۱۲

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

... چشم دریا صفتم چون ز غمت موج زند

بس که از ساحل او عقد گهر بردارند

هر کجا پای نهی اهل نظر از سر شوق ...

ابن یمین
 
۲۱۳

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۶٣

 

... کسیکه مشرب عذبش ازو مهنا نیست

من ار ز ساحل آن تشنه باز میگردم

گناه بخت منست این گناه دریا نیست

ابن یمین
 
۲۱۴

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

... بحریست کفش که موج آن جمله عطاست

من تشنه لب از ساحل آن گشتم باز

این نیز هم از طالع شوریده ماست

ابن یمین
 
۲۱۵

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه

 

... یکی را علم ظاهر بود حاصل

نشانی داد از خشکی ساحل

یکی گوهر برآورد و هدف شد ...

شیخ محمود شبستری
 
۲۱۶

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲ - سبب نظم کتاب

 

... حدیث قرب و بعد و بیش و کم چیست

چه بحر است آنکه علمش ساحل آمد

ز قعر او چه گوهر حاصل آمد ...

شیخ محمود شبستری
 
۲۱۷

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۸ - سوال از ماهیت نطق و بیان

 

چه بحر است آنکه نطقش ساحل آمد

ز قعر او چه گوهر حاصل آمد

شیخ محمود شبستری
 
۲۱۸

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۹ - جواب

 

یکی دریاست هستی نطق ساحل

صدف حرف و جواهر دانش دل ...

شیخ محمود شبستری
 
۲۱۹

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۰ - تمثیل در بیان ماهیت صورت و معنی

 

... از آن آرد برون لؤلؤی لالا

تن تو ساحل و هستی چو دریاست

بخارش فیض و باران علم اسماست ...

شیخ محمود شبستری
 
۲۲۰

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۴ - در جواب گفتن لشکر سام را

 

... ازین ره کجا جان به منزل برد

وزین ورطه کشتی به ساحل برد

ولیکن اگر بخت یاری کند ...

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۶۰