گنجور

 
۲۱۰۱

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در وصف حال خویش

 

... در سینه همه تخم وفای تو پراکند

آورد پیامی و چنین گفت دگر بار

ترسم که غلام بازه شوی ای پدر ورند ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۰۲

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مطایبه

 

... کودک چو نظر کرد به زرهای دگر بر

بستد ز من آن سیم و دگر باره فرو خفت

رفت به دست خود و بنهاد ر بر

تا یه فرو رفت به آهستگی آن بار

گفتا که ز کار تو بماندم به عبر بر ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۰۳

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در هجو ابوالحسن حاکم

 

... ای خر فربه و ای استر توسن روزی

بارکش گردی و هم رام شوی هم لاغر

هر کریمی را آزردی از استر فعلی ...

... زانکه بسیار خر خربزه راندی بیمر

عمل ماهی در خواه دگرباره که هست

در میان ران همه خلق ترا ماهی گر ...

... لعنت خلق بخرواران کردی تو بپشت

چون بخانه بروی راست کنی بار سفر

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۰۴

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در هجو بوبکر اعجمی و فرزند او

 

... آنرا چنان کجا سرخر در خنار زار

بر سیرت کبار کند طنز و مسخره

آن از کبار خورده بسی خورده کبار

گوید بمهتری و بزرگی و سروری ...

... چندانکه مال سلطان دارد وزیر هم

من مال خویش دارم میراث از کبار

از پاچه ازار من افزون خلق را ...

... بیچاره آنکه میر منم زد بگرد شهر

بی شهریار من زند آن روسبی تبار

روزی و روزها بسر کوی او گذر ...

... مهمان گرفته ریش مرا برد خان خویش

آن میزبان نغز بآیین برد بار

جنگش ز جای دیگر و بر من بهانه جوی ...

... تو ن بنام ترکی آورد ماه روی

نی چو برج باره همی مانده پاره پار

مویش گرفت و برد که تو بنده منی ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۰۵

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در هجو خمخانه

 

خمخانه خر سرای خر پیر

نه راه بری نه بار برگیر

زین لاشه لنگ و لوک پیری ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۰۶

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در هجاء خر خمخانه

 

... علم مستغنی از تعلم خر

بار بل هم اضل کشی برخیر

تا ترا نام گشت بل هم خر ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۰۷

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - مطایبه

 

... خرمن ن را بر باد گروگان کسان

باد کن جان پدر تا نکنندت گه بار

دامن از ساق بلورین بگریبان بر چین ...

... گر سر صحبت من داری چونان گردی

که ز خر بار نداری چو پدید آید بار

بدو سه روز چنان کردی کاسان رودت ...

... زانکه گر چاشنی از ر وی آغاز کنی

بدو نیمه شوی از در سپوزد یکبار

دیر و دور از تو اگر در تو کند بار نخست

چه بلا بینی از آن دور کش دیر افشار ...

... آن خداوند چو بر پای کند دست افزار

گند نازاده از آن ر چو یکبار بخورد

گشت مالیده چو اندر شب مهتاب خیار ...

... تا سر و کار جهان راست کند از سر ر

چو سر ر سر و کار شود بارا بار

ایزد او را و سر کار ورا عمر دهاد ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۰۸

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - در هجو داماد ناصر بزاز

 

... بر مردم کسبه نشود طاعن و غماز

تا کو بیان جمع نگردند دگر بار

در حمیت ن سرش نگیرند دگر باز ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۰۹

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در هجاء خمخانه گوید

 

... شعر تو باید بآبریز درانداخت

گر بود از مشک بر نوشته باریز

غول بجای تو هست میرک سینا ...

... نه چو تو یک ملحدیست در همه ترشیز

تیز درفش است در عبارت ترکی

سوزن هجوم ترا خلیده تر از تیز ...

... ر به ن تو باد و خفته تو برگیز

پیر شدی زیر بار هجو من ای عز

کردمت آزاد چو خر کره بشبکیز

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۱۰

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در هجاء خمخانه گوید

 

ز بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ

آن همچو شیر گنده دهان پیس چون پلنگ ...

... خر بنگ خورد گویی و دیوانه شد بشعر

خر زهره خورده بودی باری بجای بنگ

گوید که شعر خایم خاید بلی چنانک ...

... آنگاه ن گشاد که بستد بآزرنگ

در زیر بار زنگ همانا بکودکی

کردند نش را ادب از باده زرنگ ...

... گرداند و نداند آن شوخ روی شنگ

گفتم رسید میره بتو گفت بار بار

گفتم که زر و سیم چسان گفت تنگ تنگ ...

... از غم نجات یافته چون یونس از نهنگ

ای کلک مشکبار تو از سیر و از صریر

بر روی روم سلسله پیوند زلف زنگ ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۱۱

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در هجاء نظامی

 

... ز گور تا لب دوزخ ببافتم رسنی

ز بهر بستن بار گناه بسیارم

سپس نهادم گامی از آنکه زور نبود ...

... از آل سامان کس نیست اندکی یارم

چو بارنامه سامانیان همی نخرند

غلط شده سر و سامان و راه و رفتارم ...

... هزار دامنه هیزم همی ز کوه خسک

نهاده اند چو انبار و من در انبارم

چنانکه دانه بود در میان نار به بند ...

... بدین دو درد همی رینم و همی زارم

دریغ سی و سه باره زر و دوازده ده

دریغ حایط و قصرم زمین و ابکارم ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۱۲

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در هجو خمخانه

 

... زلف نگار گفت من از قیر چنبرم

وندر نسب کم از سگ آنی هزار بار

کو گفت میوه دل زهرا و حیدرم ...

... از هر خری تو خرتری و من اگر ترا

چون خر ببار درنکشم از تو خر ترم

از لعن برسم تو زنم نعل جعفری ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۱۳

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در هجو خمخانه و مدح قلج تمغاج خان مسعود

 

... سر و کار مرا بینی چه باشد روز بازارم

بزیر بار هجو من خرک ژاژی همی خاید

بتیز آورده ام خر را و خارشگاه میخارم ...

... حکیمان سر غزل گویند و من بس سر غزل گویم

نیم گویی من از نخشب که از آلار و خربارم

بمداحان و مزاحان سعدالملک برخوانم ...

... عدو را خار بی وردم ولی را ورد بی خارم

دلم دریای بخشنده است و دستم ابر بارنده

ازین ابر و ازین دریا بر اهل فضل دربارم

جهانرا فخر باشد خدمت من عارفی زانرو ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۱۴

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در هجو شاعری

 

... کرد آخرت پر از علف کفر و زندقه

سالار بار مطران مهمرد جاثلیق

قسیس بار بر نه و ابلیس بدرقه

قوت و غذای باب تو و عم و خال تو ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۱۵

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - در هجو قوامی

 

... گاه سؤال و جواب اهل هنر را

عذب عباراتی و فصیح کلامی

از شکر عسکری حدیث تو خوشتر ...

... چشمه خورشید نور گستری از رای

وز کف بخشند سیل بار غمامی

خاک درت توتیای چشم کرام است ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۱۶

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در هجو ابوالمظفر

 

... هستی بزندگانی اندر عذاب گور

وانگه بوی تباری ایمان و نگروی

بر تو عقیل و عدنان چون منکر و نکیر ...

... بربایدت کسی ز جهودان به جادوی

تا آنگهی که جمله در انبار تو نهند

هر یک فراز خویش جو ثعبان موسوی ...

... برهان امام دین را خواندی خر سیاه

زین زیر بار کفر و ضلالت چو خر بوی

با مرسلان نسازی با عالمان همی ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۱۷

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » بخش دوم قصاید » شمارهٔ ۱ - در مطایبه و مدح علاء الدین

 

... اندر بروت گنده من بندو خوش بخند

یکبار یا دو بار مراعاتکی بکن

زانپس پدید کن که بهاچه و نرخ چند ...

... برکند باب او در خبیر بزور دست

در را ز قلعه و ربض او باره ار فکند

با زور دست دولت او سبلت عدوش ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۱۸

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » بخش دوم قصاید » شمارهٔ ۲ - در هجو دلداری

 

... من خر پیرم بکاروان لواطه

گر نبرم بار ره برم بعلفزار

ن یکی کودک ار درست بمانم ...

... آنکه ز حمدان خوشگوار لطیفش

گنده و شلف آرزو کند خر انبار

کنج دهان معای شیب کند آب ...

... هست چو آن گرد گژم و بر سر آن گرد

عرصه نیرم شکن تبر زده یکبار

سرش چو ناریست کفته در پی خفتن ...

... نیست بعالم و راز عبید و زاحرار

گردن کس زیر بار منت تو نیست

زانکه نه منت نهی بکس نه نهی بار

ابر سخایی و آفتاب فتوت

بر سر عالم همی نباب و همی بار

رایت اقبال تو چو گشت سرافراز

گشت نگون بخت حاسد تو زاد بار

آنکه نگونسار شد مباد سرافراز ...

... همچو فراخی ره فراخی عمار

این بدو صد بار از آن بهست که گفتم

گنبد سیمینش را چو نیمه دینار

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۱۹

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۶ - ای کودکان

 

... باز بر آنگونه سست گشت که گویی

ماده خری زیر تنگ بار فرو ماند

کره سوی ماده خر برد به بیابان ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۱۲۰

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۹ - آن شب که مرا بود می وصل به کف بر

 

... پیر خر فرتوت که ما را جمعی داد

صد بار به از حور بهشتی به غرف بر

حیران زده بودند صف از بهر خراره ...

سوزنی سمرقندی
 
 
۱
۱۰۴
۱۰۵
۱۰۶
۱۰۷
۱۰۸
۶۵۵