گنجور

 
۲۰۰۱

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند بیست و دوم

 

... تن های بی سر و سر بی مغفر اوفتاد

شد عرصه گاه جنگ بر اسب عقاب تنگ

از بس به روی هم به زمین پیکر اوفتاد ...

وفایی شوشتری
 
۲۰۰۲

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۷ - ذکر شهادت عون فرزند عقیلة العرب، حضرت زینب

 

... هم نشین جعفر طیار شو

هین بنه رخ پای اسب شاه را

کن شفیعش شیب عبدالله را ...

نیر تبریزی
 
۲۰۰۳

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۹ - ذکر شهادت سبط مؤتمن حضرت شاهزاده، قاسم بن الحسن علیه السلام

 

... با تعنت گفت با میر سپاه

کاسب خود را داده ای آب ای لعین

گفت آری گفت ویحک شرم بین

اسب تو سیراب و فرزند رسول

نک ز تاب تشنگی از جان ملول ...

نیر تبریزی
 
۲۰۰۴

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۲ - ذکر شهادت حضرت مولی الکونین، ابی عبدالله الحسین علیه السلام

 

... خواهری چون من که خود با دست خویش

اسب مرگ آرد برادر را به پیش

داد خواهر را تسلی شاه عشق ...

نیر تبریزی
 
۲۰۰۵

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۸ - رفتن ذو الجناح به خیمه گاه و قصّه حضرت شهربانو

 

... پر فشان آمد سوی شاه حجاز

شه پیاده اسب نالان گرد شاه

مات بر نور رخش چشم سیاه ...

نیر تبریزی
 
۲۰۰۶

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۰ - ذکر آوردن فضّه شیر را به قتلگاه

 

... گفت سالار سپه فردا به گاه

اسب باید تاختن بر جسم شاه

تا شود سوده تنش در زیر سم ...

... که شوی چون شیر این نیلی سپهر

پاسبان طلعت تابنده مهر

چون پیام دخت شه بشنید شیر ...

... دارد از افرشته جند بی عدد

کاین همه اسباب و آلات وی اند

مظهر سر کمالات وی اند ...

نیر تبریزی
 
۲۰۰۷

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

... خواهی که رهایی دل ز اندیشۀ بیحاصل

دیوانه شو ای عاقل بر اسب بنین هی زن

سنجاب و خز ادکن بار است ترا بر تن ...

نیر تبریزی
 
۲۰۰۸

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۴ - از قول حضرت سکینه سلام الله علیها با ذو الجناح

 

لیک پی اسب چرا بی رخ شاه آمده ای

پیل بودی تو چرا مات ز راه آمده ای ...

... بی گنه کشته عدو و تو گواه آمده ای

شه ما را مگر افکنده ای ای اسب به خاک

عذرجویان ز پی عفو گناه آمده ای

نیر تبریزی
 
۲۰۰۹

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - و له

 

گفتم از گردون کنم اسب و زماه نو رکاب

تا ببوسم آستان خسرو مالک رقاب ...

... چرخ را با آستانت نسبت تل و دمن

بخت را با پاسبانت الفت دعدو رباب

جیحون یزدی
 
۲۰۱۰

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - وله

 

خورشید وش شود سوار آن نگار اسب

رقص آید از لطافت او ذره وار اسب

حسرت برم زمخمل زین پوش اسب او

چون زیر ران خویش کشد آن نگار اسب

گیرد قرار چونکه براسب آن سپید ساق

یکجا دگر ز وجد نگیرد قرار اسب

گویی فراز اسب ز رخسار و زلف او

دارد ببار گردش لیل و نهار اسب

با ما ناز حسن او خبری دارد اسب او

ورنه نبندد این همه برخود وقار اسب

گرچه پی شکار باسب اندرآمده است

لیکن بنقد کرده ازآن شکار اسب

هر مرده زندگی کند از سم اسب او

تازد بدین لطا فت اگر بر مزار اسب

هی گنج سیم خود سپرد پشت است وآه

کز آدمی فزون بودش اعتبار اسب

اسبی که زین وی شد از او یکدقیقه گرم

حیف است اگر دهند بسیصد هزار اسب

تازد چو اسب خو یش براو نازد آنچنان

کز رتبه رکاب خداوندگار اسب

میر آخور فلک سپر اسبان شهریار

کز پیکرش بچرخ کند افتخار اسب

تازان اسب احسان شهزاده محسن آن

کز فضل رانده سوی یمین ویسار اسب

چون او بر اسب با فلکی فرکند مقام

گویند زمانه کآمد گردون مدار اسب

هر چند جبر اسب بود حمل آسمان

لیکن بشوکتش شده بی اختیار اسب

تا از رشید اسب رشادت بود بزین

زآنگونه شعر ساختن اندر هزار اسب

احباب او سوار زیزدان براسب قدر

خضم ورا همیشه رود بی سوار اسب

جیحون یزدی
 
۲۰۱۱

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - وله

 

... واندر او لطف و غضب جای جنان و سقرت

جانب کوه وری چند بکین تازی اسب

که دمد نام خدا چرخ بدفع خطرت

سینه اسب تو پرشد مگر ازکشتی نوح

که جهانیش بطوفان و نباشد حذرت ...

جیحون یزدی
 
۲۰۱۲

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - وله

 

... مکان به محفل رندان میگسار کند

ولی همین دو سه روز اسب خود زری رانم

اگر چه اشتر مستم کسی مهار کند ...

جیحون یزدی
 
۲۰۱۳

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - مطلع ثانی

 

... جای راحت همه دیدم ستم از پیل ملک

جای نعمت همه خوردم لگد از اسب وزیر

لیک تا سایه بزم توام افتاده بسر ...

جیحون یزدی
 
۲۰۱۴

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - ممدوح این قصیده معلوم نیست

 

... بوی خون اندر مشامت بهتر از بوی عبیر

بفکنی پهلو ز پشت اسب چون برگ از درخت

برکشی اژدر زغار کوه چون موی از خمیر ...

جیحون یزدی
 
۲۰۱۵

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در تهنیت عید رمضان

 

... به مه روزه همین گاه نمایم کیفر

پس زجا جست و میان بست و براند اسب وکشید

تیغ از ماه نو و زد بدل روزه شرر ...

جیحون یزدی
 
۲۰۱۶

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - وله

 

... کند نارا نبرد تیغ گوان عالم

دشمن از اسب پراند به سوی ابر به نی

چون که برگشت به تیغش دو نماید از هم ...

جیحون یزدی
 
۲۰۱۷

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - وله

 

... از نای طرب دبدبه کوس وغا به

بی اسب همی تاخته در کین به سر خصم

پایش بزمین اسلم و دستش بهوا به ...

جیحون یزدی
 
۲۰۱۸

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - وله

 

... کز ستبرق فرش بینی دشت و کوه و دامنه

چیست خرگاه و بنه در برف ران اسب شکار

یک صراحی می به از هفتاد خرگاه و بنه ...

جیحون یزدی
 
۲۰۱۹

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - وله

 

... ماتم از هجر تو آنگونه که می نشناسم

پیل از اسب و وزیر از رخ و بیدق از شاه

دل حضور تو خرد جانب تو جان پی تست ...

جیحون یزدی
 
۲۰۲۰

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - ورودیه است

 

... آب ری خوب نشستت بمزاج و هاج

برسم اسب تو سرها بتراکم نگرم

در پیت دیده رندان ری و قم نگرم ...

جیحون یزدی
 
 
۱
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۱۰۳
۱۱۷