شد چو از باد مخالف سرنگون
گشتی آل نبی در بحر خون
گفت سالار سپه فردا به گاه
اسب باید تاختن بر جسم شاه
تا شود سوده تنش در زیر سم
نام یوسف گردد اندر دهر گم
بانوان را این حدیث ناصواب
زد نمک بر ریش دل های کباب
ماتمی از نو بر این غم داشتند
ناله بر چرخ اثیر افراشتند
پس برآمد نزد دخت فاطمه
فضّه آن بیت الشرف را خادمه
گفت: کای شیر خدا را نور عین
بضعۀ بنت رسول عالمین
چون سفینه بر سفینه برشکست
در جزیره دید شیری چیردست
گفت: شیرا مردمی کن از کرم
من عتیق حضرت پیغمبرم
هین مرا کن سوی ساحل رهبری
ای ترا بر تند باران سروری
نام آن شه چون رسید او را به گوش
چست جست و برگرفت او را به دوش
در زمان زان ورطه آوردش برون
شد به سوی مقصد او را رهنمون
نک همان شیر اندر این وادی در است
ناصر ذریۀ پیغمبر است
رخصتم ده کارم آن ضرغام جنگ
تا کند بر روبهان این عرصه تنگ
دختر شیر خدا دادش جواز
شد کنیزک سوی شیر شرزه باز
گفت کای شیران برت شیر علم
من سفیر دخت شیر داورم
پیشت آوردم پیامی دل شکاف
ای ز تو ثور فلک دزیده ناف
ز انقلاب دور گردون گشت چیر
روبهان بر قتل شاه شیر گیر
یوسف آل نبی را در دمن
خیل گرگان شست در خون پیرهن
بعد کشتن با تن صد پاره اش
تاختن خواهند بر تن باره اش
جسمی از خون، سرخ، چون لعل بدخش
سوده خواهد شد به زیر نعل رخش
سینۀ تابنده چون صبح دوم
شامیان خواهند خستن زیر سم
نسل جند ابرهه بیت خلیل
کوفتن خواهند زیر پای پیل
سینه ای که بد نبی را بوسه گاه
زیر پای باره خواهد شد تباه
آوخ آن آئینه غیب الغیوب
کش بخواهد کرد کوران پای کوب
ای دریغ آن گنج علم من لدن
که بخواهد کند، دونانش ز بُن
وقت آن آمد که تازی با شتاب
بهر پاس آن خدیو مستطاب
زین سگان سفله خواهی داد ما
کز بنی آدم نشد امداد ما
تا شب کافردلان آبستن است
چاره جو که وقت چاره جستن است
مادران چار اخشیجان پیر
بهر امروزت همی دادند شیر
که شوی چون شیر این نیلی سپهر
پاسبان طلعت تابنده مهر
چون پیام دخت شه بشنید شیر
شد به گردون از نیستانش زئیر
شاه جویان سوی قربانگاه شد
گشت هر سو تا به نزد شاه شد
دید عریان پیکری بر آفتاب
چون ستاره زخم بیرون از حساب
خاک بر سر کرد چون نی ناله کرد
گرد او، خود شعلهٔ جوّاله کرد
گفت: یا رب این حسین تشنه است؟
کاین چنین مجروح تیر و دشنه است
یا سلیمانی است خفته بر سریر
سایبانش شهپر مرغان تیر
یا بود آن یوسف دور از وطن
خار و خس بر وی تنیده پیرهن
این همی می گفت و می گرئید زار
همچو ابر تیره از رعد بهار
چون ز پشت پشتۀ کوه سپید
شاخ آهوی فلک آمد پدید
خیل گرگان تاخت سوی رزمگاه
تا کند آن پیکر عریان تباه
شیر غرّان ناله از دل بر کشید
پیکر صید حرم در بر کشید
بر گرفت آن تن به بر آن شیر غاب
آسمانی شد سپر بر آفتاب
نی سواران شد گریزان یکسره
چون حمیر از غرّش آن قسوره
رخ چو روبه زان غضنفر تافتند
پیش سالار سپه بشتافتند
کآمده شیری در این هامون پدید
بهر پاس پیکر شاه شهید
گاو غبرا از نهیبش با قلق
سر نهفته زیر این هفتم طبق
شیر گردون دل ز بیمش باخته
سوی این کهسار نیلی تاخته
گفت: این فتنه است، فتنه خفته به
سرّ این کار نهان ناگفته به
تار وقّادی است در زیر رماد
گر بکاوی شعله ور گردد زیاد
آل حیدر کی بود محتاج شیر
عبرت از کار خدائی باز گیر
حق که مستغنی است از عون و مدد
دارد از افرشته جند بی عدد
کاین همه اسباب و آلات وی اند
مظهر سرّ کمالات وی اند
این حجابات ار نباشد در میان
دیده را از آفتاب آید زیان
شیر را نیرو ز شیر عرشی است
که امیر شیرهای فرشی است
کانکه دست خویش خواندستش خدا
بر نیاید بی وی از دستی صدا
ما همه شیران ولی شیر علم
حمله مان از باد باشد دم بدم
حمله ها پیدا و ناپیداست باد
جان فدای آنکه ناپیداست باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانه، به ماجرای عاشورا و شهادت امام حسین (ع) اشاره دارد. در آن، توصیفاتی از جاهلیت و بیرحمی دشمنان، و همچنین شجاعت و غیرت یاران امام حسین آمده است. شعر به احساسات عمیق و غمانگیز شهدای کربلا میپردازد و به مبارزهای نابرابر اشاره میکند که در آن، امام حسین (ع) و یارانش در برابر ظلم و ستم ایستادگی کردند. همچنین، به ارادت و عشق فرشتگان و خاندان نبی (ص) به قهرمانی و فداکاری امام حسین پرداخته شده و از امداد آسمانی و قدرت خداوند در جنگ و نبرد یاد میشود. در نهایت، شاعر بر اهمیت درسهایی که از این واقعه میتوان گرفت، تأکید میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که از سمت مخالف باد به زمین افتادی، خانواده پیامبر در دریا و دریای خون غوطهور شدند.
هوش مصنوعی: سالار سپاه اعلام کرد که فردا در زمان مناسب، باید بر روی بدن شاه حمله کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر میکشد که اگر کسی به خاطر شهرت و زیباییاش در جامعه مورد توجه قرار بگیرد، ممکن است در نهایت به فراموشی سپرده شود و برای همیشه در یادها از بین برود.
هوش مصنوعی: زنان با این سخن نادرست، نمک بر دلهای سوخته میپاشند.
هوش مصنوعی: آنها دوباره برای این غم سوگواری کرده و نالهای بلند بر آسمان بلند کردند.
هوش مصنوعی: پس فضّه، خادمهی بیت الشرف، به نزد دختر فاطمه آمد.
هوش مصنوعی: او گفت: ای شیر خدا، تو همان نور و روشنی جان دختر پیامبر جهانیان هستی.
هوش مصنوعی: وقتی کشتی در دریا غرق شد و به جزیرهای رسید، شیر دست شکستهای را دید.
هوش مصنوعی: او گفت: ای شیراز، مردم را به نیکی و سخاوت من مهمان کن؛ زیرا من از نسل و خویشان پیامبر هستم.
هوش مصنوعی: ای کاش مرا به ساحل هدایت برسانی، همانطور که بر باران تند حکومت میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی نام آن پادشاه به گوش او رسید، سریعاً به جستجوی او رفت و او را بر دوش خود برداشت.
هوش مصنوعی: در آن زمان، او از آن دشواری نجات یافت و به سوی هدف خود هدایت شد.
هوش مصنوعی: در این سرزمین، او همانند شیری نیرومند است و ناصر، که نسل پیامبر است، در اینجا حضور دارد.
هوش مصنوعی: اجازه بدهید من کارم را انجام دهم، زیرا من مانند یک شیر در میدان جنگ هستم تا بر دشمنان این فضا و جنگ تنگ غلبه کنم.
هوش مصنوعی: دختر شیر خدا که از نسل شیران دلیر است، به عنوان کنیزی به سوی شیر وحشی روانه میشود.
هوش مصنوعی: گفت ای شیران، من نماینده و پیامآور دختری از نسل شیران بزرگ هستم.
هوش مصنوعی: من پیامی دلنشین برایت آوردهام، ای کسی که تقدیر آسمانی را بهراحتی از تو میدزدد.
هوش مصنوعی: با تغییرات و نوسانات سرنوشت، وضعیت به نحوی پیش رفت که بندگان ضعیف و ترسو بر قدرت و حاکمیت برترینها غلبه کردند و به قتل پادشاهانی شجاع دست زدند.
هوش مصنوعی: یوسف از خاندان پیامبر را در دمنوشی از گرگها پیدا کردند که پیراهنش به خون آغشته شده بود.
هوش مصنوعی: پس از اینکه او را به شدت مجروح کردند، خواهند توانست بر روی تن زخمی او بتازند.
هوش مصنوعی: بدن انسان مانند سنگ قیمتی زیبا و قرمز رنگی است که با سرنوشتش زیر پای اسب قرار میگیرد و آسیب میبیند.
هوش مصنوعی: دل روشن و تابناک مانند صبح به زودی خواهند شکست زیر پاهایی که محکم و سمینی به زمین میکوبند.
هوش مصنوعی: نسل جند ابرهه به مراتب قویتر و پرخاشگرتر از نسلهای قبل است و به زودی به سراغ مکانی میروند که متعلق به خلیل است و آنجا را زیر پای فیلها میکوبند.
هوش مصنوعی: سینهای که به بدیها عاشق باشد، سرانجام به ذلت و نابودی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: آه آن آینهای که اسرار پنهان را نشان میدهد، اگر بخواهد، کوران را به پای کوبیدن میکشاند.
هوش مصنوعی: ای کاش آن گنج دانش من که از ابتدا وجود داشته، به افرادی نادان و کمارزش سپرده نشود.
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده که با سرعت و فوریت باید از آن خدای بزرگ و ارزشمند پاسداری کنیم.
هوش مصنوعی: اگر از این سگهای پست کمک بخواهی، باید بدانی که ما از نسل آدمی نمیتوانیم یاری بگیریم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شب تیره و پر از ناپاکیها و بیفکریها ادامه دارد، باید در جستجوی راه حل بود، زیرا اکنون زمان مناسبی برای پیدا کردن راهکار است.
هوش مصنوعی: مادران با درد و رنج خود در گذشته، برای امروز تو تلاش کردند و به تو محبت و عاطفه هدیه کردند.
هوش مصنوعی: اگر مانند شیر باشی، آنگاه این آسمان آبی، نگهبان چهره درخشان خورشید خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی دختر شاه پیام را شنید، به قدری تحت تأثیر قرار گرفت که مانند یک شیر در آسمان به وجد آمد و از سرزویدنی که داشت، صدا به گوشها رسید.
هوش مصنوعی: شاهزادگان و جویندگان مقام به سوی قربانگاه رفتند و در هر طرف در تلاش بودند تا به نزد شاه برسند.
هوش مصنوعی: وقتی دختری برهنه را دیدم که زیر نور خورشید میدرخشید و زخمهایی داشت که به هیچ وجه قابل شمارش نبودند.
هوش مصنوعی: زمانی که نی شروع به ناله و شکایت کرد، خاک بر سرش ریختند و در اطرافش آتش روشن شد.
هوش مصنوعی: گفت: خداوندا، آیا این حسین تشنه است؟ زیرا که بدین اندازه زخمی تیر و شمشیر شده است.
هوش مصنوعی: شاید او شبیه سلیمان است که در خواب بر تختی نشسته و سایبانش پر از پرندگان زیباست.
هوش مصنوعی: شاید آن یوسف دور از دیار باشد که بر تنش خار و خس رسیده است.
هوش مصنوعی: او این را میگفت و مانند ابرهای تیره که از رعد و برق میبارند، به شدت میگریست.
هوش مصنوعی: هنگامی که از پشت کوه سفید، شاخ آهوی آسمان نمایان شد.
هوش مصنوعی: گروهی از گرگها به سمت میدان نبرد شتافتند تا آن جسم بدون پوشش را نابود کنند.
هوش مصنوعی: شیر خشمگین از عمق وجودش فریادی به گوش رساند و بدن شکار را در آغوش گرفت.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن لحظهای است که شخصی به مقابله با یک چالش بزرگ میپردازد و به نوعی محافظت میکند. او با قدرت و اراده خود، مانند سپری در برابر نور خورشید، از خود در برابر خطرات و مشکلات دفاع میکند.
هوش مصنوعی: سواران نی بهطور کامل از ترس صدای قوی آن درنده، همچون شتران فراری شدند.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و دلربا مانند روباه، توجه فرمانده سپاه را جلب کرد و او به سویش شتابان رفت.
هوش مصنوعی: در این بیابان، شیری ظهور کرده است تا از جسم مقدس شاه شهید محافظت کند.
هوش مصنوعی: گاو سفید از صدای بلند او به لرزه افتاده و ترسیده است و در زیر این آسمان هفتم خود را مخفی کرده است.
هوش مصنوعی: شیر بزرگ و تنومند به خاطر ترس از چیزهایی که میبیند، به سمت این کوه نیلیرنگ حرکت کرده است.
هوش مصنوعی: او گفت: این یک آشفتگی است، آشفتگیای که در سکوت نهفته و راز این کار هنوز بیان نشده است.
هوش مصنوعی: در زیر خاکستر، آتش خاموشی نهفته است که اگر جستجو کنی، دوباره شعلهور میشود و به شدت میسوزد.
هوش مصنوعی: خاندان حیدر (علی) نیازی به عبرت گرفتن از کار خدا ندارند؛ آنها خود دارای عظمت و قدرت ویژهای هستند.
هوش مصنوعی: خداوند نیازمند هیچ کمکی نیست و از یاری فرشتگان بیشماری برخوردار است.
هوش مصنوعی: این همه چیزها و وسیلهها نشانه و نمادی از راز و زیباییهای وجود او هستند.
هوش مصنوعی: اگر حجاب و مانعها از میان برداشته شوند، نور آفتاب به چشم آسیب میزند.
هوش مصنوعی: شیر قدرت و قوت خود را از منبعی آسمانی میگیرد، زیرا او فرمانروای شیرهای زمینی است.
هوش مصنوعی: کسی که خداوند خود را به دست خویش بخواند، صدای هیچ دستی بدون او به گوش نمیرسد.
هوش مصنوعی: ما همه در دل قدرت و شجاعت داریم، اما از نظر علم و دانش، تواناییهای ما به سختی تأثیرگذار است و ممکن است به سادگی تحت تأثیر ناپایداریها قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: در اینجا میتوان گفت که باد هم در حالتی نمایان و هم در حالتی پنهان قابل مشاهده است. اما عشق و ایمان به آنچه که پنهان است، ارزش بیشتری دارد و جان انسان برای آنچه که ناشناخته و نامرئی است، فدای میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.