میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۸ - تظاهر ملکه کفن پوشان
... حاصل عمر از این زندگی آهست مرا
مرگ هر شام و سحر چشم به راه است مرا
زحمت مردن من یک قدم است ...
میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۹ - برگشت از بقعه به ده
... باز آن زن سر ره شد ز یکی خانه بدر
هشتم آن راه و دویدم به سوی راه دگر
وندر آن راه ورا دیدم یک بچه پسر
دارد اندر بغل آن تیره کفن ...
میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۱ - در توصیف بهار استانبول
... به پیرامونت می هشتم قدم هرجا که می هشتی
ز هر راهی که می رفتی ز هرجایی که بگذشتی
ز هول عشق قلبم در تپش مانند زرتشتی ...
... مرا هم از تو عشقی در دل و فکری به سر باشد
ولی دانم که بس این راه را کوه و کمر باشد
خود این راهی ست پر خوف و بسی در وی خطر باشد
که عشق است آتشی سوزان بل ز آتش بتر باشد ...
... سپس چون رو به خانه رفتی و بگذاشتی ما را
خدا داند که در آن راه پیمودن تو هر پا را
که برمی داشتی در خون همی غلتید دل یارا ...
... همان گونه که سوزاندی مرا خود نیز می سوزی
گرفتم آن سپس راه خود و رفتم به کار خود
مزار است ارچه بی تو خانه رفتم بر مزار خود ...
میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۴ - جمهوری نامه
چه ذلت ها کشید این ملت زار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ترقی اندر این کشور محال است ...
... که گردد شرح بدبختی پدیدار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
اگر پیدا شود در ملک یک فرد ...
... به فرق خویشتن آن تاج بگذار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
نخستین بار سازیم آفتابی ...
... بود خود پادشاهی را سزاوار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
حقیقت بارک الله چشم بد دور ...
... نباشد هیچ در قوطی عطار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
چه جمهوری شود آقای دشتی ...
... ز حلاج و ز رواس و ز سمسار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
صبا آن بی شعور بد قیافه ...
... ز علاف و ز بقال و ز نجار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ز عدل الملک بشنو این حکایت ...
... که سازد این دو را با یکدگر یار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
تدین کهنه الدنگ قلندر ...
... ولی غافل ز گردنبند و افسار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
از ایران رهنما گشته روانه ...
... نه من گویم خودش کرده ست اقرار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
تقلاها نماید اندرین بین ...
... بباید جست از دست طلبکار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ضیاء الواعظین سالوس ریقو ...
... همان طوری که کرد آن مرد افشار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
دبیر اعظم آن رند سیاسی ...
... نمایش می دهد این هفته عارف
به همراهی اعضای معارف
شود معلوم با جزیی مصارف ...
... که مشروطه ندارد یک طرفدار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
نمودم من جراید را اداره ...
... میتینگ و کنفرانس و نطق و اشعار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به عالم پیش رفته بالاصاله ...
... بدون وحشت از اعیان و تجار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
که مستوفی است شخص لاابالی ...
... به غیر از ذات اشرف لیس فی الدار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
بود حاجی معین محتاط و معقول ...
... ز بزاز و ز عطار و بنک دار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
تدین گفته مجلس هست با من ...
... به زور مشت فیصل می دهم کار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به تعلیم قشون اندر ولایات ...
... ز بلدان و ز اقطار و ز انصار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ز تبریز و ز قزوین و ز زنجان ...
... تقاضاها رسد خروار خروار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ز ملاها جوی وحشت نداریم ...
... بگیرد حضرت اشرف به دربار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به تهران نیست یک تن انقلابی ...
... به نام ارتجاعیون و اشرار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
موافق گشته لندن این سخن را ...
... کریم رشتی آن شیاد طرار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
نباید کرد دیگر هیچ مس مس ...
... بپیچیمش به دور خلق دستار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به قدری این سخن ها کارگر شد ...
... ز آقای صبا تا شیخ معمار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
نمایان شد تجمع های فردی ...
... ولو گشته میان کوچه بازار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
از این افکار مالیخولیایی ...
... از آن سیلی که خورد آن مرد دین دار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
از آن سیلی ولایت پر صدا شد ...
... برای ضرب و شتم و زجر و کشتار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ز جمهوری به جا یک گام ره بود ...
... خطر دارد چو نادان اوفتد یار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
قشونی خلق را با نیزه راندند ...
... بباید خواست از مخلوق زنهار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
بپاشد در جماعت شور و شرها ...
... چرا کردی به مجلس این چنین کار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
بسی پیر و جوان سر نیزه خوردند ...
... به ضرب ته تفنگ و زیر آوار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
رضاخان شد ازین حرکت پشیمان ...
... ز جمهوری نگوید هیچ گفتار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ز قم برگشت و عاقل شد ولی حیف ...
... به جز شش هفت تن بی کار و بی عار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
از اوبالمره مجلس بدگمان شد ...
... که از میدان به در رفته است سردار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به مجلس قاصد ی از راه آمد
که اکنون تلگراف شاه آمد
رضاخان عزل بی اکراه آمد
شه از مجلس عقیدت خواه آمد ...
... دگر کس ملک را باشد پرستار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به تعلیمات مرکز از ولایات ...
... سوی مرکز پی تنبیه احرار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
امیر لشکر شرق آن یل راد ...
... ولی بر توپ خالی نیست آثار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
وکیلان این تشرها چون شنیدند ...
... سلیمان بن محسن شد علمدار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ولیکن چارده مرد مسلم ...
... به آزادی ببستند عهد محکم
اقلیت از ایشان شد فراهم
وطن خواهی از ایشان گشت پادار
رضاخان را زبون کردند ازین کار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۵ - باور مکن
... بشنو و باور مکن
نیمه شبها سر بیراهه راه
کشته شد ار چند نفر بی گناه ...
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳
... آخر الامر کشد دوری دلدار مرا
پیش نگرفتم اگر راه بیابان جنون
زلف زنجیر وشت بود نگهدار مرا ...
... نزدم بیهده اندر ره عشق تو قدم
سیرها گشته در این راه پدیدار مرا
شد چو منصور دگر راز من از پرده برون ...
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶
... به غیر چشم که او باشتاب تر ز من است
ز شام وصل تو آموخت طی راه ادب
هلال عمر که پا در رکاب تر ز من است ...
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹
... مطلق مگو که شاه کرم حاتم طی است
در راه عشق شکوه نمودن ز بیش و کم
کار کسی بود که به یک مغز چون نی است ...
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
... گوییا بر آب دریا عکس ماه افتاده بود
کاروان مشک و عنبر دوش راه افتاده بود
یا صبا را ره بر آن زلف سیاه افتاده بود ...
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
... بره عشق منه بی مدد پیر قدم
چونکه این راه بسی کوه و کمرها دارد
صابر این پاسخ آزاد شفیق است که گفت ...
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
... در کار عشقبازی استاد بود باید
هر چند زاد عاشق خون دل است در راه
صابر به ره تو را نیز این زاد بود باید
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴
... که شاید دامن مقصود را آری به چنگ آخر
کمان آسا براه عشق کجبازی کجا باشد
به مقصد می رسد از راست رفتاری خدنگ آخر
به راه عشق از فرمان جانان سر مپیچ ای دل
که ترسم آبشارآسا سرت آید به سنگ آخر ...
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵
... آن مخزن حکمت بود این انجمن عشق
شعر شعرای تو زند راه دل خلق
آنسان که بود حسن بتان راهزن عشق
رفت از همدان صابرو گویی که برون شد ...
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
... ز خاک کوی تو ننهاده ام برون قدمی
به راه عشق مرا این بود خطای قدم
بده تمیز ره نیک و بد زهم ورنه ...
صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
... تو را ای کاخ صبر آباد کردم تاشدم صابر
که در راه محبت تکیه گاه محکمم باشی
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲
... به که بسنجی کم و بسیار را
تا نزند راهروی را بپای
به که بکوبند سر مار را ...
... خیره کند مردم بازار را
در همه جا راه تو هموار نیست
مست مپوی این ره هموار را
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴
... به حسرت یاد خواهی کرد ایام جوانی را
به چشم معرفت در راه بین آنگاه سالک شو
که خواب آلوده نتوان یافت عمر جاودانی را ...
... بباید کاشتن در باغ جان از هر گلی پروین
بر این گلزار راهی نیست باد مهرگانی را
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶
... آن پنبه که همسایه شرار است
کالا مبر ای سودگر بهمراه
کاین راه نه ایمن ز گیر و دار است
ای روح سبک بر سپهر برپر ...
... آنکس که بدخلق خواستار است
ای راهنورد ره حقیقت
هشدار که دیوت رکابدار است ...
... کس را نرساند چرا بمنزل
گر توسن افلاک راهوار است
یکدل نشود ای فقیه با کس ...
... در بادیه کعبه رهسپار است
پیراهن یوسف چرا نیارند
یعقوب بکنعان در انتظار است ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷
... پیوسته کشت و کندنگشت این چه خنجر است
دانی چه گفت نفس بگمراه تیه خویش
زین راه بازگرد گرت راه دیگر است
در دفتر ضمیر چو ابلیس خط نوشت ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸
ای عجب این راه نه راه خداست
زانکه در آن اهرمنی رهنماست
قافله بس رفت از این راه لیک
کس نشد آگاه که مقصد کجاست
راهروانی که درین معبرند
فکرتشان یکسره آز و هواست ...
... تا بودت شمع حقیقت بدست
راه تو هرجا که روی روشناست
تا تو قفس سازی و شکر خری ...
... این دل آلوده به کارت گواست
پای تو همواره براه کج است
دست تو هر شام و سحر بر دعاست ...