جستم از جای و ندانم چه دگر پیش آمد
چه دگر بر سر این شاعر درویش آمد
آنقدر هست که یک مرتبه بر خویش آمد
پایم اندر روش، از شدت تشویش آمد
بدویدم همه جا، هر چه کم و بیش آمد
سرم آخر به ستونی برخورد
اوفتادم به زمین خوابم برد
صبح برخاستم، انگشت زدم بر دیده
خویشتن دیدم، بر خاک و به گل مالیده
لب جوئی در دروازه ده خوابیده
آفتاب از افق اندک، به سرم تابیده
خاطر جمع من از دوش ز هم پاشیده
خاستم بر سر پا بهت زده
باز دیدم که ز یک گوشه ده:
با یکی کوزه، همان زن به لب آب آمد
من در اندیشه که این منظره در خواب آمد
دیدم آن زن که بپندار تو نایاب آمد
ز ره دیگر با کاسه و بشقاب آمد
ز سوی دیگر با یک بغل اسباب آمد
شد سه تن دختر کسری سر آب
جمع و از بیم شدم من بی تاب
پس سراسیمه دویدم، سوی ده تا که مگر
دیگر این منظره هول نیاید به نظر
باز آن زن سر ره شد ز یکی خانه بدر
هشتم آن راه و دویدم به سوی راه دگر
وندر آن راه ورا دیدم یک بچه پسر:
دارد اندر بغل آن تیره کفن
سپس آهسته خرامد سوی من
به سوی قافله القصه، خرامیدم زود
باز دیدم هر زن که در آن قافله بود
همه چون دختر کسری، به نظر جلوه نمود
جز یکی زن که مسلمان نبد و بود یهود
باری این قصه بر احوال من این را افزود
این حکایت همه جا می گفتم
چون سه سال دگر ایران رفتم
هر چه زن دیدم آنجا همه آنسان دیدم!
همه را زنده درون کفن انسان دیدم!
همه را صورت آن زاده ساسان دیدم!
صف به صف دختر کسری همه جا سان دیدم
خویشتن را پس از این قصه هراسان دیدم
همه این قصه به نظم آوردم
فهم آن بر تو حوالت کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تجربهای عجیب و ترسناک اشاره میکند. او بعد از یک حالت گیجی، خودش را در حالتی خوابآلود و روی زمین میبیند. صبح که بیدار میشود، متوجه میشود که در کنار جویی در دروازه ده خوابیده است. در ادامه، او به ناگاه متوجه زنی میشود که با کوزهای به سمت آب میآید و به یاد میآورد که این منظره شبیه خواب است. او سپس در حین دویدن به سمت ده، زنی را با بچهای در بغل میبیند که کفنپوش است. در ادامه، او متوجه میشود که همه زنان در ده شبیه دختر کسری به نظر میرسند و این تصور باعث هراس او میشود. شاعر در پایان اشاره میکند که این تجربه را به نظم کشیده و برای دیگران نقل کرده است. این روایت نشاندهنده ترس و اضطراب شاعر از مرگ و یادآوری اجساد و دنیای دیگر است.
هوش مصنوعی: برخاستم و ندیدم که چه اتفاقی افتاد یا چه سرنوشتی برای این شاعر درویش رقم خورد.
هوش مصنوعی: به اندازهای افکار و نگرانیها در ذهنم درگیرم که یک بار به خودم آمدم و متوجه شدم در چه وضعیتی هستم.
هوش مصنوعی: من به هر سمت و سویی دویدم، هر چه به دستم آمد و هر آنچه کم یا زیاد بود.
هوش مصنوعی: سرانجام سرم به ستونی خورد و به زمین افتادم و خوابم برد.
هوش مصنوعی: صبح از خواب بیدار شدم و وقتی به چشمان خودم نگاه کردم، دیدم که بر زمین و گلها نشستهام و خود را به آنها آلوده کردهام.
هوش مصنوعی: در کنار جویی در ورودی village، آفتاب کمکم از افق بیرون آمده و بر سرم تابیده است.
هوش مصنوعی: دل من آرام است، اما زندگیام به هم ریخته و دچار آشفتگی است.
هوش مصنوعی: خواستم بایستم و از تعجب به اطراف نگاه کنم، اما دیدم که از گوشهای از ده، چیزی جلب توجه میکند.
هوش مصنوعی: زن با کوزهای به کنار آب آمد و من در فکر بودم که آیا این صحنه را در خواب دیدهام یا واقعیت است.
هوش مصنوعی: زن را دیدم که گمان میکردی پیدا نمیشود، اما او از مسیری دیگر آمد و با خود کاسه و بشقاب داشت.
هوش مصنوعی: از طرف دیگر با کلی وسایل و تجهیزات آمد.
هوش مصنوعی: سه دختر کسری در کنار آب جمع شدند و من به خاطر ترس از آنها بیتاب شدم.
هوش مصنوعی: من به سرعت به سوی روستا دویدم تا شاید دیگر آن صحنه ترسناک را نبینم.
هوش مصنوعی: زن دوباره در همان مسیر قرار گرفت و از یک خانه بیرون آمد. من نیز به سوی راه دیگری دویدم.
هوش مصنوعی: در آن مسیر، پسری کوچکی را دیدم.
هوش مصنوعی: در آغوش خود، آن کفن تیره را دارد و به آرامی به سمت من میآید.
هوش مصنوعی: به سمت کاروان داستان حرکت کردم و به سرعت برگشتم. وقتی رسیدم، هر زنی که در آن کاروان بود را دیدم.
هوش مصنوعی: همه به سان دختر کسری زیبا و دلفریب به نظر میرسیدند، جز یک زن که مسلمان نبود و یهودی بود.
هوش مصنوعی: این داستان به وضعیت من اضافه شد و بر آن تاثیر گذاشت.
هوش مصنوعی: من این داستان را در همه جا بازگو میکردم، چون سه سال دیگر به ایران سفر کردم.
هوش مصنوعی: هر زن که دیدم، همه را به یک شکل دیدم! همه را درون کفن انسان، به شکل زنده و واقعی مشاهده کردم!
هوش مصنوعی: همه جا افرادی را دیدم که صورت و نشانی از نسل ساسانیان داشتند. در هر مکان، گروه گروه دختران کسری را میدیدم.
هوش مصنوعی: پس از این ماجرا، احساس ترس و نگرانی عمیقی درباره خودم پیدا کردم.
هوش مصنوعی: تمام این داستان را به صورت نظم درآوردم و فهم آن را به تو منتقل کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.