گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سحاب اصفهانی

پیغام تو را گر همه دل بود بریدم

یک بار نگفتم که ندامت نکشیدم

سنگ ستم هیچ کس این ذوق ندارد

بسیار زهر گوشه ی دیوار پریدم

در مجلس اغیار ندانم به که بودی

هر گه سخن مهر و وفا از تو شنیدم

از بس که به امید تو هر روز نشستم

تا شام در این راه به وصلت نرسیدم

امروز ز امیدم همه آنست که گوید

روزی که زوصل تو شود قطع امیدم

دیگر به چه امید شوم زنده به محشر؟

کم نیست (سحاب) آنچه بیک عمر کشیدم