چو فکر کوتهی عمر ای پسر کردم
حدیث زلف دراز تو مختصر کردم
هزار نامه نوشتم ولی از آتش دل
اگر نسوختم از آب دیده تر کردم
به روی خوب تو مایل نخواستم کس را
از آن زخوی بدت خلق را خبر کردم
حدیث شوق چنان بی نهایت ست که من
شب فراق همین قصه مختصر کردم
چو یافتم که کند بیشتر جفای تو را
فغان خود ز جفای تو بیشتر کردم
به قصد دل زکمان ناوکش نجسته هنوز
که من بدل هوس ناوک دگر کردم
چه جامه ها که به شبهای هجر کردم چاک
دو روز خلعت وصلت اگر ببر کردم
ز زندگانی خویش از نخست قطع نظر
(سحاب) کردم و بر روی او نظر کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبِ فراق که بی رغبتی سفر کردم
نبود فایده هر چند من حذر کردم
به اختیار نکردم ز خدمتِ تو سفر
بلی ضرورتِ تکلیف بود اگر کردم
ز سوزِ سینه به هر منزلی که بگذشتم
[...]
بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم
دگر ربودیم از دست تا نظر کردم
بیک نظر که بکردم من از پی راحت
جراحت جگر خویش تازه تر کردم
دلم بهجر تو چون آرمیده بود چرا
[...]
زبان گداختم و راز عشق سر کردم
فتیله را چو فکندم، چراغ برکردم
یکیست چشم و قدم در رهش، وگرنه چرا
شکستم آبله پای و دیده تر کردم؟
غم ندامت مرغ چمن ز من پرسید
[...]
به یاد روی تو بر مه شبی نظر کردم
نه اینکه رفتی و رو بر مه دگر کردم
ز دست هجر تو تا دیگری بسر نکند
تمام خاک درت را ز گریه تر کردم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.