شادم که شمارم اشک وآه است
تا در غمت این دوام گواه است
با درد جدائیت صبوری
خود بی کم و بیش کوه وکاه است
با عمر دراز زلف کج راست
فرقی که نه جای اشتباه است
موی من از آن سفید چون روز
روز من از آن چو شب سیاه است
از تابش روی و تاب گیسوی
مشکوی تو پر ز مار و ماه است
ز آن ماه چه نعل ها در آتش
ز آن مار چه پشت ها دو تاه است
دل با همه زخم های کاری
باز از مژه ی تو عذرخواه است
از تیر نگاه و تیغ ابروی
گیسوی توام گریزگاه است
دل در صف غمزه اش صفایی
صیدی به مصاف یک سپاه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مه مه مهر و مهر ماه است
بی باده نشستن از گناه است
روز و رخ دوستان سپید است
روی و دل دشمنان سیاه است
سلطان ملک ارسلان مسعود
[...]
هر مرغ که مرغ صبحگاه است
ورد نفسش دعای شاه است
شاهی و ملایکت سپاه است
خلق تو عظیم و حق گواه است
امشب شده دلبری دچارم
کز وی به اجل مرا پناه است
زنبور گزنده چون مگس نیست
می گویم و خال او گواه است
دنباله ی چشم او ز سرمه
[...]
از دوری او که هم چو ماه است
از بس شب هجر من سیاه است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.