گنجور

 
مسعود سعد سلمان

ای مه مه مهر و مهر ماه است

بی باده نشستن از گناه است

روز و رخ دوستان سپید است

روی و دل دشمنان سیاه است

سلطان ملک ارسلان مسعود

در ملک به کام نیکخواه است

شاهان همه بندگان اویند

امروز چو او کدام شاه است

کعبه است عزیز و پیشگاهش

یارب چه خجسته پیشگاه است

یکتاست به بندگیش گردون

گر چند به خدمتش دو تاه است

ایوانش نه پیشگاه ایوانش

سرمایه عز و اصل جاه است