کنون که نام من از سلک دوستان نبری
چه می شود که ز سگ های آستان شمری
بتی به جای تو در جان و دل ندارد جای
وگر شوند مرا جن و انس حور و پری
ز اشک شامگهی کار ما به کام نشد
هم از خدات بخواهم به ناله ی سحری
به چشم خلق چه حاصل ز پرده داری ما
چنین که چهر تو دارد بنای پرده دری
نهان ز دیده و دل ها ز شوق کردی چاک
تبارک الله از آن رخ به گاه جلوه گری
ز صبر حاصلم این شد که بردباری من
ترا به جور و جفا پایدار کرد و جری
رقیب حمل ریا بست صدق یاران را
چو ننگریست به ما از طریق حق نگری
نشد به حسن تو مفتون و عشق ما ناصح
ز روی بی بصری، یا ز راه بی خبری
صفایی از تو به ملک دوکون نارد روی
به فرق خاک درت به ورا ز تا جوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری
شکنج تو علم پرنیان شوشتری
بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو
بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری
چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای
[...]
ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مر پور خویش را پدری
به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی
[...]
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری
پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری
عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب
که گر پریست چنین آمدست رسم پری
گر آبگینه پری را ببیندی بدرست
[...]
بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری
خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری
ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر
چو یادم آید از آن سی ستاره سحری
بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو
[...]
اگر به داد بود نام شاه دادگری
وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری
چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی
چو روز رزم شود آسمان با کمری
فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.