گنجور

 
صائب تبریزی

سیل اشکم گوهر راز آشکارا می‌کند

آنچه پنهان کرده‌ام سیما هویدا می‌کند

لعل نوشین خنده‌ات کار مسیحا می‌کند

یعنی از عیسی بمیرد باز احیا می‌کند

نیست زور بازوی دولت درین ره دستگیر

می‌خورد خضر آنچه اسکندر تمنا می‌کند

گر به ظاهر گریه بلبل ندارد اعتبار

دامن خود را به این امید، گل وا می‌کند

صد بهشت از عشق در هر گوشه‌ای آماده است

زاهد کوته‌نظر جنت تمنا می‌کند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال‌الدین اسماعیل

از رضی الملک الحق شرمساری حاصلست

بس که اندر حقّ من لطف و کرم‌ها می‌کند

لیک تا فصل خزان آغاز دم سردی نهاد

گوییا کآن دم سرایت با تن ما می‌کند

در خوی خجلت غرق گردد سراپایم همی

[...]

سلمان ساوجی

آفتابی از شکاف ابر ایما می‌کند

عاشقان را در هوا چون ذره رسوا می‌کند

باز در زیر نقاب فستقی رخسار گل

می‌نماید بلبلان را مست و شیدا می‌کند

لعل او با من به لطف و خنده می‌گوید سخن

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

دلبر سرمست ما عزمی به دریا می‌کند

منع نتوان کردنش چون میل مأوا می‌کند

چشم ما پر آب کرده خوش نشسته در نظر

این عنایت بین که او با دیدهٔ ما می‌کند

آفتاب حسن او هرجا که بنماید جمال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
حیدر شیرازی

صانع بی‌چون که این عالم هویدا می‌کند

این همه قدرت ز صنع خویش پیدا می‌کند

چون درست مهر پنهان می‌کند

دامن گردون پر از لؤلؤ لالا می‌کند

در شب تاریک بهر روشنایی در سپهر

[...]

خیالی بخارایی

گوهر اشکم که راز دل هویدا می‌کند

ز آن نشد پنهان که بازش دیده پیدا می‌کند

اشک اگر بی‌وجه ریزد آبروی ما رواست

چون به رو می‌آید آخر آنچه با ما می‌کند

نافه گر برد از خطت عطری به صد خون جگر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه