سیل اشکم گوهر راز آشکارا میکند
آنچه پنهان کردهام سیما هویدا میکند
لعل نوشین خندهات کار مسیحا میکند
یعنی از عیسی بمیرد باز احیا میکند
نیست زور بازوی دولت درین ره دستگیر
میخورد خضر آنچه اسکندر تمنا میکند
گر به ظاهر گریه بلبل ندارد اعتبار
دامن خود را به این امید، گل وا میکند
صد بهشت از عشق در هر گوشهای آماده است
زاهد کوتهنظر جنت تمنا میکند