محمد حسن ارجمندی 🌐
شاعر و نویسنده
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی
محمد حسن ارجمندی در ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:
در مصراع اول بیت دوم "ای" جاافتاده در نتیجه وزن مخدوش شده است لذا با توجه به مصراع بعد که با "عجب ای چشم غماز" آغاز میشود باید این چنین باشد:
عجب ای ترک خوش رنگ این چه رنگست
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸۲ - فی العبودیّة:
بیت 7 : بندگی نیست جز ره تسلیم...............ور ندانی بخوان تو قلب سلیم
رسیدن به مقام بندگی جز با چشیدن شربت تسلیم و سرسپردگی کامل شدنی نیست اگر باور نداری این آیه را بخوان:
«یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (شعراء/۸۸ و ۸۹) ترجمه: روزی که نه مال سود میدهد و نه فرزندان؛ مگر آن کس که با قلبی رسته از شرک به نزد خدا بیاید.
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸۲ - فی العبودیّة:
بلکه از مادرِ سنین و شهور......................خود کمر بسته زادهاند چو مور
اشاره به اینکه در تقدیر این افراد و پیشانینوشتشان چنین مقامی برایشان نوشته شده است. منظور اینکه سعادت بندگی اختیاری نیست بلکه تفویضی است./ کمربستن: کنایه از خدمت بزرگی را کردن / مادرِ سنین و شهور = مادر روزگار
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸۲ - فی العبودیّة:
که نبشتست بر تو سود و زیان.................امر قل لن یصیبنا برخوان
اگر باور نداری که خداوند آنچه به سود یا زیان توست در سرنوشت تو نوشته است، ایه 51 سوره توبه را بخوان که فرمود: قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا ۚ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ یعنیبگو: هرگز جز آنچه خدا برای ما خواسته به ما نخواهد رسید، اوست مولای ما، و البته اهل ایمان در هر حال باید بر خدا توکل کنند.
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸۲ - فی العبودیّة:
مخبر باطنست ظاهر حکم..............حاکی اوّلست آخر حکم
ظاهر حکمهای خداوند خبر از اسرار و باطن آن حکم میدهد و نتیجة این حکمها که در آخر کار آشکار میشود به تو میگوید که علت این حکم چه بوده است پس بردبار باش و حکم را بپذیر تا در نهایت به حکمتش پی ببری
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸۲ - فی العبودیّة:
خویشتن را به آب ده که ز ما...............نشود علم آشنا دریا
دل به دریای رضا بزن که از میان(خشنودان) کسی شناگری نمیداند یعنی همه خود را در امواج امر خدا رها میکنند و پی چند و چون نیستند. (علم آشنا= شنا بلد بودن)
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۹ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸۲ - فی العبودیّة:
شرع مقلوب را مکان گویی
عرش مقلوب را کجا جویی
وارونه کلمه شرع میشود عرش
جای شرع و عرش برای تو عوض شده است آنجا که باید به شرع فکر کنی به عرش میاندیشی و برعکس
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » باب الفقر » بخش ۱ - باب الفقر:
رسول گفت، صلی اللّه علیه و سلم: «الفَقْرُ عزّ لِّأهْلِه».[فقر مایه سربلندی فقیران است.]
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » باب الفقر » بخش ۱ - باب الفقر:
در خصوص معنی عز من قائل گفتنی است:
عزمِنْ قائلٍ یعنی گرامی است گوینده . عزیز و ارجمند است آنکه گفته است ، و آن را پیش از نقل آیتی از قرآن کریم آرند، قوله تعالی عزمن قائل ... (از یادداشت مرحوم دهخدا).]
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » باب الفقر » بخش ۱ - باب الفقر:
«أُدنُوا منّی أحِبّائی. فیقولُ المَلائِکةُ: مَنْ اَحِبّائُکَ؟ فیقول: فُقراءُ المسلمینَ.»[دوستان من نزدیک شوید(نزد من آیید) فرشتگان گویند: دوستانت چه کسانی هستند؟ رسوال الله گوید: مسکینان مسلمان]
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » باب الفقر » بخش ۱ - باب الفقر:
«لِلفَقراءِ الّذینَ أُحصِرُوا فی سبیلِ اللّهِ لایَسْتطیعونَ ضَرْباً فی الارضِ یحسَبُهُم الجاهِلُ اغنیاءَ مِنَ التَّعفّفِ (۲۷۳/البقره)»[ [این صدقات] برای آن [دسته از] نیازمندانی است که در راه خدا فروماندهاند، و نمیتوانند [برای تأمین هزینه زندگی] در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتنداری، فرد بیاطلاع، آنان را توانگر میپندارد.(تعفف=خویشتنداری] ونیز گفت: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عبداً مملوکاً لایقدِرُ عَلی شَیْءٍ(۷۵/النحل).»[ خدا مثلی زده (بشنوید): آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ چیز (حتی بر نفس خود) نیست] ونیز گفت: «تَتَجافی جُنُوبُهُم عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ ربَّهُم خَوْفاً و طَمَعاً (۱۶/السّجده).[ (شبها) پهلو از بستر خواب تهی کنند و با بیم و امید (و ناله اشتیاق در نماز شب) خدای خود را بخوانند و آنچه روزی آنها کردهایم (به مسکینان) انفاق کنند.]
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در ستایش مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز:
در بیت 16:
خانهٔ زنبور شهد آلود رفت از صحن خوان.............چون ز غمزه ساقیان زنبور کافر ساختند
در ادامه بیتهای قبل که سخن از گذشتن از مرزهای شریعت برای بادهنوشی میکند در این بیت عبادتگاه را به سبب صدای زمزمه و نیایش نمازگزاران به کندو زنبور عسل تشبیه کرده و گفته است: از غمزه ساقیان میکده، همهمة عبادت( خانهٔ زنبور شهد آلود) از یاد مسلمانان رفت و مسلمانان حاضر (زنبور) کافر شدند و از آنها زنبور کافر ساختند.
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در ستایش مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز:
در بیت 14:
ریسمان سبحه بگسستند و کستی بافتند........گوهر قندیل بشکستند و ساغر ساختند
به نظر میرسداین قصیده برای عیدفطر سروده شده است که بادهنوشان بعد از ماه رمضان که حرمت نگاه داشتهاند به میخانه (که در مصراع دوم بیت چهارم گفته شده که در رمضان بسته شبده است) آمدهاند و به بادهنوشی پرداختهاند.
بادهنوشان مسلمانانی فرض شدهاند که در این روز، نخ تسبیح(ریسمان سبحه) را پاره کرده و کمربند زرتشتی(کستی) بستهاند(یعنی به طور موقت به دین زرتشتی بازگشتهاند) و از چراغدان مسجد(قندیل)، ساغر ساختهاند و از آن برای باده نوشی استفاده کردهاند. به عبارت دیگر به طور موقت محدودیت دین اسلام برای شرابنوشی را کنار زدهاند.
حافظ هم مفهوم گسسته شدن رشته تسبیح را هنگام وجد عاشقانه چنین سروده است:
رشتة تسبیح اگر بگسست معذورم بدار......دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در ستایش مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز:
در بیت 13:
از مسام گاو زرین شد روان گاورس زر.............چون صراحی را سر و حلق کبوتر ساختند
صراحی: تنگ شرابی است که از آن باده در جام میریختند و گردن باریکی داشت و هنگامی که شراب از آن به پیاله میریختند صدایی شبیه صدای پرندگان میداد. در اینجا خاقانی گردن صراحی را چون سر و خلق کبوتر میداند. از سوی دیگر جامهای طلایی به شکل گاو میساختند(گاو زرین) که وقتی شراب از صراحی در آن میریختند، قطرههای شراب به مانند قطرات عرق که از روزن پوست(مسام) گاو برون میترواد همچون دانههای ارزن(گاورس) در جام زرین به نظر میرسیدند. ارزن(گاورس) با حلق کبوتر تناسب دارد که اگرفرض کنیم از گلوی کبوتر چیزی بیرون بریزد میتواند دانه ارزن باشد.
به طور خلاصه خاقانی صحنه فرو ریختن شراب از صراحی به جام را تصویر کرده است.
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در ستایش نصرة الدین ابوالمظفر اصفهبد لیالواشیر پادشاه مازندران:
19
می لعل ده چو ناخنة دیدة شفق..............تا رنگ صبح ناخن ما را برافکند
معنی: سرخی آسمان هنگام غروب(شفق) مانند چشمی است که در اثر بیماری ناخنه در سفیدی آن خون دویده است. خاقانی از ساقی شرابی سرخ(لعل رنگ) طلب میکند که به سرخی آسمان هنگام غروب باشد تا بیماری او(کبودی ناخن) را رفع کند.
نکات ادبی: ناخن، ناخون بوده یعنی جایی که در آنجا خون وجود ندارد/ ناخنة : نوعی بیماری چشم/ دیدة شفق: اضافه استعاری(شفق مانند انسانی است که چشم دارد)/ در چشمدرد(ناخنه)، خون به سفیدی چشم میدود و خاقانی شراب دیدهای که ناخنه میگیرد چون خون به سفیدی چشم میدود./ خاقانی کبودی ناخن را که در اثر ضربه کبود میشود به کبودی آسمان هنگام صبح تشبیه کرده است. / کبودی ناخن در این بیت مجاز از ناخوشی خاقانی است.
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در ستایش نصرة الدین ابوالمظفر اصفهبد لیالواشیر پادشاه مازندران:
15
گردد زمین ز جرعه چنان مست کز درون............هر گنج زر که داشت به عمدا برافکند
معنی:خورشید، پرتوهای نورانی خود را مانند شراب در کام زمین فروریخته و آن را چنان مست و بیخود کرده است که گنجینههای خود را بیرون میریزد. بیرون ریختن گنج زر اشاره به مستانی دارد که هنگام مستی بسیاری از اسرار زندگیشان را بیان میکنند. مصداق مستی و راستی
نکات ادبی: جرعه= استعاره از پرتوهای خورشید
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در ستایش نصرة الدین ابوالمظفر اصفهبد لیالواشیر پادشاه مازندران:
14
از بس که جرعه بر تن افسردة زمین................آن آتشین دواج سراپا برافکند
معنی: وقتی پرتوهای خورشید به تن زمین که در شب خفته است، میتابد آن را از خواب برمیخیزاند(سراپا).
نکات ادبی: آتشین دواج= بالاپوش با ردای آتشین/ جرعه= استعاره از پرتوهای خورشید/ تن افسردة زمین= زمین در شب خفته/ صورت مرتب این بیت این چنین است: آن آتشین دواج، از بس جرعه بر تن افسرده زمین[ریخته، زمین را] سراپا برافکند.
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در ستایش نصرة الدین ابوالمظفر اصفهبد لیالواشیر پادشاه مازندران:
13
آب حیات نوشد و پس خاک مردگان.................بر روی هفت دخمة خضرا برافکند
معنی: بادهنوشان، شراب(آب حیات) مینوشند و بخشی از آن را به خاکی که مردگان به زیر آن خفتهاند.(هفت دخمة خضرا). معنی دوم: نور خورشید مانند آب حیات است که زمینی را که در شب مانند مردگان بیحرکت مانده است به جنبش وا میدارد و آن را زنده میکند و هفت فلک را برمیخیزاند.
نکته: رسمی بوده که بادهکشان، مقداری از جرعة جام را برخاک میریختند. همان که حافظ میگوید: اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک.
خاقانی میگوید که میریزند. دخمه همان گوری است که زرتشتیان مردههای خود را در آن مینهادند. هفت دخمة خضرا= هفت
نکات ادبی: آب حیات استعاره از شراب/ هفت دخمة خضرا: هفت فلک را به گور تشبیه کرده است.
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در ستایش نصرة الدین ابوالمظفر اصفهبد لیالواشیر پادشاه مازندران:
11
عاشق به رغم سبحة زاهد کند صبوح..............بس جرعه هم به زاهد قرا برافکند
معنی: عاشق برخلاف زاهد که هنگام سحر(پیش از بامداد) به نیایش و نماز شب(سبحه) مشغول است، می صبحگاهی(صبوح) مینوشد. علاوه بر این این عاشق صبوحینوش چند جرعه(پیالهای) هم به یاد زاهد قرآنخوان مینوشد.
نکات ادبی: تضاد عاشق و زاهد/ همآوایی سبحه و صبوح/ سبحه= نماز و دعای سحرگاهی/ صبوح= بادة صبحگاهی/ قرا= قرآن خوان/ جرعه: مجاز جزء و کل از پیاله شراب
محمد حسن ارجمندی در ۲ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در ستایش نصرة الدین ابوالمظفر اصفهبد لیالواشیر پادشاه مازندران:
10
کیخسروانه جام ز خون سیاوشان...............گنج فراسیاب به سیما برافکند
معنی: معنی ساده این بیت چنین است در اثر نوشیدن شراب صورت نوشنده گلگون میشود.
نکات ادبی: کیخسروانه جام: در واقع جام کیخسروانه است. یعنی جام شاهانه، جام شراب شاهان از طلا بود./ گنج فراسیاب: گنج چهارم افراسیاب است که خسرو پرویز آن را یافت. از آنجایی که گنج دربردارندة زر است و در قدیم به آن زر سرخ میگفتند پس رنگ گنج فراسیاب باید سرخ باشد./ خون سیاوشان صمغی است سرخرنگ که از درخت شیان میگیرند.