گنجور

 
ابن عماد

خواهم ورقی نوشتن از عشق

کآسان نتوان گذشتن از عشق

عشق است طریق آشنایی

دل یافت ز عشق روشنایی

عشق است دلیل جوهر خاص

عشق است دلیل راه اخلاص

دل بر در عشق پرده‌دار است

جان در بر عشق امیدوار است

مرغی ست ز آشیان لاهوت

جز دانۀ دل نباشدش قوت

مصباح زجاجۀ وجود است

مفتاح خزینه‌های جود است

هم مطلع آفتاب ذات است

هم مشرق انجم صفات است

عشاق خلاصۀ الست‌اند

از جام بلی مدام مست‌اند

پروانه‌صفت اگر بسوزند

زین سوز چو شمع برفروزند

جان‌بخش بود کلام ایشان

محمود بود مقام ایشان

بی‌عشق مباش تا توانی

این است سخن دگر تو دانی