گنجور

 
افسر کرمانی

شمشیر تو چشمه حیات است

زنجیر تو حلقه نجات است

گیسوی دراز تاب دارت

سر رشته عمر ممکنات است

هر عقده از آن سیاه ساحر

حلاّل تمام مشکلات است

ما را ز چه تلخ کام دارد،

لعل تو که معدن نبات است

صبر من و وعده تو در عشق

افسوس، که هر دو بی ثبات است

ای آن که نظر به مات نبود

جان از نظر رخ تو مات است

رخساره دلربایش افسر،

مرآت جهان نمای ذات است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode