دل خون شد و از توام خبر نیست
هر روز مرا دلی دگر نیست
گفتم که دلم به غمزه بردی
گفتا که مرا ازین خبر نیست
زر میخواهی که دل دهی باز
جان هست مرا ولیک زر نیست
مینتوانم سر از تو پیچید
گر هست سر منت وگر نیست
در گلبن آفرینش امروز
از روی تو گل شکفتهتر نیست
پر پرتو روی توست عالم
لیکن چکنم مرا نظر نیست
دین آوردم که نور دین را
بی روی تو ذرهای اثر نیست
کفر آوردم که کافری را
از حلقهٔ زلف تو گذر نیست
کفر است قلاوز ره عشق
در عشق تو کفر مختصر نیست
جز کافری و سیاهرویی
در عالم عشق معتبر نیست
خاکش بر سر که همچو عطار
در کوی تو همچو خاک در نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق درد و فقدان عشق ناقص فرد سخن میگوید. شاعر از غم و اندوه خود به خاطر دوری محبوبش و نداشتن خبری از او سخن میگوید. او بیان میکند که هر روز دلی جدید دارد و در دلش هیچ چیز جز غمش نیست. همچنین، او از ارزش و تأثیر محبوبش بر جهان صحبت میکند؛ به طوری که بدون او همه چیز بیمفهوم و بینور است. شاعر به تضاد ایمان و کفر اشاره میکند و نشان میدهد که عشق به محبوبش باعث میشود که تمامی مفاهیم دیگر بیارزش به نظر برسند. در نهایت، او به عطار، شاعر بزرگ، اشاره میکند و غم و اندوه خود را در جستجوی محبوب بیان میکند.
هوش مصنوعی: دل من از غم به درد آمده و از تو هیچ خبری ندارم. هر روز حال و احوال دلم تغییر میکند و به نوعی تازه میشود.
هوش مصنوعی: گفتم که به خاطر جذبهها و نازهای تو دلم شاد نیست، او جواب داد که من از چنین چیزی بیخبرم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی با پول، دل مرا بخری، باید بدانی که جان من در اختیارم است، اما پولی برای این کار ندارم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از تو دور شوم، چه اینکه بر لبهای تو منت داشته باشم و چه اینکه نداشته باشم.
هوش مصنوعی: امروز در باغ زیبایی، هیچ گلی به زیبایی و لطافت تو شکفته نشده است.
هوش مصنوعی: عالم پر از زیبایی و نور چهره توست، اما متأسفانه من نمیتوانم آن را ببینم.
هوش مصنوعی: من دینی را آوردهام که بدون وجود تو، حتی یک ذره از نور آن تاثیر ندارد.
هوش مصنوعی: من به دست زلف تو به کفر و انکار کشیده شدم، زیرا هیچ راهی برای نجات از این وضعیت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ازدواج با عشق و نفرت از آن، برای من غیرقابل تحمل است. نفرت از عشق تو نه تنها کم است بلکه بهقدری عمیق است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: در جهان عشق، تنها افرادی که بیتوجه به ظاهر و اعتقادات دینی خود، عاشق هستند اهمیت دارند.
هوش مصنوعی: آن که در کوی تو مثل خاک بیارزش است، باید خاکش بر سرش بریزند. مثل عطار که در عشق تو به حالت تسلیم و ناچیزی درآمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معشوقه از آن ظریفتر نیست
زان عشوهفروش و عشوهخر نیست
شهریست پر از شگرف لیکن
زو هیچ بتی شگرفتر نیست
مریمکدهها بسیست لیکن
[...]
از نیک و بد خودش خبر نیست
جز بر ره لیلیاش گذر نیست
گر صبر دل از تو هست و گر نیست
هم صبر که چاره دگر نیست
ای خواجه به کوی دلستانان
زنهار مرو که ره به در نیست
دانند جهانیان که در عشق
[...]
ما را ز تو یک نفس به سر نیست
الا در تو دری دگر نیست
از منزل تو گذر ندارم
گر هست برون شوی وگر نیست
از تو چه نشان دهد به وجهی
[...]
از گفته او ترا گذر نیست
وز شیوه عشق خوبتر نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.