و در آن روزگار که به غزنین بازآمدیم با امیر، و کس را دل نمانده بود از صعبی این حادثه و خود بس بقا نبود این پادشاه بزرگ را، رحمة اللّه علیه، من میخواستم که چنین که این نامه را نبشتم بعذر این حال و این هزیمت را در معرض خوبتر بیرون آوردم. فاضلی بیتی چند شعر گفتی تا هم نظم بودی و هم نثر. کس را نیافتم از شعرای عصر که درین بیست سال بودند اندرین دولت که بخواستم، تا اکنون که این تاریخ اینجا رسانیدم از فقیه بوحنیفه، ایّده اللّه، بخواستم و وی بگفت و سخت نیکو گفت و بفرستاد «و کلّ خیر عندنا من عنده» و کار این [فاضل] برین بنماند، و فال من کی خطا کند؟ و اینک در مدّتی نزدیک از دولت خداوند سلطان ابو المظفّر ابراهیم، اطال اللّه بقاءه، و عنایت عالی [وی] چندین تربیت یافت و صلتهای گران استد و شغل اشراف ترنک بدو مفوّض شد، و به چشم خرد به ترنک نباید نگریست که نخست ولایت خوارزمشاه آلتونتاش بود، رحمة اللّه علیه. و قصیده این است.
شاه چو بر کند دل ز بزم و گلستان
آسان آرد به چنگ مملکت آسان
وحشی چیزی است مُلک و این زان دانم
کاو نشود هیچگونه بسته به انسان
بندش عدل است و چون به عدل ببندیش
انسی گردد همه دگر شودش سان
اخوان ز اخوان به خیل و عد نفریبد
یوم حنین اذا عجبتکم برخوان
اخوان بسیار در جهان و چون شمس
همدل و همپشت من ندیدم ز اخوان
عیسی آمد سبک به چشم عدو زانک
تیغ نخواست از فلک، چو خواست همخوان
کیست که گوید ترا مگر نخوری می
می خور و دادِ طرب ز مستان بستان
شیر خور و آنچنان مخور که به آخر
زو نشکیبی چو شیرخواره ز پستان
شاه چه داند که چیست خوردن و خفتن
این همه دانند کودکان دبستان
شاه چو در کارِ خویش باشد بیدار
بسته عدو را برد ز باغ به زندان
مار بود دشمن و به کندنِ دندانش
زو مشو ایمن، اگرت باید دندان
از عدو آنگاه کن حذر که شود دوست
وز مُغ ترس آنزمان که گشت مسلمان
نامه نعمت ز شکر عنوان دارد
بتوان دانست حشو نامه ز عنوان
شاه چو بر خود قبای عجب کند راست
خصم بدرَدَش تا به بندِ گریبان
غرّه نگردد به عزّ پیل و عَماری
هر که بدیده است ذُلّ اشتر و پالان
مردِ هنرپیشه خود نباشد ساکن
کز پیِ کاری شده است گردون گردان
چنگ چنان در زند در تن خسرو
چون بشناسد که چیست حال تن و جان
مأمون آن کز ملوکِ دولتِ اسلام
هرگز چون او ندید تازی و دهقان
جُبّهیی از خز بداشت بر تن چندانک
سوده و فرسوده گشت بر وی و خلُقان
مر ندما را از آن فزود تعجّب
کردند از وی سؤال از سببِ آن
گفت ز شاهان حدیث ماند باقی
در عرب و در عجم نه توزی و کتّان
شاه چو بر خزّ و بز نشیند و خسبد
بر تن او بس گران نماید خفتان
مُلکی کانرا به دِرع گیری و زوبین
دادش نتوان به آبِ حوض و به ریحان
چون دلِ لشکر ملک نگاه ندارد
درگهِ ایوان چنانکه درگهِ میدان
کار چو پیش آیدش به میدان ناگه
خواری بیند ز خوار کرده ایوان
گرچه شود لشکری به سیم قویدل
آخر دلگرمییی ببایدش از خوان
دار نکو مر پزشک را گهِ صحت
تات نکو دارد او به دارو و درمان
خواهی تا باشی ایمن از بدِ اقران
روی بتاب از قِران و گوی ز قُرآن
زهد مقّید به دین و علم به طاعت
مجد مقیّد به جود و شعر به دیوان
خلق به صورت قوی و خُلق به سیرت
دین به سریرت قوی و مُلک به سلطان
شاهِ هنرپیشه میرِ میران مسعود
بسته سعادت همیشه با وی پیمان
ای به تو آراسته همیشه زمانه
راست بدانسان که باغ در مهِ نیسان
رادی گر دعوتِ نبوّت سازد
به ز کف تو نیافت خواهد برهان
قوّتِ اسلام را و نصرتِ حق را
حاجتِ پیغمبری و حجّتِ ایمان
دستِ قوی داری و زبانِ سخنگوی
زین دو یکی داشت یار موسیِ عمران
شکرِ خداوند را که باز بدیدم
نعمتِ دیدارِ تو درین خُرم ایوان
چون به سلامت به دارِ ملک رسیدی
باک نداریم، اگر بمیرد بهمان
در مثل است این که چون بجای بود سر
ناید کم مرد را زبونیِ ارکان
راست نه امروز شد خراسان زین سان
بود چنین تا همیشه بود خراسان
ملکِ خدای جهان ز ملکِ تو بیش است
بیشتر است از جهان نه اینک ویران؟
دشمن تو گر به جنگ، رخت تو بگرفت
دیو گرفت از نخست تختِ سلیمان
ور تو ز خصمان خویش رنجه شدی، نیز
مشتری آنک نه رنجه گشت ز کیوان؟
باران کان رحمتِ خدایِ جهان است
صاعقه گردد همی وسیلتِ باران
از ما بر ماست، چون نگاه کنی نیک
در تبر و در درخت و آهن و سوهان
کار ز سر گیر و اسب و تیغ دگر ساز
خاصه که پیدا شد از بهار زمستان
دل چو کنی راست با سپاه و رعیّت
آیدت از یک رهی دو رستم دستان
زانکه تویی سیّدِ ملوکِ زمانه
زانکه ترا برگزید از همه یزدان
شیر و نهنگ و عقاب زین خبر بد
خیره شدند اندر آب و قعرِ بیابان
کس نکند اعتقاد بر کره خویش
تا نکنیشان ز خون دشمن مهمان
گر پری و آدمی دژم شد زین حال
ناید کس را عجب ز جمله حیوان
می نخورد لاله برگ و ابر نخندد
تا ندهی هر دو را تو زین پس فرمان
خسروِ ایران تویی و بودی و باشی
گرچه فرودست غِرّه گشت به عصیان
کانکه به جنگِ خدا بشد به جهالت
تیرش در خون زدند از پی خذلان
فرعون آن روز غرقه شد که به خواندن
نیل بشد چند گامی از پی هامان
قاعده ملکِ ناصریّ و یمینی
محکمتر زان شناس در همه کیهان
کاخر زین هول زخمِ تیغِ ظهیری
با تن خسته روند جمله خصمان
گر نتواند کشید اسب ترا نیز
پیل کشد مر ترا چو رستمِ دستان
گر گنهی کرد چاکریت نه از قصد
کردش گیتی به نان و جامه گروگان
گر بپذیری، رواست، عذر زمانه
زانکه شده است او ز فعلِ خویش پشیمان
لؤلؤِ خوشابِ بحرِ ملک تو داری
تا دگران جان کنند از پیِ مرجان
افسرِ زرّین ترا و دولتِ بیدار
و آنکه ترا دشمن است بدسگ کهدان
گل ز تو چون بویِ خویش باز ندارد
کرد چه باید حدیثِ خارِ مغیلان؟
به که بدان دل به شغل باز نداری
کاین سخن اندر جهان نماند پنهان
حرب و سخایست در دم چون رجالیست
کان خجل است سایه را دادن سوان
شعر نگویم، چو گویم، ایدون گویم
کرده مضمّن همه به حکمتِ لقمان
پیدا باشد که خود نگویم در شعر
از خط و از خال و زلف و چشمک خوبان
من که مدیحِ امیر گویم بیطمع
میره چه دانم چه باشد اندر دو جهان
همّتکی هست هم درین سر چون گوی
زان به جوانی شده است پشتم چوگان
شاها در عمر تو فزود خداوند
هر چه درین راه شد ز ساز تو نقصان
جز به مدیحِ تو دم نیارم زد زانک
نام همی بایدم که یافتهام نان
تا به فلک بر همی بتابد خورشید
راست چو در آبگیر زرّین پنگان
شاد همی باش و سیم و زرّ همی پاش
ملک همی دار و امر و نهی همی ران
رویت باید که سرخ باشد و سرسبز
کهآخر گردد عدو به تیغ تو قربان
این سخن دراز میشود، امّا از چنین سخنان با چندان صنعت و معنی کاغذ تاجی مرصّع بر سر نهاد. و دریغ مردم فاضل که بمیرد، و دیر زیاد این آزاد مرد.
و چون ازین فارغ شدم، اینک بسر تاریخ باز شدم. و اللّه المسهّل بحوله و طوله .
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در روزگار بازگشت به غزنین، با امیر و دیگران از حوادث دشوار و مراتب سلطنت بزرگ صحبت میشود. شاعر به دنبال ابیاتی برای توصیف اوضاع میباشد و در این زمینه از فقیه ابوحنیفه مشورت میگیرد. شاعر اشاره میکند که ملک و قدرت به سادگی از کسی گرفته نمیشود و تأکید میکند که عدل و انصاف باید پایهگذار حکومت باشد. او به ویژگیهای یک پادشاه بزرگ اشاره میکند و نشان میدهد که قهرمانی و نشانههای رهبری در یک فرد باید هویدا باشد. همچنین شعر، مفاهیم عمیقتری از دوستی، رفاقت و اضطرار حاکم را در دل خود دارد و بر اهمیت خردورزی در سیاست تأکید میکند. در پایان شاعر بر اهمیت وفاداری و پاکی نیت تأکید میکند و ذکر میکند که میخواهد یاران خود را مورد ستایش قرار دهد و به پادشاه تبریک بگوید.
هوش مصنوعی: در آن زمان که به غزنین برگشتیم با امیر، هیچکس دل خوشی از دشواریهای این واقعه نداشت و خود نیز امیدی به بقا برای این پادشاه بزرگ، رحمتاللهعلیه، نداشتم. من قصد داشتم که این نامه را با توجه به این وضعیت و شکست، به شکل بهتری ارائه کنم. شاعری چند بیتی شعر سروده بود که هم نظم داشت و هم نثر. شاعری از میان شعرای آن دوران در این بیست سال نتوانستم بیابم که نوشتهای از او داشته باشم. اما اکنون که این تاریخ را به اینجا رساندهام، به فقیه ابوحنیفه، رحمتاللهعلیه، اشاره کردم و او نکتهای بسیار نیکو گفت و فرستاد که «همه خیر از سوی اوست». کار این فاضل بیشتر از این نماند و آیا ممکن است پیشگویی من اشتباه کند؟ اکنون در مدتshortی که از حکومت خداوند سلطان ابومظفّر ابراهیم، اطال الله بقاءه، میگذرد، او از عنایت عالیاش بهرهها و تربیتهای بسیار خوبی دریافت کرده و مقامهای ارجمندی به او واگذار شده است. و نباید به ترنک با دید کوچک نگاه کرد؛ چرا که ابتدا ولایت خوارزمشاه آلتونتاش، رحمتاللهعلیه، بود. و اینجا قصیدهای از اوست.
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه از شادی و لذتی مانند مهمانی و گلزار دل برگیرد، به راحتی میتواند کشور را به دست گیرد و مدیریت کند.
هوش مصنوعی: وحشی میگوید که خود انسان مالک چیزی نیست و این را میدانم، زیرا هیچ چیز نمیتواند به انسان تعلق داشته باشد و او را محدود کند.
هوش مصنوعی: وقتی که بخواهی چیزی را با عدالت محدود کنی، آن محدودیت باعث میشود که همه چیز به طور متعادل و مجزا رفتار کند و در نتیجه، روابط و تعاملات بین آنها دگرگون میشود.
هوش مصنوعی: در روز حنین، وقتی که برتری عددی و نیروی خودتان شما را مغرور کرده است، به برادران خود خیانت نکنید و نسبت به آنها بیوفایی نکنید.
هوش مصنوعی: در جهان دوستان زیادی وجود دارند، اما من هیچکس را مانند شمس که همدل و پشتیبان من باشد، ندیدم.
همخوان: همسفره.
هوش مصنوعی: کیست که بگوید تو را نمینوشی؟ مینوش و لذت شادی را از سرمستان بگیر.
هوش مصنوعی: شیر را بخور و آنقدر نخورد که در پایان نتوانی مانند نوزاد از پستان تغذیه کنی.
هوش مصنوعی: شاه چگونه میتواند از خوردن و خوابیدن آگاه باشد، در حالی که این موضوعات را فقط بچههای مدرسهای به خوبی میدانند؟
هوش مصنوعی: هنگامی که پادشاه در پی انجام وظایف خود هوشیار و متوجه باشد، میتواند دشمن را از باغ به زندان بفرستد.
هوش مصنوعی: دشمن مانند ماری است که اگر نتوانی دندانش را بکنی، هیچگاه نمیتوانی از حملهاش در امان باشی. اگر دندان او را از بین ببری، باید مراقب باشی که این کار به چه قیمتی انجام میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که با دشمن مواجه هستی، احتیاط کن که او ممکن است تبدیل به دوست شود. همچنین، باید از احمقها بترسی زمانی که آنها به موقعیتهای جدید مثل مسلمان شدن دست پیدا کنند.
هوش مصنوعی: چیزی که در نامه از نعمت و خوبی گفته شده، مانند شکر است و میتوان از عنوان آن چیزهایی را فهمید. در واقع، محتوای نامه با عنوانش رابطهای نزدیک دارد.
هوش مصنوعی: وقتی شاه بر خود به خاطر مقام و ویژگیهایش مغرور میشود، دشمنانش با کارهایشان او را به دام خواهند انداخت و از او انتقام خواهند گرفت.
هوش مصنوعی: کسی که ذلت و خاری شتر و بارکش را دیده باشد، هرگز به عظمت و شکوه فیل و دینار فریب نمیخورد.
هوش مصنوعی: انسان هنرمند بیوقفه در حال حرکت و تلاش است و هیچگاه در یک جا نمیماند، زیرا به دنبال هدفی بزرگتر و کار مهمتری میباشد.
هوش مصنوعی: اگر چنگی در دست خسرو باشد، مانند این است که او در زندان است و دقیقا میفهمد که حال تن و جانش چگونه است.
هوش مصنوعی: مأمون، که هیچیک از پادشاهان اسلامی همچون او، نه عرب دیدهاند و نه ایرانی، بینظیر است.
هوش مصنوعی: او به تن خود جُبّهای از خز پوشیده است، بهگونهای که آن جُبّه چنان کهنه و فرسوده شده که دیگر زیبایی و تازگی ندارد.
هوش مصنوعی: مردم از این که او اینگونه رفتار کرد، شگفتزده شدند و از او دربارهی دلیل آن سؤال کردند.
هوش مصنوعی: در مورد پادشاهان صحبت کرد که داستانشان همچنان در میان عربها و عجمها باقی مانده است، اما نه در مورد توزیها و کتّانها.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه بر فرش و پارچههای گرانبها بنشیند و بر آنها استراحت کند، بر تن او خواب سنگینی خواهد بود.
هوش مصنوعی: یک پادشاهی که به او نیزه و سپر دادهاند، نمیتواند به آب حوض و گلی که در باغ است دست یابد.
هوش مصنوعی: وقتی که قلب سپاه پادشاه، درگاه کاخ را همانطور محترم بشمارد که درگاه میدان را،
هوش مصنوعی: وقتی که فردی به کاری مشغول میشود، ناگهان ممکن است دچار سختی و ذلت شود، که این نشان از رفتار نادرست یا ناپسند او در گذشته است.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که انسانها قوی و نیرومند باشند، در نهایت به یک نوع دلگرمی یا امید احتیاج دارند تا بتوانند به پیش بروند.
هوش مصنوعی: درخت خوب به پزشک کمک میکند؛ زمانی که درمان و دارو برای بهبود بیماری به او نیاز است، او میتواند از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از بدی دوستان و همنسلان خود در امان باشی، باید از آنها فاصله بگیری و در مورد مسائل مهم و زندگی خود صحبت نکنی.
هوش مصنوعی: زهد، به معنای رهبانیت و دوری از دنیا، وابسته به دین و آگاهی از اطاعت است. لذا، انسان باید با دانش و عمل به دستورات دینی زهد را بیاموزد. مجد و عظمت، در پی هنر generosity و بخشش است. در این میان، شعر و ادب نیز در غالب دیوانها جمعآوری میشود تا هنر بیان احساسات و اندیشهها را زنده نگه دارد.
هوش مصنوعی: خلق به معنای ظاهر و قیافه، قوی و نیرومند است، اما خُلق به معنای خلق و خوی، نشاندهندهی صفات اخلاقی و دین درونی انسان است. در واقع، انسان باید درون و باطنش هم به اندازهی ظاهرش قوی و نیکو باشد. همچنین، حکومت و سلطنت باید به قدرت و اقتدار متکی باشد.
هوش مصنوعی: پادشاهی که در هنر نمایش برجسته است، همواره به خوشبختی خود با مسعود عهد و پیمان بسته است.
هوش مصنوعی: ای که همیشه زمانه به تو زیبایی خود را نمایان میکند، مانند باغی که در مه بهاری پر از رونق است.
هوش مصنوعی: اگر پیامبری تو را دعوت کند، از تو دلیل و برهان نخواهد خواست، چرا که او به دلایل درونی خود استناد میکند.
هوش مصنوعی: نیاز به قدرت اسلام و یاری حق، متکی به پیامبری و اعتقاد به ایمان است.
هوش مصنوعی: تو هم تواناییِ عمل قوی و هم قدرت بیان داری، و در واقع یکی از این دو را میتوانی از یار موسیِ عمران داشته باشی.
هوش مصنوعی: خوشحالم که بار دیگر تو را دیدم، ای آنکه نعمت دیدارت مرا شاد کرده است.
هوش مصنوعی: زمانیکه به خوشی و سلامت به مقام پادشاهی رسیدی، نگران نیستیم که اگر کسی بمیرد، ما همچنان به همین شکل ادامه خواهیم داد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی حقیقتی بر کسی روشن شود و در موقعیت خاصی قرار گیرد، دیگر نشانههای ضعف و زبونی او از بین میرود. به عبارت دیگر، انسان در برابر چالشها و مشکلات میتواند بر ترس و ناتوانی خود غلبه کند و قویتر ظاهر شود.
هوش مصنوعی: خراسان همیشه به همین شکل بوده و امروز هم همینطور است.
هوش مصنوعی: پادشاهی خداوند بر جهان از سلطنت تو بزرگتر است. آیا بیشتر از این که جهان در حال ویرانی است، نیازی به یادآوری نیست؟
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو به جنگ بیاید و تو را مورد خشم و حمله قرار دهد، بدان که همانند دیو، قدرت و سلطنتی که در آغاز بر تخت سلیمان بود، از دست میرود.
هوش مصنوعی: اگر از دشمنان خود درد و رنج کشیدهای، پس آیا مشتری (سیاره زهره) که به زیباییاش معروف است، از کیوان (زحل) رنج و ناراحتی دیده است؟
هوش مصنوعی: باران نعمت و رحمت خداوندِ جهانه و گاه این باران میتواند به صورت صاعقه ظاهر شود که همچنان نتیجهی رحمت الهی است.
هوش مصنوعی: ما از خود ماست که هر چیزی که میبینیم، چه در تبر و چه در درخت و آهن و سوهان، نشانهای از وجود و تاثیر ماست. اگر به دقت نگاه کنیم، در این اشیاء نشانههایی از خودمان و تاثیری که بر جهان داریم وجود دارد.
هوش مصنوعی: کار را از نو آغاز کن و ابزارهای جدیدی فراهم کن، به ویژه اینکه حالا نشانههایی از بهار در زمستان دیده میشود.
هوش مصنوعی: اگر دلت را با سپاه و مردم درست کنی، دو مرد عظیمالجثه و قوی از یک مسیر به سمت تو خواهند آمد.
هوش مصنوعی: چون تو باعظمتترین و بزرگترین فرمانروا در دوران خود هستی و خداوند تو را از میان همه انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: شیر، نهنگ و عقاب از این خبر بد شگفتزده شدند و در آب و در اعماق بیابان حیران ماندند.
هوش مصنوعی: هیچکس به اینکه به دنیای خود ایمان داشته باشد، اعتماد نمیکند مگر اینکه آن را با تلاش و زحمت و برطرف کردن چالشها به دست بیاورد.
هوش مصنوعی: اگر پری و انسان از این وضعیت ناراحت شوند، هیچکس نباید از این حال تعجب کند، چون همه موجودات زنده از این نوع احساسات دارند.
هوش مصنوعی: لاله دیگر برگی نمیخورد و ابر هم نمیخندد، تا زمانی که تو از این پس به هر دو (لاله و ابر) دستور ندهی.
هوش مصنوعی: تو پادشاه ایران هستی و بودی و خواهی بود، هرچند که به خاطر طغیان و سرکشی، در موقعیتی پایینتر قرار گرفتهای.
هوش مصنوعی: کسی که به ناآگاهی علیه خدا به جنگ برخیزد، از سوی دیگران به راحتی به ضرب گلولهای در خون غرق میشود، چون در واقع به خود آسیب میزند.
هوش مصنوعی: فرعون در آن روز غرق شد که خواست به سمت نیل برود و چند قدمی از هامان فاصله گرفت.
هوش مصنوعی: پایه و اساس حکومت ناصر و یمین، از هر چیزی در تمام عالم مستحکمتر است.
هوش مصنوعی: در پایان، به دنبال این درد و رنج زخم شمشیر ظاهری، تمام دشمنان با بدنی خسته و فرسوده پیش خواهند رفت.
هوش مصنوعی: اگر اسب تو نتواند تو را حمل کند، فیلی تو را خواهد برد همانند رستم قهرمان با دستان نیرومندش.
هوش مصنوعی: اگر اشتباهی از خدمتگزار تو سر زده، آن را عمدی نمیدانم، بلکه دنیا او را به عنوان بهایی برای نان و لباس به گرو گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر بپذیری، درست است که زمانه را عذر قرار دهیم؛ زیرا او به خاطر اعمال خود پشیمان شده است.
هوش مصنوعی: تو مرواریدهای زیبای دریا را داری، در حالی که دیگران آمادهاند جان خود را برای به دست آوردن مرجانها بدهند.
هوش مصنوعی: تو مانند افسر زری، با مقام و افتخار بالا هستی، و نعمتی که داری به تو بیداری و آگاهی میبخشد. اما کسی که در برابر تو ایستاده و دشمن توست، فقط موجودی بد و پست است.
هوش مصنوعی: گل از تو بویی نمیبرد، بنابراین چه نیازی است به گفتن داستان خار مغیلان؟
هوش مصنوعی: بهتر است که دل به کار و شغلی ندهی، چرا که این سخن در دنیا پنهان نمیماند.
هوش مصنوعی: در این بیت به فضایل دو ویژگی اشاره شده است: یکی شجاعت و دیگری بخشندگی. در واقع، افرادی که شجاعت دارند، همچون مردان دلیر هستند که از دادن سایه خود به دیگران شرمنده نمیشوند. به بیان دیگر، شجاعت و بخشندگی دو خصیصهای هستند که باید در فرد وجود داشته باشد و فرد شجاع و بخشنده از کمک به دیگران احساس خجالت نمیکند.
هوش مصنوعی: من شعر نمیسازم، اما اگر بگویم، به گونهای میگویم که در آن نکات حکمتآمیز لقمان گنجانده شده باشد.
هوش مصنوعی: شاید بهتر باشد که درباره زیباییهای ظاهری و جذابیتهای محبوبان صحبت نکنم.
هوش مصنوعی: من که بدون هیچ توقعی شاعر امیر هستم، چه میدانم در این دو جهان چه خواهد بود.
هوش مصنوعی: در این دنیا همت و تلاش مثل گوی در زمین چمن است؛ بهگونهای که در جوانی، پشت من به خاطر آن همت، همچون چوبی در ورزش چوگان میماند.
هوش مصنوعی: ای شاه، در دوران زندگیات خداوند به تو عطا کرده است و هر آنچه در این مسیر بهدست آمده، از آثار تو کم بوده است.
هوش مصنوعی: به غیر از ستایش تو چیزی نمیگویم، زیرا نام تو به من حکم میکند که چون نان به تو نیاز دارم.
هوش مصنوعی: هنگامی که خورشید به آسمان میتابد، نورش همچون درخشش طلا در آب شفاف زیبایی میآفریند.
هوش مصنوعی: شاد باش و ثروت و دارایی خود را بکار ببر، سلطنتی را که داری حفظ کن و در کارها فرمانروایی کن.
هوش مصنوعی: چهرهات باید زیبا و شاداب باشد تا دشمنان در برابر تو به زانو درآیند و تسلیم شوند.
هوش مصنوعی: این حرف طولانی میشود، اما از چنین گفتارهایی با این همه هنر و معنا، میتوان کاغذی با تزیینات زیبا تهیه کرد. افسوس بر آدمهای بافرهنگ که باید از دنیا بروند و دیراندیشی در مورد این مردان آزاد وجود دارد.
هوش مصنوعی: و وقتی از این موضوع فارغ شدم، اکنون به تاریخ پرداختم. و خداوند به یاری خود کمک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.