گنجور

 
ازرقی هروی

ای بزمین بر ، بزرگ سایۀ یزدان

ای ملک عادل ، ای مبارک سلطان

آنچه تو کردی ز پادشاهی و مردی

پور سیاوش نکرد و رستم دستان

روی تو نادیده ، هر که نام تو بشنید

جان بدهد بر هوای نام تو آسان

منزل تو گه بشام و گاه ببغداد

لشکر تو گه بروم و گه بسپاهان

سایۀ چتر تو از سعادت کلی

گونۀ رخسار تو ز فرۀ یزدان