گنجور

 
رفیق اصفهانی

این ماه که جا به بام دارد

رویی چو مه تمام دارد

من نام ندانمش بگوئید

کاین ماه لقا چه نام دارد

از منظر دیده گرچه دور است

در خلوت دل مقام دارد

چون قامت او کجا بود سرو

نه جلوه و نه خرام دارد

سودای وصال می پزد دل

بیچاره خیال خام دارد

گر بنده سگ توام چرا غیر

در این سر کو مقام دارد

احوال رفیق می توان یافت

زین سوز که در کلام دارد