در لب یار نهان عیش جهان ساخته اند
باغ را در گره غنچه نهان ساخته اند
نیست چون آینه حیرانی ما امروزی
از ازل دیده ما را نگران ساخته اند
نکته هایی که نهان بود در آن نقطه خال
مو بمو زان خط شبرنگ عیان ساخته اند
چه خیال است دم تیغ بتان کند شود؟
کز دل محکم خود سنگ فسان ساخته اند
اینقدر حسن گلوسوز در آن نقطه خال
آفتابی است که در ذره نهان ساخته اند
تا دلت آب نگردد نتوانی دریافت
گوهری را که درین حقه نهان ساخته اند
در کشش نیست کمی قوت بازوی مرا
طاق ابروی ترا سخت کمان ساخته اند
در دل ما نگذشته است، خدا می داند
سخنی چند که ما را ز زبان ساخته اند
چهره زرد، بهار دل غمگین من است
برگ عیش من از اوراق خزان ساخته اند
دو جهان عینک بینایی من گردیده است
تا به روی تو دو چشم نگران ساخته اند
راست کیشان که طلبکار نشانند چو تیر
با کمانخانه ابروی بتان ساخته اند
حاجیانی که طواف حرم کعبه کنند
کاهلانند که با سنگ نشان ساخته اند
زحمت بادیه و خار مغیلان نکشند
بیخودانی که ز دل تخت روان ساخته اند
نیست در چاشنی شیره جان هیچ کمی
اینقدر هست که بسیار روان ساخته اند
خاطر جمع ازان قوم طلب کن صائب
که به شیرازه آن موی میان ساخته اند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و جاذبههای عشق و معشوق میپردازد و در آن از نمادها و استعارههای مختلفی استفاده شده است. شاعر به تشریح حالتی از حیرت و شگفتی میپردازد که بر اثر عشق و زیبایی معشوق در دلش ایجاد شده و بیان میکند که چگونه این احساسات عمیق، جهانش را شکل دادهاند.
او به تأثیر رنگها و تصویرهای زیبا اشاره میکند و میگوید که زیبایی معشوق همچون نور آفتاب در دل او درخشیده است. همچنین، شاعر به نسبت عاشق و معشوق و تأثیر دیوانگی عشق بر احساساتش میپردازد و اشاره میکند که برخی از مفاهیم عمیق و پنهان در عالم عشق نیاز به احساسات خاص و تأمل دارند تا بتوان آنها را درک کرد. نهایتاً، شعر به نوعی دعوت به بازنگری و تأمل در زیباییهای پنهان و عمیق جهان پیرامون است.
هوش مصنوعی: در لب معشوق لذتی از زندگی پنهان شده است و در باغ، شادی را در دل غنچهها حس کردهاند.
هوش مصنوعی: آیینهای که ما را دچار حیرت کرده، از زمانهای قدیم وجود داشته و نگرانیهای ما را به تصویر کشیده است.
هوش مصنوعی: موها در نقطه ای خاص، نکته هایی پنهان دارند که به وضوح از خطوطی برجسته و مشخص نمایان شده اند.
هوش مصنوعی: آیا این تصور وجود دارد که تیغ زیبایی معشوقان میتواند دلها را مجروح کند؟ زیرا قلبهای استوار خود را از سنگ فسانهها ساختهاند.
هوش مصنوعی: اینقدر زیبایی و جذابیت در آن نقطه خال آفتابی وجود دارد که حتی در کوچکترین ذرات نیز قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلت پاک و صاف نشود، نمیتوانی به ارزش واقعی و گرانبهایی که در این موضوع وجود دارد، پی ببری.
هوش مصنوعی: قوت و توان من به هیچ وجه نمیتواند با زیبایی و جذابیت ابروهای تو که همچون کمانی نرم و قوی است، رقابت کند.
هوش مصنوعی: در دل ما هیچ چیزی وجود ندارد، فقط خدا میداند چقدر حرفهایی که از زبان ما بیرون آمده است، ساخته و پرداخت شدهاند.
هوش مصنوعی: چهره زرد به معنای غم و اندوه در دل من است. زندگی شادیبخش من از روزهای سرد و بیروح ساخته شده است.
هوش مصنوعی: دو جهان برای من مثل عینکی شده است که با آن میتوانم تو را ببینم، به گونهای که دو چشم نگران برای تو ساختهام.
هوش مصنوعی: راستکیشان، که خود را طلبکار نشان میدهند، همچون تیرهایی هستند که در کمان ابروی معشوقههای زیبا آماده پروازند.
هوش مصنوعی: حاجیانی که دور خانه کعبه میچرخند، در واقع کسانی هستند که به طور سطحی و بدون درک عمیق از معناهای روحانی این عمل، فقط به جنبههای ظاهری آن توجه کردهاند. آنها به نوعی مانند افرادی هستند که فقط با استفاده از نشانهها و نمادها، بدون توجه به معنای واقعی و باطن، در مسیر خود حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: تنها افرادی که نادان هستند، خود را در زحمت و دردسر راه و خارها قرار میدهند، در حالی که کسانی که از دل خود آرامش و راحتی به دست آوردهاند، نیازی به این زحمتها ندارند.
هوش مصنوعی: در شیره جان، هیچ کمبودی وجود ندارد و به قدری زیاد است که میتوان سوغاتیهای زیادی از آن تهیه کرد.
هوش مصنوعی: به آرامش خاطر آن گروه مراجعه کن، صائب، زیرا آنها موهای میانه را به زیبایی با نظم و ترتیب آرایش کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مرا واله آن سرو روان ساخته اند
مهر او را وطن اندر دل و جان ساخته اند
حقه لعل تو از جوهر جان ساختهاند
کام هر خسته در آن حقه نهان ساختهاند
هر لطافت که نهان بود پس پرده غیب
همه در صورت خوب تو عیان ساختهاند
هر چه بر صفحه اندیشه کشد کلک خیال
[...]
عارضت هست بهشتی، که عیان ساخته اند
قامتت آب حیاتی، که روان ساخته اند
این چه گلزار جمالست، که بر قامت تو
از سمن عارض و از غنچه دهان ساخته اند؟
لبت، آیا چه شکر ریخت که گفتار ترا
[...]
لب شیرین تو شیرینتر از آن ساختهاند
که توان گفتنش از شیره جان ساختهاند
کردهاند از غمت آنان جگرم خون ایگل
که ترا لاله رخ و غنچه دهان ساختهاند
نتوانم که کنم قطع نظر از دو لبت
[...]
گفتم آن لعل لب از شیره جان ساختهاند
گفت نه جان تو شیرینتر از آن ساختهاند
هست هر عضو تو از عضو دگر شیرینتر
مگر اعضای تو از شیرهٔ جان ساختهاند
نالد از درد به تن هر رگ من پنداری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.