کو عاشق آزاری چو او تا عاشق زارش کند
شاید که درد عاشقی با عاشقان یارش کند
خواهم بتی چون یار من دل گیرد از دلدار من
تا آن چه او در کار من کرده است در کارش کند
غارت کند از یک نظر صبرش ز دل هوشش ز سر
سازد ز خویشش بی خبر از من خبردارش کند
بیرون کند آن دلربا از خاطرش جور و جفا
آموزدش مهر و وفا عاشق نگه دارش کند
تا آن بت پیمان شکن قدری فزاید قدر من
یک چند پیش خویشتن بی قدر و مقدارش کند
از چشم خواب آلود خویش از لعل می آلود خویش
خوابست بیدارش کند مست است هشیارش کند
گردد رفیق ممتحن خوش نغمه چون مرغ چمن
گر آن بت غنچه دهن گوشی به گفتارش کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به زیبایی و شیرینی معشوق اشاره میکند و میگوید که لبهای او از "شیره جان" ساخته شده است، اما طرف مقابل استدلال میکند که جان شاعر خود شیرینتر است. شاعر به اعضای بدن معشوق اشاره میکند و میگوید که هر کدام از آنها از دیگری شیرینتر است. او همچنین از درد و رنجی که از عاشقید تجربه میکند سخن میگوید و بیان میکند که این درد همچون نای از او فریاد میزند. در نهایت، او به احساسات و رازهای عشقش اشاره میکند و میگوید که اشکهایش و رنگپریدگیاش نشانههای آشکار از عشقش است.
هوش مصنوعی: در میان عاشقان، او کسی است که با عشق خود، زحماتی به دیگران میدهد و شاید بتواند درد عشق را با عشق ورزیدن به آنها کاهش دهد.
هوش مصنوعی: میخواهم که محبوبم به خوبی دلی را به دست آورد که از عشق من به او شکل گرفته است، تا او نیز همانطور که من در عشقش تلاش کردهام، در کارهایش برای من اقدام کند.
هوش مصنوعی: با یک نگاه همه صبرش را از دل میرباید و هوشش را از سرش میگیرد؛ از خود بیخبر میشود و بدون آنکه من متوجه شوم، خبر دارم از حال او.
هوش مصنوعی: دلربا از یادش میبرد، در عوض به او یاد میدهد که با درد و سختی محبت و وفا را بیاموزد و عاشق را نگه دارد.
هوش مصنوعی: وقتی آن معشوق خیانتکار قد و قدرش بیشتر شود، احساس میکنم که ارزش من کمتر میشود و در برابر خودم او را بیارزش و بیمقدار میسازم.
هوش مصنوعی: چشمان خوابآلود و شرابیام او را در خواب نگه میدارند، اما اگر بیدار شود، از حالتی که دارد، به هوش میآید.
هوش مصنوعی: دوست آزمونگیر مانند پرندهای زیبا و خوشصدا خواهد شد، اگر آن معشوقی که لبهایش مانند غنچه هستند، به صحبتهای او گوش فرا دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل مست خواب غفلت و، کس نیست بیدارش کند
نیشی سیه مارِ اجل ترسم که در کارش کند
راهی است ناهموار و من با پای چوبی گام زن
سیل سرشک کوهکن خواهم که هموارش کند
فرهاد مسکین را به جان باری است کوه بیکران
[...]
رفته صبا پیرامنش کز خواب بیدارش کند
وز گل کند پیراهنش ترسم که آزارش کند
سوزد کلیم از طور اگر خاکش دم از ارنی زند
کو چشم مستی کز نگه یک غمزه در کارش کند
چشمت بگو تا ننگرد بر حال دل بهر خدا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.