شماره ۱: درویش چو صابری است کامش بادا
شماره ۲: هجرانت بدان صفت [که] بگداخت مرا
شماره ۳: آن کس که بنا نهاد این ایوان را
شماره ۴: عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت
شماره ۵: آن را که زبان و سینه یکتاست کجاست
شماره ۶: چون تیر اجل رسد سپرها هیچ است
شماره ۷: ذاتم ز ورای حرف و بیرون ز حد است
شماره ۸: ای آمده به وعده بازآمده راست
شماره ۹: عشقت صنما مجاور دیده ماست
شماره ۱۰: زین گونه که حال ناپسندیده ماست
شماره ۱۱: ابواب ملاقات اگر مسدود است
شماره ۱۲: از حال مرید شیخ اگر بی خبر است
شماره ۱۳: دوش از سر پای یار با من بنشست
شماره ۱۴: عشق تو به عالم دل آمد سرمست
شماره ۱۵: شوریده دلانیم نه هشیار و نه مست
شماره ۱۶: دل را خطری نیست سخن در جان است
شماره ۱۷: [چندین مخور افسوس] که نتوان دانست
شماره ۱۸: امروز که یار من مرا مهمان است
شماره ۱۹: دانم که بتم چو لؤلؤی مکنون است
شماره ۲۰: سرمایه ما از همه عالم دلکی است
شماره ۲۱: افسوس که دیده نکوبینت نیست
شماره ۲۲: در مدرسه ها مایه گفتارم نیست
شماره ۲۳: در عالم دون دل کسی یافته نیست
شماره ۲۴: آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت
شماره ۲۵: افسوس که اطراف رخت خا[ر] گرفت
شماره ۲۶: آوازه آواز تو در خلق گرفت
شماره ۲۷: عیسی به فلک رسید خر خشم گرفت
شماره ۲۸: یار آمد و گفت خسته می دار دلت
شماره ۲۹: ای روی تو از لطافت آیینه روح
شماره ۳۰: نه مهر تو در دل حزین می گنجد
شماره ۳۱: از صدق دل مرده جهان بین گردد
شماره ۳۲: لعلش که دو صد گنج نهانی دارد
شماره ۳۳: بر برگ گلت مورچه ره خواهد کرد
شماره ۳۴: در خاک نگه کند چو با ما نگرد
شماره ۳۵: یاد تو کنم زچشم من خون بچکد
شماره ۳۶: خطها که خدت را به مصاف آمده اند
شماره ۳۷: خطی که بر آن عارض چون مه کردند
شماره ۳۸: هم آه من سوخته کاری بکند
شماره ۳۹: از عشق تو جان من جنون می بیند
شماره ۴۰: دل چون دل من غمزده نتواند بود
شماره ۴۱: عاشق چه کند چو دل به دستش نبود
شماره ۴۲: مهر تو چو مهر از نگینم نرود
شماره ۴۳: گر عکس رخت زدیده بگسسته شود
شماره ۴۴: کامل صفتی راه فنا می پیمود
شماره ۴۵: روی تو که مه را زخود افزون ننهد
شماره ۴۶: من بنده آنم که دلی برباید
شماره ۴۷: از رنگ رخش گل به فغان می آید
شماره ۴۸: گلبرگ ز روی چو مهت شاید چید
شماره ۴۹: آن شاه که او ملک تواند بخشید
شماره ۵۰: بگذار که تا زلف تو گیرم یک بار
شماره ۵۱: زنهار در آن دو چشم مخمور نگر
شماره ۵۲: گر بنگ خوری ای به رخ خوبان، خور
شماره ۵۳: از خوان زمانه نیم نانی کم گیر
شماره ۵۴: با دل گفتم صحبت شاهی کم گیر
شماره ۵۵: آنها که ندانند حقیقت زمجاز
شماره ۵۶: در عشق توام هر نفس اندوه تو بس
شماره ۵۷: دارم زتو اشتیاق چندانک مپرس
شماره ۵۸: خود را به هوس مدار در پای دریغ
شماره ۵۹: گر فخر به من نمی رسد عار اینک
شماره ۶۰: از دوست به هر رهگذری می پرسم
شماره ۶۱: در عشق تو دل رفت و زجان می ترسم
شماره ۶۲: من عشق تو را به صد ملامت بکشم
شماره ۶۳: تا ظن نبری که من کمت میبینم
شماره ۶۴: تا ظن نبری که من دوی می بینم
شماره ۶۵: گر بنوازی بنده مقبول توم
شماره ۶۶: نه ما به سر رشته شدن بتوانیم
شماره ۶۷: در می نگرم زنیک و بد هیچ نیم
شماره ۶۸: بر سینه زنان از هوس و جامه دران
شماره ۶۹: سهل است مرا بر سر خنجر بودن
شماره ۷۰: ای دل به در دوست تولا می کن
شماره ۷۱: ای وصل تو مایه تن آسانی من
شماره ۷۲: دل مغز حقیقت است و تن پوست، ببین
شماره ۷۳: ای زندگی من و توانم همه تو
شماره ۷۴: هر چند که در خورد توام می دانی
شماره ۷۵: با دل گفتم چو از مطر شاد نیی
شماره ۷۶: در بندگیت عار بود آزادی
شماره ۷۷: نقاش رخت اگر نه یزدان بودی
شماره ۷۸: آنی که سهیلی به یمن می بخشی
شماره ۷۹: گر یک نفس از نیستی آگاه شوی
شماره ۸۰: بس کز تو دوم در به در و کوی به کوی
شماره ۸۱: مجروحان را دوا و مرهم تو دهی
شماره ۸۲: انصاف بده «اوحد» اگر مرد رهی
شماره ۸۳: دل گرچه نه پیداست نهانش نه تویی