گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

از رنگ رخش گل به فغان می آید

وز لعل لبش شکر به جان می آید

چاهی است معلّق زنخش می بینی

کز دیدنش آب در دهان می آید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode