گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

هر که اندر موسم گل همچو گل می خواره نیست

آنچنان پندار کوخود در جهان یکباره نیست

نرگس صاحب نظر تا دید احوال جهان

اختیارش از جهان جز مستی و نظّاره نیست

تا صبا شد حلّه باف و ابر شد گوهرفشان

هیچ لعبت در جهان خالی ز طوق و یاره نیست

گل ز بلبل طیره شد، زان جامه برخود پاره کرد

زآنکه پر گویست و او را طاقت گفتاره نیست

ساغر لاله اگر بشکست بر جای خودست

زانکه جای کاسه بازی مغز سنگ خاره نیست

از لب سوسن چو رنگ و بوی شیر آید همی

پس برای چه چو غنچه بسته در گهواره نیست؟

نسترن بر گلبن و برگ شکوفه در هوا

از طریق صورت الّا ثابت و سیّاره نیست

از درون پیرهن رنگی ندارد حسن گل

ز آنکه او را مایۀ خوبی بجز رخساره نیست

گر جهد بیرون ز سنگ خاره آتش پاره ها

لاله را از سنگ خاره جسته آتش پاره نیست

در میان سرو و سوسن رطل می باید گران

مجلس آزادگانرا از گرانی چاره نیست