گنجور

حاشیه‌ها

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۱۴ - بده با خاک اون سوز و تابی:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
بده با خاک اون سوز و تابی
که زاید از شب اوفتابی
نوان زن که از فیض تو او را
دگر بخشند ذوق انقلابی
درست:
بده با خاک او آن سوز و تابی
که زاید از شب او آفتابی
نوا آن زن که از فیض تو او را
دگر بخشند ذوق انقلابی

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۱۱ - تو هم بگذارن صورت نگاری:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
تو هم بگذارن صورت نگاری
مجو غیر از ضمیر خویش یاری
بباغ ما بروردی پر و بال
مسلمان را بده سوزی که داری
درست:
تو هم بگذاراین صورت نگاری
مجو غیر از ضمیر خویش یاری
به باغ ما بپروردی پر و بال
مسلمان را بده سوزی که داری
همچنین عنوان رباعی را نیز تصحیح فرمایید

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۱۰ - به جانهافریدم های و هو را:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
به جانهافریدم های و هو را
کف خاکی شمردم کاخ و کو را
شود روزی حریف بحر پر شور
زشوبی که دادمب جو را
درست:
به جانها آفریدم های و هو را
کف خاکی شمردم کاخ و کو را
شود روزی حریف بحر پر شور
ز آشوبی که دادم آب جو را

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۰۹ - بگو از من نواخوان عرب را:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
ازن نوری که از قر ن گرفتم
سحر کردم صد و سی ساله شب را
درست:
ازان نوری که از قرآن گرفتم
سحر کردم صد و سی ساله شب را

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۰۸ - مسلمانی که خود را امتحان کرد:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
مسلمانی که خود را امتحان کرد
غبار راه خود راسمان کرد
شرار شوق اگر داری نگهدار
که با ویفتابی میتوان کرد
درست:
مسلمانی که خود را امتحان کرد
غبار راه خود را آسمان کرد
شرار شوق اگر داری نگهدار
که با وی آفتابی میتوان کرد

منصور محمدزاده در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۰۴ - به روی عقل و دل بگشای هر در:

خواهشمند است اشکال زیر را برطرف نمایید:
نادرست:
«دران کوش از نیاز سینه پرور
که دامن پاک داریستین تر»
درست:
«دران کوش از نیاز سینه پرور
که دامن پاک داری آستین تر»

س در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

شعر قشنگیه

س در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

من نمیدونم نظر کدومتون درست و کدوم غلط فقط کاش یه نظر درست و کارشناسی میدادید که من تحویل استادم بدم

Abd Asd در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴۴:

مصرع اول ناقص است و درست آن این‌گونه به نظر می‌رسد:
گر می‌کشدم غم تو هر دم، تو مکش

سها در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

سلام..خدا قوت..بیت پنجم کلمه "بدیع" ، نباید "بعید" باشه؟!
ممنونم..موفق باشین.

میرموسوی در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۵:

با سلام این حکایت ناقص است و گمان می کنم یک یا دوبند از آن حذف شده باشد. در فاصله شعرهای بند نخست و ابریق برداشت عبارتی هست که به بیان علت عدم همراهی پرداخته است .

پیروز ایرانی در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱:

درود
در بیت نخست به نظرم باید اینگونه نوشته شود:
کنون ای سخن گوی بیدار مغز
یکی داستانی "بیارای" نغز
یا میتواند به جای واژه بیارای, "بپیرای" هم باشد.
با سپاس فراوان از زحمات شما.
پاینده ایران

جعفر سرخی در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

متاسفانه چند غلط تایپی در حاشیه اینجانب است که تصحیح می گردد .
تاریخ وفات عرفی شیرازی
=====================
داغم از عمر عرفی شیراز
کاول کار زندگانی مرد
در غم مرگ او توان گفتن
لفظ بیمار شد ، معانی مرد
بود شیدای آتشین خویی
کآخر از جور او نهانی مرد
هاتفی گفت سال تاریخش
(حیف عرفی که بر جوانی مرد) 999ق

جعفر سرخی در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

استاد علی نظمی تبریزی شاعر غزل سرای معاصر ساکن تبریز ضمن شرح حال این شاعر بزرگ ایرانی در تذکره ی وزین دویست سخنور که شرح حال دویست تن از شاعران ایرانی است و برای هر شاعر هم در مقدمه ماده تاریخی نوشته است . در مورد عرفی شیرازی چنین سروده است :
تاریخ وفات عرفی شیرازی
داغم از عمر عرفی شیراز
کاًول کار زندگانی مرد
در غم مرگ او توان گفتن
لفظ لبیمار شد ، معانی مرد
بود شیدای آتشین خویی
کآخر از جور او نهانی مرد
هاتفی گفت سال تاریخش
( حیف عرفی که بر جوانی مرد )
---------------------------------------
استاد نظمی تبریزی در حال حاضر ساکن تبریز و در سن 86 سالگی جلد دوم دیوان خود را آماده ی چاپ می کند . - تبریز - سرخی

ملیحه رجائی در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳:

رشحه =تراوش ( تراوش قلم ، خامه، قلم ، مرکب)
کارخانه دوران = روزگار(تشبیه)
بیدل =عاشق
سهو = فراموشی ، خطا، اشتباه
سرمد = همیشگی
خضر = نام یکی از پیامبران معروف به ارمیا
عیسی صبا = باد بهاری که روح را زنده می کند.( تشبیه )
رقم کردن = نامه نگاری ، مکاتبت
کردی یاد = به خاطر آوردی
مگردان = مکن
دریاب = تفقد کن ، پاداش ده
تیز میروی = بی پروا می روی
دم = نَفَس
معنی بیت 1: لطف بزرگی بود که ناگهان تراوش قلم حق ارادت ما را به حضورت معروض داشت. ( گویا یکی از دوستان خواجه پس از مدتی برای او نامه نوشته بود.)
معنی بیت 2: با نوک قلم به من سلام نوشتی ، امیدورام که کارگاه روزگار هیچ گاه بی اسم و رسم تو نباشد.
معنی بیت 4: دلم همیشه مقیم درگاه شماست. آنرا عزیز بدار به شکرانه آنکه خداوند تو را از بلا مصون داشته است.

ملیحه رجائی در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:

منت پذیرم = سپاسگزارم
آفتاب صبح امید = چهره محبوب یار
معنی بیت 2: دستور بده تا کمان ابروی تو به من تیر بزند. سپاسگزار می شوم که پیش مرگ و فدای دست و بازوی تو گردم.
معنی بیت 4: ای خورشید صبح امیدواری طلوع کن زیرا در دست شب هجران و دوری اسیرم.
معنی بیت 5: ای مرشد و پیر میخانه به فریادم برس و مرا با یک جرعه جوان کن که پیر شدم.
معنی بیت 6: دیشب به گیسوی تو قسم خوردم که سر از پایت برنگیرم همانطوری که گیسوی تو سر بر پای تو دارد من نیز سر بر قدمت نهم.
معنی بیت 7: ای حافظ این لباس ریاکارانه تقوا را به آتش بینداز و بسوزان زیرا اگر من همانند آتش شوم در این خرقه تاثیری نتوانم کرد و ضررش به تو نمی رسد. (صنعت التفات مخاطب به متکلم)

ملیحه رجائی در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲:

حیرت = سرگشتگی در راه عشق
معنی بیت 1: عشق تو حیرانی و سرگشتگی برایم بوجود آورده است و وصال تو نیز باعث کمال سرگردانی عاشقان گردید. (تلمیح به فرمایش مولا علی (ع) است که می فرماید : خدایا سرگشتگی ما در عظمت خود افزون فرما!)
معنی بیت 2: چه بسیار عاشقانی که در دریای محبت تو غرق شده اند و سرانجام کارشان به سرگشتگی کشید و خود را از معشوق تشخیص ندادند!
معنی بیت 3: دلی به من نشان بده که بر چهره اش نشان سرگشتگی در طریق عشق نباشد.
معنی بیت 4: جایی که تصور سرگردانی و حیرت پدید آید، نه از خود و نه از وصال خبری باشد ، بطوری که عاشق ،غرقه دریای عشق و حیرت می گردد.

ملیحه رجائی در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:

مجمع = مجموع، محل اجتماع ،کاملاً، تماماً
عِذار = رخسار
عِذار چو مَهَش = روی مانند ماه ، زیبای او
طفل = نوجوان
به بازی = به شوخی
روزی = یک روز (ی وحدت، در دستور زبان فارسی 24 نوع ی وجو دارد.)
شرع = حکم دین
بُتی = محبوبی (ی وحدت )
مه چارده = ماه شب چهارده ، بَدر
بِه = بهتر (صفت تفضیلی)
نگه دارم دل = دل به او نسپارم.
نیک = سزاوار، خوب ( قید)
بد و نیک = سرد و گرم روزگار
یارب = ای خدا، عجبا!
کجا شد = کجا رفت
چند گَه = مدتی
قلب = سینه ، لشکر
جانداری = جلادی ، سلاحداری
دُر= مروارید
معنی بیت 1: رخسار محبوب محل اجتماع لطف و زیبایی است اما افسوس مِهر و وفا ندارد! خدایا او را وفادار کن و در دلش مهر انداز!
معنی بیت 2: دلبر من، جوان نورسته محبوبی است اما با این حال می دانم به شوخی روزی مرا به قتل می رساند و درحکم دین هم برایش گناهی محسوب نمی شود! (چون سنش کم است.)
معنی بیت آخر: اگر صدف دیده حافظ آرامگه گوهر یکدانه شود، به شکرانه آن جان فدا می کنم.

ملیحه رجائی در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:

مقام امن = جای آسوده
مِی بی غَش = شراب خالص
رفیق شَفیق = دوست مهربان
زِهی توفیق = چه کامیابی بزرگی!
هیچ در هیچ = عدم یا ناچیز
تحقیق = جستجو، دریافتن
مَامَن = جای امن
قاطعان طریق = دزدان راه، حرامیان
نگار = یار، محبوب
تصوریست = حکایتی است ، خیال و پنداشتی است
عقل = خرد
تصدیق = باور، درست شمردن
موی میان = کمرمحبوب که نازک و باریک است.
خاطر = اندیشه، خیال
حلاوت = شیرینی
کُنه = عمق ، ژرفا
رنگ عقیقی = رنگ سرخ
چه عجب = جای تعجب نیست!
مُهرخاتم = مُهر انگشتر
طبع = سرشت ، قریحه، استعداد شعری
تحمیق = گول زدن، نادانی (مصدرباب تفعیل)
معنی بیت آخر: یار خندان به من گفت ای حافظ نوکر استعداد شاعرانه تو می باشم. نگاه کن که تا چه اندازه مرا گول می زند و نادان می داند که فکر میکند من چنین سخنانی را باور می کنم!

ملیحه رجائی در ‫۱۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:

گفتمی = می گفتم (ماضی استمراری)
گرداب = غرقاب غم
تدبیر = چاره جویی
ساحل = نجات
استظهار = پشت گرمی
مصلحت بین = مصلحت شناس
ضایع = تباه، از دست رفتن
دامین گیر = جایی که دل تعلق پیدا کرده
سرشک = اشک چشم
حرمان = بی بهره بودن
سائل = خواهنده، گدا
کی = کجا، چه کسی
کاردان = کار آزموده
تعلیم سخن کرد = سخن آموخت
نکته دان = نکته سنج
حدیث = داستان
محفل = مجلس
محکم جاهل = سخت جاهل و نادان
دیگر = هرگز
معنی بیت 1: ای مسلمانان زمانی دلی داشتم که هر مشکلی برایم پیش می آمد به او می گفتم یعنی راز دل را با خود دل درمیان می گذاشتم.
معنی بیت 3: یک دل همدرد و یک یار مصلحت اندیش بود که پشت گرمی این دل بود.
معنی بیت 4: درکوی جانان دل از دست من رفت ای خدا چه مشکل و منزل دامنگیری بود این کوی جانان که چنین دلم در آن جا گم شد!

۱
۵۳۲۰
۵۳۲۱
۵۳۲۲
۵۳۲۳
۵۳۲۴
۵۴۷۷