مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود
به گِردابی چو میافتادم از غم
به تدبیرش امیدِ ساحلی بود
دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که اِستِظهارِ هر اهلِ دلی بود
ز من ضایع شد اندر کویِ جانان
چه دامنگیر یا رب منزلی بود
هنر بیعیبِ حِرمان نیست لیکن
ز من محرومتر کِی سائلی بود؟
بر این جانِ پریشان رحمت آرید
که وقتی کاردانی کاملی بود
مرا تا عشق تعلیمِ سخن کرد
حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود
مگو دیگر که حافظ نکتهدان است
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: حافظ در این شعر به احساسات و مشکلات درونی خود اشاره میکند. او از زمانی صحبت میکند که در سختیها و غمها به دنبال یاری و همدلی بوده است. او از دلی همدرد و مصلحتجو نام میبرد که پناهگاهی برایش بوده است. اما اکنون خود را در دنیایی میبیند که در آن از عشق و هنر محروم شده و به نوعی تنها و بیپناهه. حافظ همچنین بر این نکته تأکید دارد که با وجود آموختن از عشق، هنوز در برخی از جوانب زندگی احساس ناتمامی و جاهلی دارد. در نهایت، از دیگران میخواهد که او را نه به عنوان دانا، بلکه به عنوان یک جویای علم ببینند.
هوش مصنوعی: وقتی دل شاد و آرامی داشتم، مسلمانان با من بودند و در زمانی که مشکل یا نگرانی داشتم، به من محبت میکردند.
هوش مصنوعی: در زمانی که در مشکلات و ناراحتیها غرق میشدم، امیدم به پیدا کردن راهی برای نجات و رسیدن به ساحل آرامش بود.
هوش مصنوعی: دل کسی را پیدا کن که همدرد و یار باشد و در عین حال مصلحتها را هم بسنجد، چرا که این ویژگی از ضروریات هر کسی است که دلش به درد دیگران میسوزد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و محبتام در کوی معشوق، از دست رفتهام. چه حسرتانگیز است که آنجا جا و مکانی داشتم.
هوش مصنوعی: هنر نقص ندارد و کسی نیست که مانند من از آن بیبهره باشد.
هوش مصنوعی: بر این روح ناآرام، رحمت نازل کنید، زیرا زمانی که عقل و تدبیر به کمال رسیده بود، چنین حالتی داشت.
هوش مصنوعی: عشق به من آموخت چگونه سخن بگویم و من در هر جمع و محفلی به عنوان یک نکتهٔ مهم و قابل توجه مطرح بودم.
هوش مصنوعی: نگو که حافظ شخص بافرهنگ و آگاهی است، چون ما شاهد بودیم که او از جهالت هم دور نبوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شنودم من که جایی بی دلی بود
نه از دل هم چو ما بی حاصلی بود
نماز معنوی زان علی بود
که جان او ز نور حق جلی بود
نشاطم هر زمانی بر گلی بود
سماعم بر نوای بلبلی بود
چنین دیدم که زیبا منزلی بود
درآن خلوت ز خاصان محفلی بود
من و دل را بکویی منزلی بود
که در هر سو دلی با بیدلی بود
چرا خود عشق زینسان مشکل افتاد
که آسان شد از وهر مشکلی بود
میان بحر ره گم کرده ای را
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.