گنجور

حاشیه‌ها

اکبر خدابخش جلفائی در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

واژه اول مصرع ششم :کلمه خیلی باید با کلمه خیل جایگزین شود.
---
پاسخ: با تشکر، متن مطابق تصحیح فروغی است و در این تصحیح «خیلی» آمده است.

سید علیرهمایونی در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده:

به نظر می آید در عنوان شعر قفس اشتباها قفص نوشته شده است...
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

گلیاد در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:

در بعض نسخ آمده:
ملوک را چو ره خاکبوس این در نیست
کی اتفاق مجال سلام ما افتد
استاد شجریان هم در آلبوم جان عشاق به همین صورت خوندن
من هم در نسخی که دارم(از جمله نسخه دکتر غنی)
آمده که :
چو جان فدای لبت شد خیال می بستم
که با توجه به معنی هم به نظرم میاد این درست تر باشه
با تشکر

سارا در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ وحشی بافقی » ناظر و منظور » شیر حکمت از پستان خامه گشادن و طفل فسانه را در مهد خیال پرورش دادن در آغاز حکایت عشقبازی و ابتداء روایت نکته سازی:

شدندی سد بیابان بیش در پیش صحیحش اینه
شدندی صد بیابان بیش در پیش
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

سارا در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ وحشی بافقی » ناظر و منظور » طلوع کردن اختر معانی از افق سپهر نکته دانی در تعریف شبی که اخترش طعنه بر نور بدر می‌زد و صحبتش طعنه بر شام قدر:

نکردی فوق آن شب را کس از روز صحیحش میشود
نکردی فرق آن شب را کس از روز
ممنون از سایت بسیار خوبتون
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

صادق بهرامیان در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

سراغاز مثنوی معنوی که به نی نامه معروف است شامل یاداوریهای وی درباره توجه به این کتاب است که محتوایی عارفانه دارد

عباس مشرف رضوی در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:

برای:
"چه کنم نیست دلی چون دل او ز آهن و رویم"
صورت ضبط شده دیگر:
""چه کنم چون دل اونیست دلی زآهن و رویم"
مراعات بهتر وزن -
به گمان من، سیلابهای کشیده اغلب در بخش دوم مصراعهاست؛
مثلا "خیالست"؛ "نتوانم"؛ "بگویم"، "دوستی"، "ملولست"، "فراق"، "چوگان"؛ "هیچ"، "دست"
تنها استثنا شاید: "حسنیست" که آنهم در آخر بخش اول مصراع، واقع شده است.

شادان کیوان در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۰۶:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

در گذشته که امکان نگهداری شراب نبود شراب را هر سال می انداختند و همان سال هم مصرف میکردند( "می دو ساله" حد اکثر اشاره ایست که من در دیوان خواجه دیده ام) باری، شراب را هم قاعدتا در ماههای آخر تابستان که انگور میرسید میانداختند و تا چلهُ دختر رز سراید و شراب از غلغل بیفتد و چون آینه صاف شود، به ماههای آبان و آن حوالی میرسیدند. بنا براین خواجه باید این غزل را در حوالی ماه آبان سروده باشد و صوفی که در دیوان خواجه همواره شخصیت منفی دارد را دعوت میکند که بیا و شراب را که چون آینه صاف شده ببین شاید از بی خبری و بی خردی بدر ایی! ضمنا به تشابهات بین کلمان صوفی، صافی و صفای که در این بیت استفاده شده اند توجه بفرمایید.
بیت دوم هم برای خود شاه بیتی است و عصیان شاعر را در مقابل زهاد بظاهرعالیمقام اما دکاندار و کاسب نشان میدهد.
در بیت پنجم کلمهُ هنری را باید بر وزن سپری(عمرش سپری شد) خواند و معنای آن اینست که سر پیری نام و ننگت را ببازی مگیر.
در بیت بعد هم کلمهُ بهشت بمعنای فرو هشتن و از دست نهادن است که با کمی لغزش و باشتباه ، با کلمهُ بهشت بمعنای روضهُ رضوان درهم میامیزد و اینها همه از زیباییهای غزلیات خواجه است.

شادان کیوان در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۰۵:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

توجه میفرمایید که به استناد بیت اول، اشارهُ خواجه به سلطان و پادشاه وقت است که زبان به نصیحت او گشوده است. در بیت سوم که میفرماید "غلط مکن . . " خدای ناکرده اشتباه نشود منظور مفهوم امروزی کلمه نیست! یعنی اشتباه نکن.(در جایی دیگر میفرماید: گفتا غلطی خواجه . . ) و میبینید که خواجه بخود این اجازه را میداده است که به سلطان زمانهُ خود اینچنین سخن بگوید.هرچند که باستناد مصراع اول این بیت و مژه سیاه دلبر و این حرفها میتوان این اشاره و تنبیه را به دلبر نیز انتساب داد.
در بیت دوم اشاره عرفانی ظریفی نهفته است. اولا رقیب بمعنای امروز کلمه نیست و چیزی است بمعنای بپا ،مراقب یا باصطلاح فرنگی، بادی گارد! که بزرگان و متمکنین برای دختران و نوامیس خود میگماشتند تا از نزدین شدن مردم به آنان و رد و بدل شدن احتمالی پیام و شماره تلفن!!! جلو گیری کنند. با توجه باینکه خداوند را هم نمیتوان دید و حضوری با او به راز و نیاز پرداخت، در دید شاعرانه عارفانه و عاشقانهُ شعرای ما هم "رقیبی" برای خداوند قایل شده اند. از طرفی شیطان هم مانعی است برای حصول به خداوند پس در این بیت خواجه از دست رقیب "دیو سیرت" به خدای خویش پناه میبرد و مصراع دوم هم اشاره ای ایست به آیه ای از قرآن که خداوند شیاطینی که برای استراق سمع به بارگاه ملکوت نزدیک شوند را به تیر شهاب ثاقب دور میکند ، و امیدوار است که این شهاب ثاقب خداوند در این زمینه(دور کردن رقیب دیو سیرت) باو کمک کند
به بیت ماقبل آخر هم اشاره ای بکنم و والسلام.
در برخی مذاهب اسلامی عقیده بر این است که خداوند را در قیامت میتوان دید. در این بیت خواجه به این مطلب اعتراض میکند که این چه قیامتی است که بپا کرده ای و به تضرع ازخداوند میخواهد که هم امروزرخسار را بر عاشقانش بنمایاند.

شادان کیوان در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۰۵:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

با اجازهُ دوستان میخواهم بحث کشتی نشسته و یا شکسته را رها کرده و به دو نکته دیگر در این غزل اشاره کنم که شاید برای بعضی مفید باشد :
در بیت دهم "از غیرتت بسوزد" یعنی ترا از غیرت خویش همچون شمع خواهد سوزاند. چه کسی؟ دلبر که اشاره به خداوند است و در وصف او میفرماید کسی که سنگ خارا که مظهر سختی و سفتی است، در کفش مثل موم است که مظهر نرمی است و انعصاف.
مطلب دوم ،بیت مقطع است که میفرماید " حافظ بخود نپوشید این خرقهُ می آلود . . ."
این بیت هم اشاره به نظریهُ جبر انگاری حافظ و عدم اختیار آدمیان در مقابل سرنوشت خویش دارد که جبر و اختیار مورد اختلاف مذاهب مختلف اسلامی است و تشیع به اختیار قایل است.

مرتضی در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:

مصرع اول از بیت اول "کجا بوده ای" صحیح است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

شادان کیوان در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۹، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

یکی از زیبایی های غزلیات خواجه بکار بردن واژه ها و کلمات مشابه و همسان در گویش یا نگارش اما با معانی مختلف و گاه متضاد است.
بکار بردن "باده پیما" در مصراع اول و "باد پیما" در مصراع دوم بیت ششم که با هم فقط یک حرف ناقابل "ه" فرق دارنداز این کونه صنایع است که باده پیما کسی است متمکن که میتواند باده را به فراوانی و وفور بیاشامد و باد پیما بی چیزی است که جز باد که مفت است و بی مقدار به کف ندارد.

شادان کیوان در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

این غزل برای من توأم با حال و هوایی دیگر است که با اجازهُ دوستان عرص میکنم.
در سال مادر مرحومم از روح پاکش جویای حالات و روحیاتش قبل از وفاتش شدم چرا که بواسطه دوری از ایران به دیدار آخر نایل نشده بودم. پس با خودم نیت کردم و از او خواستم که حالاتش را با خواجه در میان گذارد و از خواجه طلبیدم که رابط من با روح مادرم باشد. این غزل آمد که بسیار سوزناک بود و میدانم که بیت به بیت آن هم عین واقعیت بود. ضمن طلب مغفرت برای روح مادرم، از روح بلند خواجه هم بسیار سپاسگزار شدم که اینچنین روشن و روان این دوستدار حقیرش را مورد خطاب قرار داد.

سکرات در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:

در جواب هر دو دوستان (سعید و deadshadow ) میخواستم بگم که :
می خور که بزیر خاک می باید خفت
درست ترین است چه از لحاظ وزنی و چه از لحاظ سرچشمه شناسی .

شادان کیوان در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:

1.این غزل را من با اجازهُ اساتید، رندانه ترین غزل خواجه میدانم. علیرغم آنکه در اکثر غزلیات خواجه ردی و نشانی از عرفان دیده میشود این عزل صرفا رندانه است و رندانه. البته توجه میفرمایید که رندی و رندانگی دز مرام و مسلک خواحه با آنچه که امروزه مصطلح است، متفاوت است.
در بیت سوم میخوانیم که شاعر هوس خوابیدن با معشوق را تا “روز” دارد نه تا “صبح” چرا که همگان تا صبح میخوابند. مومنین هم صبح زود برای ادای فریضه برمیخیزند. اما رند است و خراباتی که تا "روز" میخوابد. در بیت بعدی که شاه بیت این غزل رندانه است، شاعر هوس سفتن دردانه ای نازک و آن هم در شبی تار (تاریک) را دارد. دردانه در اینجا ایهام دارد هم بمعنای دانهُ در و جواهر است و هم همانی که امروز هم بمعنای عزیز دردانه بکار میبریم. . سفتن هم بمعنای سوراخ کردن است که شخص گوهری دانهُ در را سوراخ میکند تا رشته ای از آن بگذراند و گردن بندی بسازد. حال ببینید چه ایهام رندانه است بین عملی که گوهری با دانهُ درش میکند که قاعدتا در روشنایی روز اینکار را میکند و هوسی که شاعر رند ما در شب تار دارد!
البته در مقطع غزل هم خواجه خود به رندانه بودن این شعر اعتراف میفرماید

آیدین شایان پور در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۰ - آغاز سلسله جنبانیدن مجنون و لیلی:

در بیت 21 به جای معمل باید معلم باشد.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

سید علی انجو در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت:

1 -«عارفان جمع نکردند و پریشانی نیست » به نظر صحیح تر است

2- «مشنو ار در سخنم فایده ی جانی نیست» در نسخه ای که بنده دیده ام هست
آنچه اکنون نگاشته شده ایراد وزنی هم دارد.

ممنون
---
پاسخ: با تشکر، نظرتان در مورد ایراد وزنی بیت دوم مورد اشاره به نظر من هم وارد است، هر چند با قرائت بیت به حالتی غیرمعمول شاید بتوان مشکل را حل کرد. اما هر دو مورد مطابق متن تصحیح فروغی است و به جهت جلوگیری از ایجاد ملغمه‌ای از روایتهای مختلف متن را دست نزدیم و بدلهای نقل شده توسط جنابعالی را در حاشیه نگه داشتیم.

علی امیری در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۱۷ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴:

والله تا جایی که من میدونم شعر کتاب فارسیمون اینجوری بود
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست
وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه روی جهان زیر پر ماست
بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز
میبینم اگر ذره ای اندر تک دریاست
گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد
جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
تیری ز قضای بد او گشت بر او راست
بر بال عقاب آمد و آن تیر جگر سوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فروکاست
گفتا عجبا اینکه ز چوبی و ز آهن
این تیزی و تندی و پریدن ز کجا خواست
زی تیر نگه کرد و پر خویش برآن دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

اصلان قزللو در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

با درود فراوان
در بیش تر رباعی های خیام، تاکید بر غنیمت دانستن زمان، به ویژه زمان حال است. زیرا او مرگ را امری نا گزیر می داند.
رباعیاتی را که شاملو از خیام آورده، 125 تاست و این رباعی در آن وجود ندارد.
از نظر سبک شناسی وجود واژه ی "برای" پس از زمان خیام است و خیام بیش تر از واژه ی مرکب "از بهر، زبهر" استفاده کرده است.

رسته در ‫۱۴ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱:

غلط:
ملک روی ازین سخن در هم آمد
درست:
ملک را روی ازین سخن در هم آمد
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

۱
۵۲۸۶
۵۲۸۷
۵۲۸۸
۵۲۸۹
۵۲۹۰
۵۴۷۵