شادان کیوان در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:
کلمهُ "پرده" که دو بار در بیت چهارم آمده، ایهام ظریفی در خود دارد. پرده هم بمعنای پوشش و ستر است و هم بمعنای پردهُ موسیقی و آن چیزی است که امروز بیشتر به آن دستگاه موسیقی گفته میشود.
دلم زپرده برون شد هم بمعنای اینستکه راز دلم فاش شد و هم اینکه دلم ناساز شد مثل نوازنده ای که در یک ارکستر خارج از نت و دستگاهی که باید، بنوازد. پس مطرب را که اینجا مقامی بالا تر از نوازندگی صرف دارد را بکمک طلبیده تا در پناه آوای او که ناساز نیست و در پرده (دستگاه) است او هم به نوایی برسد. همین ایهام کم و بیش در بیت ماقبل آخر نیز وجود دارد.
"نوا "هم برای خود ایهام دارد و علاوه بر معنای ساده اش که همان به آب و نانی رسیدن و سر و سامانی گرفتن باشد، نام دستگاه یا پرده ای در موسیقی هم هست.
در بیت هشتم با توجه باینکه کلمهُ " همیشه" افادهُ مثبت دارد و "نمیرد" نفی است، پس مصراع دوم را باید با مکثی بین "آتشی که نمیرد" و " همیشه" خواند.
شادان کیوان در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
"برخاست" های بکار رفته در ردیف این غزل هر کدام به یک معنی هستند. در بیت اول بمعنای رخت بر بستن، در بیت دوم و سوم بمعنای دچار شدن ، در بیت چهارم بمعنای اقدام کردن، در بیت پنجم و هفتم بمعنای بلند شدن و بهوا برخاستن و در بیت ششم بمعنای (ناز) کردن و (افاده) فروختن.
در توضیح بیت سوم اشاره به نقش شمع در ادبیات شعرای پیشین ما خالی از لطف نیست. اولا فتیلهُ شمع زبان شمع شناخته شده و چون با سوختن و آب شدن شمع سر فتیله را میچینند که از بلندی شعله آن بکاهند، اینکار را شعرا دز قالب زبان درازی شمع و لزوم بریدن زبان آن آورده اند و خواجه در جایی شمع را "شوخ سر بریده که بند زبان ندارد" نامیده .
پرش هایی که گهگاه بواسظهُ اختلال در سوختن آن پدید میاید را خندهُ شمع نامیده و اکثرا (مثل همین غزل) آنرا مستوجب خسارت و غرامت (که همان سوختن و آب شدن است)دانسته اند.
اینکه پروانه ها یا شب پره هایی کورکورانه بدور روشنایی شمع گشته و درنهایت به آتش شمع سوخته اند هم بحساب سنگدلی شمع گذاشته شده و آب شدن و خاموش شدن شمع را در نهایت تقاص خون پروانه دانسته اند.(دیدی که خون ناحق پروانه شمع را چندان امان نداد که شب را سحر کند) اینها همه تعبیرات و سخن آرایی های زیبایی هستند که به شیرینی و زیبایی ادبیات کهن ما کمک کرده اند.
ایهام ظریفی هم در بیت چهارم بین "هواداری "و باد بهاری (که خود از جنس "هوا"ست) برقرار است.
شادان کیوان در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:
در بیت چهارم با توجه به ضمیر "او" که در هر دو مصرع آمده، "باده نوشی" و "زهد فروشی" را میتوان با یای نکره هم خواند اما درست تر آنست که با یای نسبت خوانده شود
این غزل از معدود غزلیات خواجه است که بیت تخلص ندارد.
د-ش-ر در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:
3.به جای “گفت موسی با کی است این فلان
”
باید نوشته شود “گفت موسی با کی هستی ای فلان”
لطفا تصحیح شود.
---
پاسخ: متن مصرع مطابق نسخ معتبر چاپی و صحیح است.
د-ش-ر در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:
به جای "گفت موسی با کی است این فلان
"
باید نوشته شود "گفت موسی با کی است ای فلان"
لطفا تصحیح شود.
---
پاسخ: متن مصرع مطابق نسخ معتبر چاپی و صحیح است.
دکتر فریبا علومی یزدی Faribaolumi@gmail.com در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
شیوهای نو در غزلسرایی سده دهم که ویژگی بارز آن سادگی بسیار زبان و خالی بودن آن از اغراقهای شاعرانه و آرایههای ادبی (بدیعی) بود. آنچه باعث شد در سدههای ده و یازده این شیوه را نو بدانند، دگرگونی آن بود نسبت به غزل سده پیش و وارد کردن عنصر احساس واقعی و تجربه عاطفی شاعران با زبان ساده و بیتکلّف. این سادگی بعدها جای خود را به سبک هندی داد. بسیاری این سخن را باور ندارند که این شیوه، ویژه و ابداع شاعران سده دهم بوده بلکه با گواه گرفتن از ابیات سعدی، امیرخسرو دهلوی، کمالالدّین اسماعیل و نیز تغزّلهای فرّخی سیستانی به اثبات ادّعای خود میپردازند. سخنوران نامی این مکتب: وحشی بافقی، محتشم کاشانی و شرف قزوینی هستند.
ehsan در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:
شعر هم مانند تفکر موجود زمنده ایست. شباهت در تفکر اگر امریست طبیعی که هست، در شعر نیز که بیان لطیف همان تفکر است طبیعی است. اگر از تاریخ ادبیات فارسی سعدی را حذف کنیم به حافظ نمی رسیم، همانطور که اگر کانت نبود، هگلی نیز نداشتیم، چنانچه اگر سهروردی ایی نبود،ملاصدرایی نبود.
دلبستگان طریق تفکر، وابستگان عمیق تغزل بوده اند.
محمد در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸:
به نظر من در بیت چهارم مصرع اول (از خون یکی کردهٔ امروز صبوحی) این درست باشه:
از خون یکی کرده ای امروز صبوحی؟
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
emad omidi در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۹۲:
سلام
روی جلد کتاب شعری که در دهه 60 چاپ شده بود رباعی بدین صورت بود:
صد خانه اگر به طاعت آباد کنی
به زان نبود که خاطری شاد کنی
گر بنده کنی ز لطف آزادی را
بهتر که هزار بنده آزاد کنی
موفق باشید
شادان کیوان در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۰۷:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
1-کلمهُ "که" در مصرع اول بیت دوم ممکنست با که موصول اشتباه گرفته شده و ارتباط دو مصرع را از بین ببرد. درحالیکه این که پرسشی است و خواجه در شگفت است که در دوران فراق و دوری یار، چه کسی دل از حریفان می ربوده و چه کسی دل به یار و محبوب میداده است.
2-دوران خواحه با بر سرکار آمدن حکام و شاهان مختلف که بعضی میخانه ها را بسته و خم ها را شکسته و برخی با میخواران مدارا میکرده اند، فراز و فرود هایی داشته و بنظر میرسد این غرل باید با سر کار آمدن شاه شجاع یا یکی از همقکران او سروده شده باشد.
شادان کیوان در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۰۶:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
در پاسخ به جناب مهدی عرض میکنم که به نظر من آتش اشک را برای حفظ آهنگ شعر باید با کسرهُ ما بین آتش و اشک خواند اما در معنا باید آنرا بدون کسره و بصورت صفت مرکب و مخفف آتشین اشک دانست . همانگونه که سنگین دل را سنگدل و سیمین بر را سیمبر خوانده و خلاصه میکنیم. باین ترتیب آتش اشکم میشود آتشین اشک هستم ( پس میم میشود ضمیر متصل فاعلی ) و این اشک آتشین بخاطر شدت سوز دل است و باقی قضایا.
شادان کیوان در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۰۵:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:
در این غزل به دو باور و اعتقاد خواجه میتوان پی برد. یکی اینکه او عشق که الفت و محبت گویه های دیگر آنند را قدیم و همچون ذات خداوند ازلی میداند و میفرماید حتی قبل از دو عالم بوده است (بیت دوم)که این بحث عرفانی خود را دارد.
مطلب دیگر سرنوشت و تقدیر مقدر است که در بیت نهم از آن بعنوان نصیبهُ ازلی نام میبرد و میگوید از او گریزی نیست. این باز مرام جبر اندیشی و جبر انگاری خواجه را نشان میدهد در مقابل اختیار که این دو باور در مذاهب اربعه مورد اختلافند.
شادان کیوان در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
آنچه که غزلیات خواجه را شیرین تر از انگبین میسازد ظرائف و دقائقی است که در آنها بکار رفته است. این غزل عرفانی که عشق معبود و شوق دیدار یار از بیت بیت آن میچکد نیز از این فاعده به دور نیست.
در بیت چهارم مقصود از "چشم خماری" مسلما چشم خمار است که بواسظهُ لزوم شعری باینگونه آورده شده. شاید "چشم خمارت" هم این نیاز را بر میاورد اما خواجه چشم خماری میاورد که خواننده را قدری قلقلک دهد که یای خماری یای نسبت است یا یای تنکیر(که یای نسبت است) و بعد با خود بیندیشد که این چشم خماری باید چشمی باشد که نه تنها خمار است، خماری آور و خماری بخش نیز هست.
در بیت بعد دو واژهُ خطا و صواب با دو معنای متضاد در کنار هم آورده میشود و با ظرافت این نکته را میرساند که به خطا رفتن تیر غمزهُ یار نه بدلیل اشتباه یار بلکه به خواسته و فکر درست او بوده است.
در بیت بعدی(ششم) به "بلند است جنابت " برمیخوریم که تأکیدی است بر رفعت و بلندای جناب(درگاه) یار و متفاوت بودن آن با مثلا درگاه شاه شجاع.
در بیت بعدی دو واژگان "سر آب" و "سراب" با یکدیگر جناس خطی دارند و در عین تفاوت معنا بزیبایی در کنار هم آورده شده اند.
طبا در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ عبدالواسع جبلی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شکایت:
ناچار بشکند همه ناموس جاودان
در موضعی که در کف موسی بود عصا
احتمالا در مصراع اول "جادوان" صحیح است
---
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما تصحیح شد، هر چند در اشعار سنایی در گنجور نیز (حاشیهٔ پیشین) «جادوان» ثبت شده.
علی در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:
در ادامه ی نظر خانم نگار لازم به ذکر است که صدای استاد را در هنگام تدریس برای خانم پریسا بشنوید. ابیاتی از این شعر در آن تمرین چنان شیوا به آواز در آمده که جان کلام جمیل سعدی به جان مینشیند چنان که کیفیت پهیین ضبط کوچک تاثیری بر آن نگذاشته.حتما بشنوید.
مجید در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۷:۴۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - جواب پسر:
کای به رخم چشم جفا کرده باز"ا"
دیدهٔ مهر تو برویم فراز یک الف اضافه است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
علیرضا در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:
متن کامل نیست. نسخه فروغی صحیح تر از متن نوشته شده میباشد.اگر صلاح میدانید نسخه فروغی در سایت گنجانده شود
---
پاسخ: در صورتی که دوستان نقایص را (جزء به جزء و نه کلی) گزارش کنند به مرور تکمیل میشود.
سارا در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ وحشی بافقی » ناظر و منظور » در تعریف محیطی که موجش با قوس قزح برابری میکرد و کشتیش به زورق آفتاب سر در نمیآورد:
به دل سد کوه غم از بار حرمان
میشود
به دل صد کوه غم از بار حرمان
ز بخت واژگون سد درد بر دل
میشود
ز بخت واژگون صد درد بر دل
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
سارا در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۱۷ دربارهٔ وحشی بافقی » ناظر و منظور » یاد نمودن ناظر از بزم آشنایی و ناله کردن از اندوه جدایی و شکایت بخت نامساعد بر زبان آوردن و حکایت طالع نامناسب بیان کردن:
که در دل خاک را افکند سد چاک
میشود
که در دل خاک را افکند صد چاک
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
شادان کیوان در ۱۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹، ساعت ۰۲:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳: