گنجور

حاشیه‌ها

م.ح در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:

بستگی به این دارد که انسان خوشبختی و سعادت را حقیقی بداند یا مجازی
سعادت و خوشبختی حقیقی زمانی است که دوست بر ما نظر افکند.
از این لحظه نهایت استفاده را باید برد و در رسیدن به وصال او تلاش کرد چرا که فرصت در این دنیای فانی اندک است و با رسیدن مرگ برگشت به دنیا غیر ممکن.

 

م.ح در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۱۰:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:

منظور کلی شعر این است که وقتی گذرمان به قبرستان می افتد باید به حال خود در این جهان بگرییم و عبرت گیریم مرگ برای ما هم خواهد بود پس هر کس بدون نوشیدن شراب عشق این دار فانی را سپری کند خسران دیده است.

 

م.ح در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

کسانی که قرآن را فقط برای انجام وظیفه و عمل به آن می خوانند، گاهی می خوانند و گاهی نمی خوانند.
ولی کسانی که قرآن را کلام معشوق می دانند و با خواندن و شنیدن کلام معشوق به وجد و نشاط می آیند در همه احوال خواننده قرآن هستند. حتی در خواب و کار و تلاش روزمره و نظاره بر طبیعت و تماس با مردم...

 

رشید در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد سوم » نغمهٔ حسرت:

بیت چهارم را من به روایتی دیگر شنیده ام که به نظر هم از لحاظ معنایی هم از لحاظ ادبی زیباتر می رسد. چنین است:
چون سرشک از شوق بودم خاک بوس درگهی
چون غبار از شوق سر بر آستانی داشتم
همانطور که مشاهده می شود تقابل "چون سرشک" و "چون غبار" زیباتر و نشانه هوشمندی شاعر است. در حال حاضر نسخه مکتوبی برای مقایسه و ارجاع در دست ندارم. بررسی نمایید.
---
پاسخ: با تشکر، با استناد به کلیات رهی معیری چاپ انتشارات زوار 1387 و مطابق نظر شما «عشق را از شوق بودم خاک بوس درگهی» را با «چون سرشک از شوق بودم خاک بوس درگهی» جایگزین کردیم.

 

Reza در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۷:

مصرع اول بیت سوم اشتباه املایی دارد. درست آن به صورت زیر می باشد:
ز صبا همی رسیدم خبری که می پریدم
(ر بجای ز)
---
پاسخ: از دوستانی که به دیوان چاپی دسترسی دارند، خواهشمندم در این زمینه ما را راهنمایی کنند.

 

Moh۳n در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:

این شعر را برای اولین بار که شنیدم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم مخصوصا بیت اولش یاد عشق خودم افتادم....
این شعر سراسر احساسه...

 

mossavi در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱:

بجای وردگه یا وردگاه میباید آوردگاه نوشته شود که وزن ومعنی را روشن میکند
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

مهراندوز در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴:

برخی اوقات عاشق به خاطر عشقی که به معشوق داره نمی خواد کسی به اون آزاری برسون...بعضی وقتها هم متوجه میشه یا حس میکنه که خطری معشوقش رو تهدید می کنه...به خاطر اینکه اون معشوق چشمش رو باز کنه و تصور نکنه که همه مثل عاشقش پاک و بی آلایش و خالص هستن...و امر بهش مشتبه نشه...اون رو آزار می ده تا حواسش رو بیشتر جمع کنه...به خاطر همین هم عاشق رو با این آزار و اذیتش مشغول میکنه تا هر چشم بدی اون رو الان یا بعدا آزار نده...البته معشوق مسلما ناراحت میشه و فکر میکنه که عاشق چرا این کار رو کرده...بعضی وقتها عاشق نمی تونه همه چیزهایی رو که حس کرده براش بگه...چون هر چی بگه ممکنه استدلالش برای اون معشوق قابل قبول نباشه...چون اون فقط اون آزار و اذیته رو دیده و لمس کرده...اون چیز که عاشق حس کرده خیلی وقتها عقلی هم نیست...از طرفی عاشق به خاطر زحمتی که برای معشوقش کشیده نمی خواد هر کس و ناکسی اونو اذیت کنه...به خاطر همین هم کمی آزارش می ده تا حواسش بیشتر جمع شه... در ضمن عاشق به خاطر احساس شدیدی که به معشوق داره طبیعیه که حس جنسی قوی هم نسبت به اون داشته باشه...حسی که نسبت به دیگران به اون شکل نداره...اون عاشق به خاطر اینکه معشوق فکر نکنه که نکنه این حس هوس باشه...این مساله رو تو خودش ممکنه موقتا سرکوب کنه و در نتیجه آتش دیگه ای براش گسترده میشه...آتشی که می تونه اون حس رو به درجه بالتری برسونه...اون حسیه که به تدریج اون دو نفر با هم یکی میشن...عاشق هر چیزی که میگه انگار از کلام معشوقه...وقتی هم که خودش رو نگاه می کنه انگار اونو میبینه...
خیلی وقتها معشوق ممکنه اینو احساس نکنه...و از اون بی خبر باشه...
این جاست که ممکنه اونو آزار هم بده تا حواسش رو جمع کنه...ولی بهش میگه که من توی درون خودم نسبت بهت جوانمردم...این برخورد من هم حکمتی داره...حاظر نیستم حتی اگه بدترین حرفها رو هم به خاطر رفتارم به من بزنی...کوچکترین بی احترامی بهت بکنم...چون مطمئن هستم زمان خیلی چیزها رو مشخص میکنه...و تو هم رسم جوانمردی رو پیشه کن...

 

نگین شکروی در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۰۹:۲۱ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶:

با درود وسپاس فراوان
وزن این شعر فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) است.
---
پاسخ: با تشکر، وزن شعر تصحیح شد.

 

علی رحمتی در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۰۸:۲۴ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۶۸:

این غزل رارهی معیری استقبال کرده است

 

سحر در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۳:

مصراع دوم نادرست نگاشته شده است که احتمالا اشتباه نوشتاری است.
صورت درست:
سه پیراهن سلب بودست یوسف را به عمر اندر
---
پاسخ: با تشکر، «دوست» با «بوده‌ست» جایگزین شد.

 

امیر در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین:

سلام. مصرع دوم بیت اول باید اینطور باشه:
ز گفت راویان اندر خبرها
---
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما تصحیح شد.

 

علی در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲:

در متن عرفا به صورت صریح من از اهل بیت مدحی نشنیده ام .حتی حضرت رسول در لفافه و کنایه از او نام برده می شود مثل حافظ

 

siavash در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود:

بیت هفت
غلط ; مرداریدش
درست; مرواریدش
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

کیمیا در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۲:

درود بر کلام شیرین خواجو و روحش

 

رامین در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۶۰ - به این نابودمندی بودن آموز:

به این نابودمندی بودن آموز
بهای خویش را افزودن آموز
بیفت اندر محیط نغمهء من
به طوفانم چو درسودن آموز
---
پاسخ: با تشکر، سه مصرع اول مطابق فرموده تصحیح شد. مصرع آخر را از آنجا که پیشنهاد شما هم به نظرم مشکل وزنی دارد به این صورت تصحیح کردم: «به طوفانم چو در، آسودن آموز» (حدسی).

 

نگین شکروی در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵ - دستم به دامانت:

با درود وسپاس فراوان
ابیاتی از این غزل زیبا از قلم افتاده و بدینقرارند:
بیت ششم:
شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل
میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت
بیت هشتم:
به گردنبند لغلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان ؟ که می گیرد گریبانت
---
پاسخ: با تشکر، ابیات اضافه شدند.

 

باز باران... در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۲۰:۳۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

دیر آمدی ولی خوب شد که آمدی. انگار باید می آمدی تا من عاشق بشم...

 

سید عمار موسوی در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت رضا علیه‌السلام :

در مصرع اول بیت بیست و یکم صحیح این است:
گل از باد وزان لرزان وزان مشک ختن ارزان
ختن به ضم خاء و فتح تاء منطقه ای در آسیای دور است که آهوی ختن و نافه آن آهو که مشک نامیده می شود معروف است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

رامین در ‫۱۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۳۰ - چو بر گیرد زمام کاروان را:

کند افلاکیان را آنچنان فاش
ته پا می کشد نه آسمان را
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

۱
۵۰۸۹
۵۰۹۰
۵۰۹۱
۵۰۹۲
۵۰۹۳
۵۲۰۹