گنجور

 
سعدی

برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم

تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم

بی‌مغز بود سر که نهادیم پیش خلق

دیگر فروتنی به در کبریا کنیم

دارالفنا کرای مرمت نمی‌کند

بشتاب تا عمارت دارالبقا کنیم

دارالشفای توبه نبسته‌ست در هنوز

تا درد معصیت به تدارک دوا کنیم

روی از خدا به هر چه کنی شرک خالص است

توحید محض کز همه رو در خدا کنیم

پیراهن خلاف به دست مراجعت

یکتا کنیم و پشت عبادت دو تا کنیم

چند آید این خیال و رود در سرای دل

تا کی مقام دوست به دشمن رها کنیم

چون برترین مقام ملک دون قدر ماست

چندین به دست دیو زبونی چرا کنیم

سیم دغل خجالت و بدنامی آورد

خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم

بستن قبا به خدمت سالار و شهریار

امیدوارتر که گنه در عبا کنیم

سعدی گدا بخواهد و منعم به زر خرد

ما را وجود نیست بیا تا دعا کنیم

یارب تو دست گیر که آلا و مغفرت

در خورد توست و در خور ما هر چه ما کنیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل ۵۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

برخیز تا طریق تکلف رها کنیم

دکان معرفت به دو جو بر بها کنیم

گر دیگر آن نگار قباپوش بگذرد

ما نیز جامه‌های تصوف قبا کنیم

هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب

[...]

عبید زاکانی

آن به که روز عید به می التجا کنیم

عیش گذشته را به صبوحی ادا کنیم

با پیر می فروش برآریم خلوتی

یک چند خانقاه به شیخان رها کنیم

از صوت نای و نی بستانیم داد عید

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم

صد درد دل به گوشهٔ چشمی دوا کنیم

در حبس صورتیم و چنین شاد وخرمیم

بنگر که در سراچهٔ معنی چه ها کنیم

رندان لاابالی و مستان سرخوشیم

[...]

اسیری لاهیجی

ای دل بیا بکوی خرابات جا کنیم

با پیر میفروش بجان اقتدا کنیم

بر آستان پیر خرابات سرنهیم

بر عهد بندگی و ارادت وفا کنیم

خود را ز قید زهد و ریایی برون بریم

[...]

فصیحی هروی

برخیز تا زیارت ماتم‌سرا کنیم

جان را برای قطره اشکی فدا کنیم

بر مرهم مسیح بخندیم و بگذریم

هر درد را به حسرت دردی دوا کنیم

داغیم و کار ما سفر ملک سینه‌هاست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه