محمد در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:
بنظر من هر چیزی بو ی خودش را دارد . اگر عاشق وطن و زادگاهت باشی ، پس از چندی دوری از آن و هنگامی که بسوی آن بر می گردی ، آشکارا بوی وطن مشامت را می نوازد. بنابراین "بوی جوی مولیان آید همی " بسیار درست است
ناشناس در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۰۶:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۸:
بله، هم خوانی ندارد. امّا بدانیم که جلال الدّین محمّدِ بلخی، به همین هیأت مینوشته یا مینوشته اند، برایش. آن چه هست، آن را دزدیده تلفّظ میکرده اند، از این قرار: پیغُم بر.
در «گزیده ی ِ غزلیّات ِ شمس»، دکتر محمّد رضا شفیعی ِ کدکنی -برای ِ نمونه- این نکته را، در پا ورقی، متذکّر شده اند.
کاظم در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۰۵:۲۹ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۶:
در مصرع دوم اگر گفته شود: از پیچش زلفش دل من بسته اوست وزن شعر درست می شود
کاظم در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۰۵:۲۳ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۵:
درمصرع اول:چون بادل تو نیست دلم در یک پوست باید صحیح باشد
کاظم در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۰۵:۱۵ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۵:
تسبیح ورباعی بنظرم درست تر است
احسان در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۰۴:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:
م.فتوحی لطف کن درباره شاعر بزرگی مثل خیام نظر نده...که ما پیروان خیام امثال تو را بر سر ممبر زیاد دیدیم...کسی مجبورت نکرده خیام بخوانی...
حامد زاعی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۱:
این رباعی منتصب به خیام نیز میباشد
در فصل بهار اگر بتی هور سرشت
یک ساغر می ، دهد مرا بر لب کشت
در چشم عوام اگر چه این باشد زشت
سگ به ز من ار برم دگر نام بهشت
اینجوری عروض و قافیه هم کاملا سالم هستن
مجید در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۰۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۷:
غزل بسیار زیباییه غزل دیگری شبیه این در غزلیات خاقانی بزرگ هست با این مطلع:
لاله رخا سمن برا سرو روان کیستی
سنگ دلا ستمگرا آفت جان کیستی
...
خدایشان بیامرزد
سحر ا در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۵۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴ - یاران دغل:
میکنم چشم طمع میشکنم دست سوال
من که با جامعه ی کور و شلی ساخته ام
این بیت قبل از بیت "شکوه در مذهب درویش..." است
ناشناس در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲:
با سلام به نظر بنده شاعر تشبیه بسیار بسیار زیباو دلنشینی بکار برده است . آیا در دنیا عذابی بدتر وعظیمتر از سرگردانی وجود دارد؟ سعادتمند کسی است که بخصوص در اوایل زندگی پای در راه راست گذاشته وبتواند از سرگردانی خودرا نجات دهدو شاید چه ارتباط زیبایی بین سرگردانی فلک وما میتوان دید انجا که فلک هم از سرگردانی اش بخاطر سرگردانی ما کلافه شده است.
امیرحسین فتاحی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۱ - داستان کودک مجروح:
وقتی به متن اصلی اینشعر نگاه میکنم خیلی بیتها را ننوشتید.لطفا اصلاح کنید.ممنون
عفاف نامه در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۵ - حکایت:
زیباترین بیت همت اگر سلسله جنبان شود مور تواند که سلیمان شود بود
حسین در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:
کل شاهنامه راسته
حسین در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:
به نظر من کل شاهنامه راست هست
میلاد در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱:
بیت سوم باید باشد:
سطری نخواند فطرت از درسگاه تحقیق
میلاد در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:
بیت چهارم "ز" باید "از" شود
آینه رفت از خود و حیرت بجاست
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵:
درود:
اگر مطالعه ای پیرامون مباحث نظری از قبیل الاهیات ، دین شناسی و فلسفه داشته باشیم متوجه میشویم که الاهیات و دین شناسی در زمینه ی استدلال مدیون یا وام دار فلسفه هستند با توجه به این که هر کدام به نوعی!
کلید معنای شعر در واژه ی "صحرای علل" است.
منظور از" صحرای علل " همان "علت العلل"_(جوهر یا به زبان یونانی ousia )_ ارسطوئی است که بوسیله ی متکلمان وارد دین پژوهی شده و آنرا برخلاف منظور ارسطو به "خدا" تعبیر کرده اند؛ پس معنای شعر چنین است: (لازم بذکر است به نظر اینجانب حق با فرهاد است با اندکی اختلاف)
موضوع اختلاف در این است:
بهانه خدا نیست بلکه بهانه چیزیست که باعث ساخته شدن خدا میشود و با پذیرش او قرار است که ما نجات یابیم؛ مانند : بهشت و جهنم،رستگاری و سعادت و مجازات دوزخ ،وعده و وعید به ناتوانان و ترساندن توانمندان.
نسرین ایرانی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:
نسخه های دیگر دیوان حافظ را الآن در دست ندارم، اما به نظر م می رسد که در بیت نخست، به جای واژه "تشنه" باید "شسته" بوده باشد. چه نه "لب" می تواند به خون تشنه باشد و نه لعل، حال آنکه لعل سیراب (قرمز پررنگ) می تواند از قرمزی به آن بماند که در خون شسته شده است. اگر دوستان نسخه های معتبری از دیوان (خانلری، خرمشاهی، غنی /قزوینی، خطیب رهبر، ابتهاج) دم دست دارند، بد نیست ـ لطفا ـ مقایسه ای بکنند.
جمشید پیمان در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:
جمشید پیمان
شبانه های من و سوزِ جانِ غمگینم
وَ دَردِ پُـر شده دراین سکوتِ سنگینم
و خلوتی که پُـر از قصّه های تنهائی ست
و بسته راه به رؤیایِ شاد و شیرینم ؛
"من و نگاه تو بود و شراره ی شادی
وَ بود خالی از اندوه ،شامِ رنگینم
و در نگاهِ تو دریایِ شوق جاری بود
و عاشقی زِ حضورِ تو گشت آئینم "
شبانه های من و آرزوی لَختی خواب
و این که باز به رؤیای خود تو را بینم
تو رفته ای و تُـهی تر ز من نمی یابم
تو رفته ای و فرو مرده ماه و پروینم
تو رفتی و دلِ من سربه سر خزانی شد
وَ جز زباغ خیالَت گُلی نمی چینم
و بی تو سُفره ی دل را چگونه بگشایم
" ببین که اهل دلی در میان نمی بینم "*
*از حافظ :
در این خُمار، کَـسَم جرعه ای نمی بخشد
بـبـین که اهـل دلـی در میـان نمی بـیـنـم
خداداد در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱، ساعت ۰۹:۲۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم: