گنجور

حاشیه‌ها

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:

بیت 3 مصرع دو به این صورت صحیح است تا به دم اوشان رهاند از جناح

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹ - قصهٔ اهل سبا و طاغی کردن نعمت ایشان را و در رسیدن شومی طغیان و کفران در ایشان و بیان فضیلت شکر و وفا:

بدرگ کنایه از ناسازگار است و مرده ریگ به معنی میراث مردگان است و کنایه ای است از امری پست

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸ - فریفتن روستایی شهری را و به دعوت خواندن، به لابه و الحاح بسیار:

خباط هم همان پری زدگی است اما اینجا هلاکت معنی میدهد

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸ - فریفتن روستایی شهری را و به دعوت خواندن، به لابه و الحاح بسیار:

گام زان سان نه که نابینا نهد واقعا خردمندانه و حزمانه است .

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸ - فریفتن روستایی شهری را و به دعوت خواندن، به لابه و الحاح بسیار:

فرجه جو دراینجا به معنی جوینده فرصت است اما فرجه علاوه بر سیر وسیاحت معنی شکاف و رخنه هم میدهد مانند فرجه امتحانی

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷ - بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است:

تخمه در اینجا پر شدن معده و هضم نشدن غذاست یعنی ناگواریدن

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷ - بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است:

بیت چهارم مصراع دوم خضر اول همان خضر نبیست اما خضر دوم با ضمهاول و فتحه دوم و سکون آخر به معنی سبزه زار است

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶ - امر حق به موسی علیه السّلام که مرا به دهانی خوان کی بدان دهان گناه نکرده‌ای:

درست است یلدا جان .پاک کردن دهان گناهکار هم یعنی پاک کردن روح از آلودگی و زنگ و تیرگی ها

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵ - بیان آنک خطای محبان بهترست از صواب بیگانگان بر محبوب:

دعا را مغز عبادت دانسته اند و سلاح مومن

شهریار۷۰ در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

استاد من تنها سر همین واژه‌ی حداکثر و حداقل این سخن را گفتم. در سراسر دیوان خواجه شیراز که این دو واژه نیست.
به این بیت از غزل شمارهٔ 442 توجه بفرمایید :
به جان او که گرم دسترس به جان بودی
کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
حافظ کمینه را به کار برده ، من حرفم سر همین است ، البته در کمال احترام آن را پیشنهاد داشتم؛ حرف شما را در کل من قبول دارم.

سعید در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:

این غزل عرفانی بی نهایت زیباست...
درود بر مولانا فخرالدین عراقی...

محمد در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱:

خرگوش با چشم باز میخوابد اما هشیاری ندارد چشمانش باز است در حال خواب

شهریار۷۰ در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:

دوست عزیز حمیدرضا جان
شاید بتوان گفت مضمون بیت تکرار شده است ولی خود بیت که نه ، متاسفانه سایت گنجور اشتباه درج کرده است. از خواجه شیراز به نظر من یکی بعید است مصرعی یا بیتی از خود را در غزلی دیگر از خود تکرار کند.
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی مربوط به این غزل است در حالی که بیت ششم غزل شمارهٔ 455 این‌گونه است :
کاروان رفت و تو در راه کمینگاه به خواب/وه که بس بی‌خبر از این همه بانگ جرسی
که البته در مصرع آخر نسخه خلخالی و به تبع آن دیوان مصحح غنی قزوینی این گونه آورده
وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی
خواهش دارم دست کم مصرع اول یت ششم غزل شمارهٔ 455 را تصحیح بفرمایید.

شهریار۷۰ در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸:

دوست عزیز حمیدرضا جان
شاید بتوان گفت مضمون بیت تکرار شده است ولی خود بیت که نه ، متاسفانه سایت گنجور اشتباه درج کرده است. از خواجه شیراز به نظر من یکی بعید است مصرعی یا بیتی از خود را در غزلی دیگر از خود تکرار کند.
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی مربوط به این غزل است در حالی که بیت ششم غزل شمارهٔ 455 این‌گونه است :
کاروان رفت و تو در راه کمینگاه به خواب/وه که بس بی‌خبر از این همه بانگ جرسی
که البته در مصرع آخر نسخه خلخالی و به تبع آن دیوان مصحح غنی قزوینی این گونه آورده
وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی
خواهش دارم دست کم مصرع اول یت ششم غزل شمارهٔ 455 را تصحیح بفرمایید.

شهریار۷۰ در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

جناب داتیس در حد درد دل این را گفتند ، خود من هم تا هنگامی که به خواندن اشعار پارسی میلی نداشتم ، یکی از خواسته‌هام این بود که دست کم قسمت‌های پیچیده و سخت اشعار رو با یک یا دو حرکت‌گذاری کمی هموارتر کنند. منتها همان‌گونه که استاد شمس‌الحق بیان داشتند ، ناممکن است.
در پایان یک پیشنهاد به استاد شمس‌الحق دارم ، به نظر من بهتر است در نگارش متن‌ها به جای حداقل از دست کم و به جای حداکثر از دست بالا بهره بگیریم.
با سپاس

آرمان در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸:

در حالی که هفته ی آخر حیات علامه طباطبائی سپری می شده و ایشان این را می دانسته و در این یک هفته ی آخر با کسی سخنی نمی گفته ؛ تنها ذکر لا اله الا الله را بر زبان می آورده...
مرحوم قاضی بیت ذیل را در این زمان برای علامه ضمضمه می کرده اند...
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی

مجتبی محمدی در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۵:

این شهر را در کتاب رباعیات خیام چاپ انتشارات کاروان
اینجوری نوشته
گاوی است در آسمان و نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین

مهدی در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:

خانم monire
احتمالا منظور این است آن کسی که چیزی از خود دارد، از آن بهره می برد ولی کسی که چیزی ندارد، باید از دیگران طلب کند. اکنون ما هم از وجود بی بهره ایم و محتاج خداییم و چیزی از خود نداریم، پس باید از خدا طلب کنیم.

واقع خوان در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

همانگونه که محمدخلاصه گفت آقای واقع بین حداقل توانایی خواندن شعر یامتن ادبی کلاسیک ایران را هم فاقد است که در یابد "عشقت رسد به فریاد" یعنی عشق به فریادت رسد نه اینکه عشقت به فریاد اید و مثلا صدا دهد و داد و فریاد کند.. نمونه ساده کاربرد :خداوندا به فریاد دلم رس....کاش قبل از نظر دادن بیشتر بخوانیم

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۵:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

البته روستا باید لغتی آریایی باشد زیرا در لغت rustic به معنی روستایی دیده می شود ، روس به لاتین معنی باز و نبسته می دهد در لغت room هم دیده می شود .روستیک به انگلیسی یعنی روستایی کسی که از دشت های باز می اید !

۱
۴۶۸۱
۴۶۸۲
۴۶۸۳
۴۶۸۴
۴۶۸۵
۵۴۲۴