حمید در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۲:
بله استاد معین ، در آلبوم مسافر و قطعه ی مسافر این غزل زیبا را اجرا کرده اند ...
و آن اجرا شد سبب شناخت من از مولانا
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:
این رباعی در همین سایت گنجور جزو رباعی های ابو سعید ابوالخیر هم هست... چون ابو سعید در قرن چهارم و پنجم میزیسته و سعدی در قرن هفتم... پس ابو سعید نمیتونه کپی کرده باشه... سعدی هم که زبونم لال اهل این حرفا و کارا نبوده... پس بنده فقط وجود تله پاتی عرفانی را بین این دو شاعر بزرگ محتمل تر از هر چیز دیگری میدانم...
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷:
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
فقط میتونم بگم عالی بود...
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:
جدا از استعداد خاص و خدادادی سعدی در سرودن اینچنین اشعاری... مرهبا به معشوقه ی سعدی که کار استاد سخن رو به جایی کشید که شعرهایی سرود که هنوز بعد از گذشت قرنها با خواندن آثار جاودانش قلب در سینه بی قراری میکند... سعدی درد عشقی کشید که امروز رسوایی های آن درد... درمان دردهای دل زخم خورده ی ماست...
به امید آنکه رسم بی وفایی از جهان برچیده شود زیرا سعدی دگری هرگز نخواهد آمد...
روح سعدی و معشوقه ی سبب شعرهای جاودان سعدی شاد ♥ ♥
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۶ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:
بهشتی را که میگویند باور میکنم، لیکن
دلم باور نمیدارد کزو بهتر بود حورش
اوووووووج خوش سلیقگی شاعر است این بیت دلربا
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۰:
دکتر جان
گر بی شمار نباشد ... اندک هم نیست
هنوز هستند به قول شما صوفیان صافی و عارفان
معرفت جوی ...
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:
* روز هجران و شب فرقت یار آخر شد *
امیدوارم هرچه زودتر برای ما... ما عاشقان سینه چاک درد فراق کشیده ... هم اتفاق بیوفته این پایان فراق یار و این شعر حافظ رو به یاد آنروز حفظ کنیم از همین امروز...
♥♥ روز هجران و شب فرقت یار آخر شد ♥♥
♥ آن پریشانی شبهای دراز و غم دل
همه در سایه گیسوی نگار آخر شد ♥
تیر ماه 1394
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴:
چطور میشه حافظ رو دوست نداشت.. بازهم عشق... بازهم هنر... بازهم شاهکار... بازهم من و لرزیدن دل از اشعار حافظ... روحت شاد ♥♥
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست...
همین 1 بیت از این شعر برای پرواز روح من از شوق زیاد کافی بود... عجب بالا و پایینی داره این بیت زیبا... مرسی حافظ
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست...
یعنی قربونت برم حافظ.. همین بیت اول این شعرتو که خوندم .. نتونستم ازش بگذرم انقدر که پر معنی و پر مفهوم و خوش آهنگ بود... بارها خوندمش و باز هم بی قرار و مشتاق... روحش شاد ♥♥
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:
عاشق این بیتم...
عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده
بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:
شعری ست زیبا و خوش آهنگ ... خصوصا بیت اول و بیت یکی مانده به آخر.. اوج هنرمایی شاعر در این شعرست...
ناشناس در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - جوجهٔ نافرمان شاعر نامشخص:
این شعر برا عباس یمینی شریف
دکتر ترابی در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:
مپرس!
می گویند علامه دهخدا، دکتر محمد معین را در
کار لغت نامه وصایت فرموده بود.
( و گویا این دو پیش از آن یکدیگر ندیده بودند؟)
دهخدا گرد جهان گشته بود، درد عشق کشیده
و زهر هجر چشیده، رنج ها برده بود تا زبان
فارسی را به دلبری بر گزیند.
اینک ، در آخر کار، در پایان راه ، استاد معین بر
بالین اوست؛ به عیادت و چون احوال می
پرسد؛ چشم میگشاید و می گوید :
مپرس!
و معین میخواند :
درد عشقی کشیده ام که مپرس.......
من به گوش خوداز دهانش دوش.....
و..
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده ام که مپرس
و چون غزل به پایان میرسد ، چشم فرو می بندد
و جان به جان آفرین تسلیم.
یاد جمله والا مقامان روزگار گرامی باد.
محمد یوسفی در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:
یکی از ابیات تفکرانگیز حافظ، بیتی است در همین غزل:
در بزم دور، یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را
ناپایدار بودن زندگی، و از این رو دانستن قدر آن، از مضامین پرتکرار دیوان حافظ است: بزم و مهمانی ای برپاست، در آن جا با گردش می از تو پذیرایی می کنند، بنوش (یک دو قدح، نه بیشتر!) اما گمان مبر که این مهمانی دائمی است؛ قدرش را بدان، چند قدح بنوش اما طمع همیشگی بودن آن را از سر بیرون کن و با پذیرش این واقعیت که در این جهان "وصال دوام" میسر نیست، برخیز و بی آن که کوچکترین کدورتی به دل راه دهی (به خاطر ترک چنین مجلسی)، پی زندگی ات برو ...
[خوشحال می شوم دیگر دوستان نظر خود را در باره ی این بیت بنویسند؛ فکر می کنم در باره ی این بیت بسیار سخن توان گفت ...]
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:
با تشکر از روفیای عزیز و آقا بابک گل... چشم حتما
راسا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:
اگر دقت کرده باشید در مصرع دوم بیت اول حافظ از دل سخن میگوید از صحبت با خود بحث می کند از شب قدر بحث به میان می آود و دردانه او با کمی تامل چیزی جز دل حافظ نیست که قصد دارد دلش را باز کند درد دل کند در شب قدر عین همه شما در تنهایی خودش عین شما و دقیقا بعد از شب قدر آدمی وقتی با خودش با خدایش صادقانه روبه رو می شود روز بعداز آن احساس گشایش و راحتی به او دست می دهد به طور کلی یک احساس سبکی که حافظ بیچاره با رندی تمام از آن سخن به میان می آورد ولی به طور کلی رندی حافظ است که این حق را به هر کس می دهد تا مطالبش را هر طور که دوست دارد برداشت کند. به اندازه مغزهایمان دقیقا نه کمتر نه بیشتر
رویا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
سلام
میشه بپرسم معنی این شعر چیه منظور از درویش کیه و چه کسی و چه چیزی باید به درویش بده ؟
درحقیقت درویش دنبال چیه؟
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱ - به خوانندهٔ کتاب زبور:
ابتدا از مرحوم لاهوری تشکر فراوان میکنم بخاطر سرود این شعر پند اموز بسیار زیبا که کلمه به کلمش درست و برای همه ی ما میتواند الگویی باشد خصوصا بیت دوم و سوم این شاهکار... سپس از گنجور تشکر ویژه میکنم بابت گرد آوری این اشعار ناب و در آخر از آقای امیر نصیری که بحق فرمودند... و صدای 6 دانگ ایرج به اشعار جذابیت خاصی میدهد... تیر ماه 1394
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳: