علی در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:
این رباعی متعلق به ابوسعید است زیرا از منظر مثبت اندیشی به مقوله علم ازلی خداوند اشاره دارد و همانند اشعار خیام از موضع کنایه و تردیدسخنی در میان نیست.
کمال در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۰:
باسلام درجواب آقای سرشک دررابطه بارباعی فوق بایدگفت :دوبیتی ورباعی باهم فرقی ندارد.
فرهاد قنبری در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در ستایش اتابک محمد:
بیت دهم اولین واژه در مصراع اول اشتباه تایپ شده است و املای فعلی با وزن شعر نیز سازگاری ندارد. صورت صحیح بیت بر طبق نسخه مرحوم محمد علی فروغی (صفحه 577 کلیات) این چنین است:
موبّد نمی ماند این ملک دنیا
نشاید بر او تکیه بر هیچ مسند
موبّد اسم مفعول ابد است و به معنی همیشگی و پایدار در بیت به کار رفته است.
شعله در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰ - مثال دنیا چون گولخن و تقوی چون حمام:
شهوت و غضب و تعلقات مادی مانند سرگین اند باید آنها را سوزاند تا با آب گرمی که از آن سوختن بر پا میشود مطهر و پاک شد.
صدرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
نظرات دوستان نشان از ذوق و قریحه شخصی در برداشت مفاهیم از زبان این شعر دارد، لکن تاویل نص آزاد است و هر کس با توجه به برداشت شخصی با توجه به قراین موجود در نص می تواند نظراتی ارائه دهد و آرایی ارائه کند که لا ریب فیه و فیه وجوه و اقوال.
لکن شعر در ابتدای نگرش، دو ساحتی می نماید، هم عرفانی هم غنایی اما وجوهات و توصیفات معشوق از ساحت معشوق زمینی مبری است.
در بیت اول مصراع اول، خواجه اشاره به همراه بودن خیال معشوق در هر طریق دارد چه طرق عالی چه طرق دانی، که عین لفظ خداوند است که صحه ای است بر این کلام، و آن کلام ناظر بر این آیه که : وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ و الا طبیعتا عشق مجازی برای لحظات اندکی هم شده اگر در اوج شدت هم باشد به علت مجازی بودن و نسیان ذاتی مجازیات و مادیات امکان خروج از خاطر را دارد.
در مصراع دوم از بیت دوم که جناب حافظ می فرماید جمال چهره تو حجت موجه ماست همان برهان صدیقین است که توسط بوعلی و صدرای شیرازی و علامه طباطبایی تقریر های گوناگونی بر آن شده است و نظر به آیه ی قرآنی دارد که : أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ که وجود خداوند حجت تام برای اثبات وی است و خود خداوند اثباتی است برای ذاتش.
در بیت سوم استفاده از سیب زنخدان ، به عنوان عضوی دون در سر که رئیس اعضاست (یعنی چانه در پایین ترین قسمتِ بالاترین عضو رئیسی بدن یعنی سر قرار دارد) به چاهی تشبیه شده که هزار یوسف مصری که بیان کثرت در مقام و جمال را دارد چه این که یوسف در زمان خود از نظر جمالی و جلالی در بالاترین ردیف قرار داشت در این چاه و ظلماتِ راه نیافتن به ذات هستی سرنگون شده اند و کس را به این مرتبه (شناخت ذات) راه نیست.
در بیت بعد زبانِ شعر اذعان می دارد و تایید می کند که دسترسی به زلف دراز معشوق محال است چه اینکه در بیت گذشته بر این نسق رفت و هزار یوسفِ کامل در چاه زنخدان اسیر شدند پس عجز از ادراک ذات خداوند را مدلول عدم گنجایی ظرف خود می داند و باز هم ناظر به کلام عرفاست که : العَجْزُ عَنْ دَرَکِ الإِدْرَاکِ إدْرَاکُ وَالبَحْثُ عَنْ سرِّ ذات السرِّ إشْرَاکُ ؛ پس عجز در ادراک همان نقطه ی فهم نهایی است.
اما دلیل اینکه شاعر به معشوق دست پیدا نمی کند چیست؟ این نکته در بیت بعد به ظرافت تمام ذکر شده است، بسیاری از دوستان احتمالا در فهم شخصیت حاجب درِ خلوت سرای ِ خاص دچار اشتباه شده اند، این حاجب کسی نیست جز شیطان، شیطان حاجب خلوت سرای خاص است و کسانی که از حاجب توان عبور نداشته باشند به خلوت سرای خاص بار نمی یابند و اجازه دخول ندارند، راوی خود را اسیر گناهان می داند و یارای مقابله با شیطان را در خود نمی بیند برای همین نیز به وی اجازه ورود به خلوت سرای خاص داده نمی شود، شیطان علاوه بر این در آثار عین القضاة همدانی نیز به دربان عزت خداوند تشبیه شده بود، پس حافظ از خداوند درخواست می کند که به حاجب سرای خاص خود (شیطان) متذکر شود که حافظ از بندگان ماست و باز هم ناظر به آیه :إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ.
در بیت بعد جناب حافظ اشاره به عدم دریافت وجه الله با ابزار حسی و جسمانی دارد که روی خداوند را با دیده ی جسم توان نظاره نیست ولیکن با دیده ی دل که «نظرِ خاطر» است توان دیدن روی محبوب میسر است.
امیدوارم اطناب این بحث خاطر عزیزان را منغص نکرده باشد، این نیز برداشت این کمترین از ابیات فوق بود.
فروتن در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:
دوست گرامی شما معنی ایهام را نمیدانید . وهمچنین معنی ابهام را لطفا از کتاب فنون بلاغت جلال همایی , ویا حدایق السحر رشید وطواط اول معنی ایهام ایهام را بیاموزید سپس به اظهار نظر بپردازید. برپهنه در یا نتوان مشق شنا کرد. کسی حق دارد در باره سعدی حرف بزند که کمی صنایع لفظی و معنوی را مطالعه کرده باشد.
امیرحسین الماسی در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۰:
واقعاً قشنگه فکر کنم دوبیتی باشد تا شعر
الهه در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۵ - زاری کردن مجنون در عشق لیلی:
سلام من فکر کردم که فقط خودم با فیلم دلشکسته رفتم دنبال لیلی و مجنون.. این شعر عالیه من اولین بارم بود که شعر از لیلی و مجنون خوندم.
مجید در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۱:
درود بر همایون شجریان که بسیار زیبا و دلنشین این غزل اجرا کردند
محمدامین مروتی در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
شرح بیتی پر ایهام از حافظ
آشنایی نه غریب است که دل سوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
معنی اول:
تعجبی ندارد (نه غریب است) که یک آشنا بر من دل می سوزاند (بلکه کاملا طبیعی و عادی است) چرا که دل بیگانه (هم) به حال من می سوزد.
ضعف این تفسیر:
معمولا در غزل فارسی و خاصه شعر حافظ، معشوق بر عاشق دل نمی سوزاند بلکه دل او را می سوزاند.
معنی دوم:
یک نفر آشناست. غریبه نیست (نه غریب است) آن کسی که بر من دل می سوزاند (که دل سوز من است در معنای لازم ) (به علاوه ) در این ماجرا دل بیگانه (هم) برایم سوخت.(یعنی هم آشنا و هم بیگانه دلشان به حالم سوخت.)
ضعف این تفسیر:
همان معنای اول است ولی حُسن تعلیل آن را ندارد و ارتباط معقولی بین دلسوزی آشنا و بیگانه برقرار نمی سازد و این به واسطة تفاوتی است که در معنای "نه غریب است"، در دو تفسیر به وجود آمده است.
معنی سوم:
هیچ آشنایی (آشنایی نه،) بر من دل نمی سوزاند. این غریبه ای است که دلش برایم می سوزد (غریب است که دل سوز من است). در مصرع دوم تاکید می کند که این بیگانه زمانی که حال مرا دید، دلش به حال من سوخت. ( چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت)
ضعف تفسیر:
این تفسیر مستلزم این است که غریب را با اندکی تکلف، غریبه معنی کنیم. هر چند که مصرع دوم را می توان نوعی تاکید تلقی کرد اما در عین حال می توان آن را نوعی توضیح واضح و اضافی محسوب کرد.
قوت تفسیر:
تقابل جفای آشنا و وفای بیگانه، به لحاظ علم بیان موثرتر و مسبوق به سابقه تر است از وفای معشوق. به عبارتی حسن تعلیل قوی تر است.
معنی چهارم:
یک نفر آشناست. غریبه نیست (نه غریب است) آن کسی که دل مرا می سوزاند (که دل سوز من است در معنای متعدی) و به همین خاطر دلهای بیگانه برایم سوخت.
ضعف و قوت تفسیر:
به نظر می رسد که این تفسیر، صرف نظر از تکلف جزئی در تبدیل "غریب" به "غریبه"، مشکلات تفاسیر فوق را ندارد و تفسیرش از دلسوز هم بدیع تر و دلنشین تر از سه تفسیر قبلی است.
منصور در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:
استاد تاج اصفهانی این شعر را در یک بزم خصوصی در منزل امام موسی صدر در سوریه، هنگامی که با همسرش به زیارت حضرت زینب رفته و از آنجا می خواسته به کربلا برود، درحضور امام موسی صدر و جمعی دیگر در مایه افشاری خوانده که بسیار زیباست !
نازنین در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:
واقعا مغز آدم آتیش می گیره وقتی می خوان این رباعی رو به خداشون نسبت بدن.
خواهش می کنم این خدای خیالیتون رو به خیام نچسبونین، خودتون برین با خداتون حال کنین، چیکار به کارِ خیام دارین
ایران نژاد در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:
در باب این غزل و مشابهات آن و شایعات رابطهی جلال الدین و شمس؛
در نفخات الانس آمده است:
"مدت سه ماه در خلوتی لیلا و نهارا به صوم وصال نشستند که اصلا بیرون نیامدند، و کسی را زهره نبوددر خلوت ایشا ن در آید.
روزی شمس ازمولانا شاهدی التماس کرد . مولانا حرم خود را دست گرفته در میان آورد. فرمود او خواهر جانی من است نازنین پسری می خواهم!فی الحال فرزندخود سلطان ولد را پیش آورد، فرمود او پسر جانی من است.
حالیا اگر قدری شراب دست میداد ذوق می کردیم
مولانابیرون آمد و از محلهی جهودان سبویی پر کرده بیاورد. شمس الدین فرمود قوت مطاوعت مولانا امتحان می کردم، از هر چه گویند زیدت است"
مقایسه کنید با همین داستا ن با اوحد الین کرمانی در بغداد و.........
آرش کمانگیر در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱:
من فقط سعی میکنم با زبان خودمان شبیه سازی کنم و فارسی شعر رو بنویسم. قضاوت با دوستان متخصص
تو که میروی بمن چاره بیاموز
که این تاریک شبانرا چون کنم روز (یرم روج= کنم روز)
کهی گویم که کی این روز آید
کهی گویم که هرگز باز نمیشوی روز
روفیا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:
خیلی سخت بید !
علی در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:
درس شبانه و ورد سحرگاه یعنی جه
کاظم ایاصوفی در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹:
مصراع آخر باید به این صورت باشد
بنده تو است به هرنام که خوانند اورا
رضا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:
الهی به شیر الهی به شیبر!
محمد در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
«در بیت دوم منظور از آیینه نهادن مقابل دوست چیست؟»
یعنی دوست نظیری در دنیا ندارد حتی از ماه و آفتاب هم آینه ساختم و در مقابل دوست قرار دادم ولی باز مانند دوست نبود.
کمال در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷: