گنجور

حاشیه‌ها

مرتضی خانی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۳۸۰:

بیت دوم .. خمار در جمع مستان نشستن است

سجاد در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴:

واقعا باید به حال این نسل تأسف خورد که استاد بلامنازع آواز ایران و جهان حضرت استاد محمدرضا شجریان رو اینطور مورد بی احترامی و بی ادبی قرار میدن. مطمئنا محسن چاوشی با دیدن این کامنت ها کلی خجالت کشیده. تمام دنیا استاد رو میشناسن و اونو به بزرگی یاد میکنن و افتخارشون اینه که ایشون به کشورشون اومده و بهش نشان میدن ولی ما بی خبرانیم که در موسم گل خاموشیم و اگر خاموش نباشیم فقط کلاغ وار قیل و قال میکنیم همان به که خاموش باشیم(باشید).

بصیران در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » تورکون دیلی:

شهریارین بوتون شعرلری گوزل ، اشیدملی و اوخومالیدر

سهیلی علیدادزاده در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

سلام وعرض ادب :دوستان عزیز کیوان وشایق . توجه داشته باشند که این ابیات از هاتف اصفهانی است که غزل عراقی را تضمین کرده

ویرا در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:

هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر
بامدادان که برون می‌نهم از منزل پای
حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
زان که هرگز به جمال تو در آیینه وهم
متصور نشود صورت و بالای دگر
وامقی بود که دیوانه عذرایی بود
منم امروز و تویی وامق و عذرای دگر
وقت آنست که صحرا گل و سنبل گیرد
خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر
بامدادان به تماشای چمن بیرون آی
تا فراغ از تو نماند به تماشای دگر
هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید
گویم این نیز نهم بر سر غم‌های دگر
بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست
سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر

باران در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:

گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
اگر خدای پرستی هواپرست مباش
به عین عجب و تکبر نگه به خلق مکن
که دوستان خدا ممکن‌اند در او باش
به چشم کوته اغیار درنمی‌آیند
مثال چشمهٔ خورشید و دیدهٔ خفاش
کرم کنند و نبینند بر کسی منت
قفا خورند و نجویند با کسی پر خاش
قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
که از میان تهی بانگ می‌کند خشخاش
کمال نفس خردمند نیکبخت آن است
که سر گران نکند بر قلندر قلاش
مقام صالح و فاجر هنوز پیدا نیست
نظر به حسن معادست نه به حسن معاش
اگر ز مغز حقیقت به پوست خرسندی
تو نیز جامهٔ ازرق بپوش و سر بتراش
مراد اهل طریقت لباس ظاهر نیست
کمر به خدمت سلطان ببند و صوفی باش
وز آنچه فیض خداوند بر تو می‌پاشد
تو نیز در قدم بندگان او می‌پاش
چو دور دور تو باشد مراد خلق بده
چو دست دست تو باشد درون کس مخراش

باران در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:

از صومعه رختم به خرابات برآرید
گرد از من و سجادهٔ طامات برآرید
تا خلوتیان سحر از خواب درآیند
مستان صبوحی به مناجات برآرید
آنان که ریاضت کش و سجاده نشینند
گو همچو ملک سر به سماوات برآرید
در باغ امل شاخ عبادت بنشانید
وز بحر عمل در مکافات برآرید
رو ملک دو عالم به می یکشبه بفروش
گو زهد چهل ساله به هیهات برآرید
تا گرد ریا گم شود از دامن سعدی
رختش همه در آب خرابات برآرید

باران در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:

پرتو خورشید عشق بر همه افتد ولیک
سنگ به یک نوع نیست تا همه گوهر شود

ایران نژاد در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:

قطعا دهان درست نیست، آن که با دهان رابطه دارد معده( شکنبه) است نه دل !!

باران در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:

مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی
مرا مگوی که چه نامی به هر لقب که تو خوانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می‌روی به سلامت سلام من برسانی
سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی

باران در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۵:

ضریر=کور

محمد قاسمی فرد در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۶ - در وصف جشن مهرگان و مدح ابوحرب بختیار:

سلام خدمت تمام ادب دوستان
وزن این قصیده
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
میباشد.بحر هزج مثمن سالم

ن ع در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:

قطعا دهان صحیح است:1- به دلیل خوش آوایی و صنعت هم صدایی که نزد حافظ و سعدی بسیار مهم است. یعنی آوردن کلماتی که با یک صدا آغاز می شوند(شب است و شاهد و شمع و شراب و..شیرینی) 2- در شعر معمولا از تکرار کلمه در قافیه احتراز می شود. سعدی کلمه زبان را در بیت ماقبل آخر آورده است. 3- ترکیب دل و دهان مانند ذهن و زبان و درد و درمان همه با ذوق و هنر خوش صدایی که ذاتی شعر است و شاعران در همه جا به کار می برند به وجود آمده. که به آن الیتریشن می گویند.

ناشناس در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » باد خزان (در افشاری):

این تصنیف زیبا رو با صدای استاد شحریان بشتوید و لذت ببرید *آلبوم خزان*

حسن پور در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:

این شعر سعدی جواب و نصیحتی است به عشق های امروزی وقتی که حضرت می فرمایند:
من ترک مهر اینان در خود نمی‌شناسم
بگذار تا بیاید بر من جفای آنان

کمال در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۵:

باسلام ووقت بخیرنظری مراجلب کرده به خودراجب این شعرهمان جمع آن است که حاصل میگردد:6381 تااوقاتی دیگربدرود.

احمدعلی غلامی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

سخن و هدف شاعر دراین غزل چیست ؟
"ایده اصلی شاعر"،
"موضوع"،
"نحوه بیان موضوع"
"جمعبندی موضوع"
با توجه به غزل فوق واژگان کلیدی را می توان بصورت "عشق"، " منزل جانان "، " حضور"، " منزل‌ها " استخراج کرد.
جنبه آموزشی و تربیتی شاعر در این غزل مشهود می باشد.

هاشمی نسب در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - درمصیبت كربلا:

لطفا مصرع دوم بیت یازدهم از:
روی مرات ضمیر صافی از رنگ ریاست
به :
روی مرات ضمیرت صافی از رنگ ریاست
تبدیل شود.
مصرع اول بیت اول تصحیح شود:
خاک، خون آغشتهۧ لبْ تشنگان کربلاست

احمدعلی غلامی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

بنظر میرسد آنچه که در غفلت باقی مانده سخن و هدف شاعر دراین غزل می باشد. اینکه "ایده اصلی شاعر"، "موضوع"، "نحوه بیان موضوع" و "جمعبندی" شاعر در بیان هدف خویش چه بوده ؟ در هرصورت می توان گفت:
با توجه به غزل فوق واژگان کلیدی را می توان بصورت "عشق"، " منزل جانان "، " حضور"، " منزل‌ها " استخراج کرد. همچنین با دقت بر محتوی غزل بیان شده می توان موارد زیر را دسته بندی نمود که بنوعی نشان دهنده مفهوم آگاهانه انتقال اندیشه و تفکر توسط شاعر می باشد برای هرآنکه از این غزل بخواهد آگاهانه بهره مند گردد:
1. مفاهیمی که جنبه راهنما داشته و بنوعی برای انتقال اطلاعات و آگاهی می باشد:
مشکلات راه، افتادن خون، شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هایل ، سالک بی‌خبرنبود.
2. مفاهیم و نکات آموزشی و تربیتی :
از او غایب مشو، زخودکامی به بدنامی کشیدآخر
3. مفاهیم عملی و اجرایی:
از او غایب مشو، ادرکاساً و ناولها، به می سجاده رنگین کن
در نتیجه می توان گفت غزل فوق در واقع بیان آموزشی و تربیتی شاعر برای سالک رونده راه عشق می باشد. به بیان دیگر لسان الغیب در اینجا همچون معلم و استاد راه، موارد اصلی و ضروری که باید در نظر داشت بیان می دارد.

مهران ش در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۸:

بر اساس نسخه‌های مورد استفاده غلامحسین یوسفی این حکایت در پایانش دو بیت دارد که بیت اول به لهجه قدیم شیرازی است و آن را چنین باید خواند (این توضیح از نوشته دکتر علی‌اشرف صادقی در جشن‌نامه دکتر سلیم نیساری گرفته شده)
«پِرِ هَفتا ثَله جُونی می‌کُند | عَشغِ مقری وَ خُیْ بِنی چِشِ رُوشْت
زور باید نه زر که بانو را | گزری دوست‌تر که ده من گوشت»
(پیر هفتاد ساله {که} جوانی می‌کند، عاشق کور {هم} به خواب می‌بیند چشمش روشن {=بینا} شده)
{مرد}‌باید زور داشته باشد نه زر، که برای بانو | یک گزر {آلت جنسی مرد} دوست‌داشتنی تر از ده من گوشت است}

۱
۴۲۷۲
۴۲۷۳
۴۲۷۴
۴۲۷۵
۴۲۷۶
۵۴۷۶