منم امروز دور از مشرب خویش
بسر پویان بسوی مطلب خویش
بلعلت تشنه شد آب روانم
رها کن تشنه را در مشرب خویش
تو خورشیدی و من بی نور رویت
چنین تا کی بروز آرم شب خویش
ز شوق ار بر دهانت می نهم لب
نه لعل تو همی بوسم لب خویش
چنانم متحد با تو که در تو
همی یابم حرارت از تب خویش
تو با این حسن اگرچه دین نداری
امام عصری اندر مذهب خویش
ترا از دوستی خواهم که چون جان
کنم پیراهنی از قالب خویش
مرا خود از سر غفلت خبر نیست
که دارم پای تو در جورب خویش
غم تو قوت من شد کسبم اینست
حلالی می خورم از مکسب خویش
بیاو از رقیب خود میندیش
فلک را نیست بیم از عقرب خویش
من از درد تو ای درمان دلها
بیارب آمدم از یارب خویش
بدین طالع ندانم از که نالم
ز ماه دوست یا از کوکب خویش
درین ره سیف فرغانی فروماند
چنین تا کی دواند مرکب خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده تنهایی و عشق عمیق گوینده به معشوق است. او در جستجوی معشوقش قصد دارد از حجابهای روزمره عبور کند و تشنگی روحیاش را با عشق سیراب کند. گوینده به زیباییهای معشوق اشاره میکند و احساس میکند بدون او بینور و بیحضور است. ارتباط عمیق و درونیاش با معشوق به میزان حرارت و شوقی که نسبت به او دارد، وابسته است. همچنین، او به غم و درد ناشی از این عشق اشاره میکند و تأکید میکند که این درد برای او قوت و انگیزه است. در نهایت، گوینده به بیکسی و غفلت از خود اشاره میکند و از ناتوانیاش در بیان احساساتش عمیقاً ابراز نگرانی میکند.
هوش مصنوعی: امروز من دور از جایی که به آن تعلق دارم هستم و در حال تلاش برای رسیدن به هدفی هستم که برای خودم تعیین کردهام.
هوش مصنوعی: به خاطر بیدلیل، من به آب زلال تشنه شدم، تو هم این تشنه را در جای خود رها کن.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید هستی و من در نور تو روشن نمیشوم؛ تا کی میخواهی شبهای تنهاییام را بگذارم و در تاریکی بگذرانم؟
هوش مصنوعی: اگر به عشق تو دلم را بر لبم بگذارم، میخواهم لبهای زیبایت را ببوسم.
هوش مصنوعی: احساس نزدیکی و ارتباط عمیق من با تو به گونهای است که حتی در وجود تو نیز حرارت و اشتیاقی را که از عشق خود دارم، حس میکنم.
هوش مصنوعی: اگرچه تو دین و مذهب خاصی نداری، ولی زیبایی تو به اندازهای است که در زمان خود، برای دیگران مثل یک پیشوای مذهبی محسوب میشوی.
هوش مصنوعی: من به دوستی نیاز دارم که مانند جانم برایم عزیز باشد و همچون پیراهنی از وجودم جدا نشود.
هوش مصنوعی: من از سر غفلت متوجه نیستم که پای من در دامان تو گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: غم تو برای من تبدیل به نیرویی شده است و حالا به همین خاطر از درآمد خودم حلال میخورم.
هوش مصنوعی: به دیگران فکر نکن و نگران رقبایت نباش؛ چون آسمان از دشمنی خود نمیترسد.
هوش مصنوعی: من از درد تو، ای مایهی آرامش دلها، به اینجا آمدم و از جان و نیاز خود فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: من نمیدانم از چه کسی باید گله کنم؛ آیا از سرنوشت و ماه دوستم یا از ستاره خودم؟
هوش مصنوعی: در این مسیر، سیف فرغانی همچنان در تردید است که تا کی باید سوار بر اسب خود به دویدن ادامه دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.