سید یحیی فخرالدینی در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۹۴ - زندگی در صدف خویش گهر ساختن است:
با عرض سلام و احترام به زحمتکشان سایت گرانسنگ گنجور و نیز با کسب اجازه از اساتید اهل فضل و ادب
تقریبا در تمام نسخه های چاپی که از علامه اقبال دیده ام، در مصرع دوم بیت سوم، واژه ی "داو" بکار رفته که البته هم معقول تر است و هم جزء واژگان مستعمل شاعر نیز بوده است.
واژه ی "داو" به معنای "نوبت بازی" است
در بازی ها و مسابقه های گروهی، و چندنفره مثل تیراندازی یا بازی ورق یا تیله بازی و قمار و ... هرکدام از شرکت کنندگان طبق ترتیبی که مقرر شده، نوبت و فرصتی برای تلاش و بروز خویش و انجام عمل دارند. این نوبت را "داو" گویند
ناباور در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
روفیا خانم
درود بر شما
شما دارید اسلام را معنی میکنید یا عقاید خودتان را به اسلام می چسبانید؟
اسلام میگوید اعمال شرعی خودت را انجام بده تا در آن دنیا از لذات بهشت بر خوردار شوی . نه یکجا که در جای جای قرآن
اینها همه وعده است و بستگی دارد تا ما چقدر به وعده دهنده ایمان داشته باشیم
هیچ کس هم نیامده تا بگوید آن دنیا یا در بهشت چه خبر است
میفرمایید :اسلام از نظر من یعنی وقتی چنین نظم قاهری در ساختار جهان میبینم باور کنم که خالق این نظم از من هوشمندتر است و در برابر آن سر تعظیم فرود آورم
چه ربطی به اسلام دارد . کجای اسلام به شما ثابت میکند که نظم قاهری در ساختار جهان هست الا آنکه شما را تشویق میکند که بپذیرید با چند آیه که میتوان با بی ایمانی آنهارا رد کرد ویا با ایمان پذیرفت
هر عقل سالمی نظام جهانی را پذیرفته و قوانین پیشرفته ی بشری نیز برین نظم صحه گزارده
حال شما چه مسلمان باشی چه نباشی
من این تبلیغ را فهم نمی کنم ، که برای اثبات حقانیت اسلام
از آنچه که قبل از اسلام هم پذیرفته شده و در قوانین بشری جا افتاده بوده استفاده شود
جنبه های دیگری هم در اسلام هست که میتوان در تبلیغ به کار برد
کدام دین و یا تفکری گفته که به قانون فضایی که در آن زندگی میکنید احترام نگزارید؟
یا کدام اندیشه ای برین است که انسان از نظم حاکم بر جهان هوشمندتر است؟
شما اگر اینها را فقط از اسلام گرفته اید خوشا به حالتان
ولی من میبینم که هم مسلمان وهم غیر مسلمان نیز برین عقید اند
با احترام
حمیدحائری در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش اول » المقالة الاولی:
بیت پنجم، مصرع دوم، به تصحیح استاد محمدرضا شفیعی کدکنی اینچنین است:
چو هر یک، در دو عالم، خود کمی بود
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۵:
اندر سرای باقی
دارم سراغ و جاییست باقی برای یاران
در قربت و قلیلند دور از بهشت ِ خواهان
این را یقین بدانید ای وحشیان ِ فانی
آن دوزخش سراییست روزی برای خواران
احمد در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۱ - ظاهر شدن فضل و زیرکی لقمان پیش امتحان کنندگان:
سلام بیت پانزدهم. گفت من ازدست نعمت ......فکر کنم منظور اینست رحمت ولطف وشیرینهای نعمات خداوند در مقابل ناملایمات اینقدر زیاد است که اگر گاهی از سرعدل عقوبتی بما می رسد باید ان راهم الطف وشیرین بدانیم زیرا انقدر ماحلوای شیرین ذرات وجود ماچشیده است که نباید با این خربزه تلخ ناراحت شویم
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴:
خوش باش
ای تارک ِدنیای پُر از نعمت ِاو
با زُهد چرا فارغی از فرصت ِاو
ما شاغل ِفرصتیم و فارغ به دلیم
با خوردن ِمِـی منتظر ِمهلت ِاو
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۳:
منم و شاهد ِ من
در درون ِ جان و جانانیّ و جانم داده ای
میهمان ِ جانی و دانم که آنم داده ای
حاضر و هم ناظری بر سفره ی جان و دلم
شاهد ِ خوانی مرا از هر چه خواهم داده ای
روفیا در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
سلام دوستان عزیز
اطلاعات در کنار هم دانش و دانش ها در کنار هم عقل را پدید می آورند .
برخی گفتند وقتی دانشی با تجربه شخصی شما همراه میشود عقل پدیدار میشود .
از اینروست دانشمندان بسیاری را میبینیم که در روابط انسانی و در لمس خوشبختی ناموفق هستند .
چون دانش خود را به بوته آزمایش نگذارده اند و از برکات آن بهره مند نشده اند .
تعریف دیگری از عقل درک چیزهایی است که بیشتر مردم عاجز از درک آن ها هستند . گویا عقل را مراتب و درجاتی است . بدون تردید ذهن و تواناییهای ذهنی مفهومی مستقل از عقل نیست .
عقل در مراتب دون عقل صرفه گر است که تنها منافع ظاهری صاحبش را میبیند و برای حفظ آن برنامه ریزی میکند .
عقل متکامل تر یک گام پیشتر رفته و درک میکند منافع فرد از منافع جامعه جدا نیست و اثرات فرد بر جامعه و اثرات جامعه بر فرد را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد .
مثلا انسانی که خیال میکند میتواند با اختلاس میلیاردی زندگی خوش و آسوده ای را تضمین کند براستی از موهبت عقل محروم است .
او تجربه ترس یا عذاب وجدان در مردم آزاری های کوچکتر را به کار نمی بندد .
حتی اگر اختلاس او را احدی نفهمد خودش که میداند . و برای بقیه عمر باید از سایه خویش نیز بهراسد . شاید بگویید اینها آنقدر این رفتارها را تکرار کرده اند که دیگر حساسیت شان را از دست داده اند . نه میترسند نه اندوهگین میشوند . من میگویم پس اینها هم اکنون مجازات شده اند . چرا که برای چیزهایی که نیازی بدانها نداشته اند از مرتبه حساسیت انسانی به مرتبه عدم حساسیت حیوانی تنزل پیدا کرده اند . و از موهبت عشق ورزی با مخلوقات خداوند محروم شده اند . جنایت و مکافات را به یاد دارید ؟
مکبث نیز پس از قتل ولینعمت خود گفت i wish when it was done , it was done !
یعنی ایکاش وقتی تمام شد ( عمل قتل نفس ) تمام میشد .
ولی مگر میشود ؟ عواقب عمل بلافاصله پس از ارتکاب آن شروع میشود .
آنچنان عدالت خداوند دقیق است که اگر زود بمیرد افسوس که در آن مدت کوتاه از منافع خیالی آن گناه بهره مند نشده و اگر خداوند به او زمان بدهد و او از منافع موهومی حاصل از قتل یا دزدی برخوردار شود که باز هم افسوس چه زمان طولانی ای را در وحشت و ناامنی به سر برده است .
من البته نمیگویم نظم پنهان در هر پدیده ای را کشف کرده ام . ولی میگویم این یک نظم است . که برای آنها که می اندیشند احترام بر انگیز است . متاسفانه ما انسانها تا یک واژه مذهبی میبینیم فکر میکنیم این اندیشه مذهبی است و یا ما باید مذهب را به طور کامل بپذیریم یا نفی کنیم .
کدام عقل سلیمی این را میپذیرد ؟
اگر چنین بود به ما عقل کاوشگر و ذوق و قریحه منحصر به فرد برای چه داده اند . این را داده اند که دو روز بخوریم و بیاشامیم و سکس کنیم و تقلید کنیم و بعد هم بپوسیم ؟!
اینها را که ستوران هم انجام میدهند !
اینها را به ما داده اندتا هر روز چیزی نو بیاموزیم و آموخته هایمان را به کار بندیم و در نتایج آنها بارها و بارها تعمق کنیم و هر جا که لازم شد خود را تصحیح کنیم . هیچ روزی را به ما نداده اند تا در آن مانند روز پیش بیندیشیم و عمل کنیم .
ما هر روز مقایسه میکنیم ، تعمیم میدهیم ، طبقه بندی میکنیم ، این همانی ها را پیدا میکنیم ، تفاوت ها را درک میکنیم ، تجسم میکنیم ، آزمون میکنیم ، خطا میکنیم ، و در نهایت خود را اصلاح میکنیم .
و همه این کارها را برای این میتوانیم انجام دهیم که نظمی حاکم است .
اگر نظم نبود ما قادر به انجام هیچ یک از آن کارها نبودیم . ریاضی و شیمی و هنر و ادبیات هرگز پیدا نمیشد .
عدالت هم گونه ای نظم است دیگر . من عدالت را یک پدیده نسیه موکول به قیامت نمیدانم . توکل از نظر من این نیست که من اعمال شرعی را انجام دهم و امیدوار باشم که جایی منظور میشود . من اسلام را وعده سر خرمن نمیبینم .
اسلام از نظر من یعنی وقتی چنین نظم قاهری در ساختار جهان میبینم باور کنم که خالق این نظم از من هوشمندتر است و در برابر آن سر تعظیم فرود آورم . و تلاش کنم سایر نظم هایش را هم بفهمم و قوانین قدرتمند حاکم بر کاینات را پیدا کنم و به قانون فضایی که در آن به سر میبرم احترام بگذارم نه اینکه مانند مورچه ای که برای آدمها شاخ و شانه میکشد در مقابل چنین خالق قدرتمندی قد علم کنم .
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۲:
آثار ِ دبیر
مخلوط شو با هر کَس و ناکَس که کثیر است
ناکَس نشود کَس به دعا ، قول ِ بصیر است
خوش باش که این وصلت ِ دنیای عجوزه
با هر کَس و ناکَس و اثرهای دبیر است
HOSSEIN MOSHREF در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۲ - جنگ هوشنگ نوهٔ کیومرث با دیوان به کینخواهی پدرش سیامک:
جناب عرفان گرانقدر!سلام!
« عرفان نوشته:
با سلام از زحمات شما متشکرم در شاهنامه فردوسی که بنده در اختیار دارم و با دست بر روی چرم نوشته شده 5 بیت اضافه تر از نسخه ی شما در سایت دارد که از دلاوری های کیومرث گفته.»
ای کاش آن پنج بیت نسخه چرمی شاهنامه را می نوشتید.
در نسخه چرمی شاهنامه شما، واژه خزروان نوشته شده یا خروزان؟
ویژگی شاهنامه چرمی که در اختیار شماست چیست ؟
باشایسته ترین احترامات حسین مشرف
hosseinmoshref@gmail.com
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱:
کعبه ی دل
گِرد ِ گِل ِ کعبه ات مرامم شب و روز
گِرد ِ دل و کعبه ام دَوانم شب و روز
تو ساکن و ما رها ز هر بند ِ دلیم
فارغ ز گِلیم و این پیامم شب و روز
ایوب در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
این غزل خیلی خوب سروده شده به طوری که هر وقت می خونمش چشمانم کامل خیس می شود. این غزل اوج لطافت و زیبایست....
آیدین در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:
خانم رجایی با تشکر از تفاسیر ابیات، در بیت دوم لرزش به خاطر از دست دادن ایمان نیست بلکه بیم از دست دادن ایمان به خاطر لرزش و لغزش به وجود آمده می رود در واقع ایمان معلول است نه علت
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰:
محتاج به غیر
غیر اگر گشته پریشان ِ رب و عاشق ِ او
شده آلوده به عشقی که خدا داده به او
محتاجم و احتیاج ِ من جرم ِ من است
محتاج به عشق ِ غیرم ، او داده به او
فاطمه در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - غزل خواندن مجنون نزد لیلی:
سلام میشه لطفا بگید معنی مصراع دوم که میگه بسم الله اگر حریف مایی
یعنی چه؟؟ منظورش رو نمیفهمم
ممنون
محمدامین در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:
سلام و درود
روز حافظ گرامی باد!
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۹:
افسار تقلید
ای مقلّدهای سرگردان ِ راه
گردن افساران و ای مردان ِ چاه
عیب ِ رندان و به راهان می کنی
طعمه هستی بهر ِ نقّالان ِ راه
محمدامین در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:
سلام و درود
در بیت هشتم به جای "آسمان ها" "آسمان" باشد مناسب تر است!
واژه "آسمان ها" صحیح نیست.
عباس در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:
درود
شعر بسیارر زیبایست
خداوند رفتگان همه رو بیامرزد مادر بزرگم که البته سواد آنچنانی نداشت همیشه این شعر رو اینچنین برایم می خواند:
اوقات خوش آن بود که با دوست بسر شد
باقی همه بی حاصلی و بوالهوسی بود
خوش بود لب حوض و گل و سبزه و لیکن
افسوس که آن سرو روان رهگذری بود
با تشکر از گنجور
بابک در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸: