حامد در ۱۰ سال قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:
بنده خدا
mazdack
توی چه عوالمی سیر می کنی!
merce در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۴ - خاتمه:
بانو روفیای گرامی
درود
گل گفتید که هر نوشته ی شما روفیای عزیز ، کلاس درسی ست
باز هم مرا به امتحان خواندید ، که چند مرده حلّاجم
از پدر غزلی آوردم تا از صاحب نظری چون شما درس عرفان دیگری بیاموزم ولی خیاط در کوزه افتاد
باری: از ” می “ درین غزل پرسیدید
به نظر میاید که اشاره به دو می و دو مستی می کند
زمانی که خود مستی می طلبد به می ِ عشق و میِ عرفان دست میازد
ز باده ای که به روز ازل به جامم ریخت
دگر بها ندهم جمله را به دیناری
ولی زمانی که از غم گردون می گوید ، غم دنیا را به مستی شراب زمینی خورده
و خنجر به دست و خونخوار {زنگی مست} تشبیه می کند
در بیت اول خود توضیح داده که اگر دنیا با من سر سازش نداشت
میخانه ی الهی را عشق است
و در بیت دوم با مستی روحانی به جنگ چرخ غدّار می رود تا کام دل بگیرد
بیش ازین نمی دانم که اگر بدانم سر به کوه و صحرا خواهم گذاشت
از هم صحبتی با شما فراوان می آموزم
ممنونم
مرسده
حمید زارعی در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸:
در مصرعِ سوم حرف (واو) بعد از کلمه ی (سیر) اضاف است
باید اینطور نوشته شود
ایشان چو شدند سیر، ترکش کردند
حمید زارعی در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:
مصرعِ اول:
ای طلعتِ نورگسترت، بدرِ بهشت
کسرا در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:
درود به تو سعدی
کسرا در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:
شعر بی نظیره خصوصا دو بیت اولش...
درد به تو سعدی
یغمایی در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
استعمال الفاظ رکیک درمثنوی مخالف فرهنگ و اخلاق وادب اهل بیت علیهم صلوات الله
اماکمی هم از ادب مولوی،بگوییم تا معلوم شودکه درمکارم اخلاق چه بیانات کریمانه ای داشته اند!!!
دکتر عبدالحسین زرین کوب درکتاب ” سرّ نی ” _که برای تعریف و تمجید ازمولوی به رشته تحریردر امده است معترف است،که مولوی درمثنوی دربیش ازچهل مورد،الفاظ رکیک رابصورت وقیحانه و تمثیلاتی بشدت شنیع بکاربرده است
برای نمونه:
دفتری ازدفاترمثنوی نیست،مگر آنکه درآن الفاظ فحش آلود وفاحشانه آمده است(این الفاظ بقدری رکیک است که آنهاراروی کاغذهم نمیتوان نوشت
کدو...وکنیزو شهیدشدن بانورا(دقت کنید استعمال شهادت را در چه کارقبیحی!!!)درمثنوی ببینیدو حظ وافر!ببرید
این بنده در شان خویش و نزاهت این قلم دلریش نمی تواندکه تمامی آن یاوه هارا یادکندویک به یک آن ابیات رادرمیان آرد،خودمراجعه فرموده،آن اراجیف را بنگرید.اگر ادب اینست و اینان بزرگان ادب،که زهی بر بی ادبانش
ناشناس در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
مفتون امینی. اکنون شهریار تنها شاعری است که در هر شیوه شعر سروده و نه تنها توفیق یافته بلکه اغلب گوی سبقت را ربوده است و عقیده ی عموم صاحب نظران منصف بر این است که روی هم رفته و با مالاحظه ی تمام جوانب او شاعر بزرگ عصر ماست. در خلوت شهریار جلد سوم
ناشناس در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
منوچهر مرتضوی می گوید نام شهریار فرزند نامدار تبریز سال هاست که از مرز های ایران گذشته و در چهار گوشه ی گیتی هر جا که از ادب فارسی زبان حافظ و سعدی و فردوسی سخنی میرود از لاهور و کشمبر و پیشاور و کراچی تا مدرسه السنه شرقیه ی پاریس و مکتب تتبعات شرقی و افریقایی لندن و از فرانکفورت و توبینگن تا راهرو های دانشگاه هاروارد زبانزد پارسی شناسان است دیر زمانی است که نام شهریار با حدیث ادب معاصر ایران عنان بر عنان می رود و شعر فارسی معاصر با دیوان و اثار شهریار پیوندی استوار و ناگسستنی دارد.-در خلوت شهریار جلد سوم-
ناشناس در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
منوچهر مرتضوی.نام شهریار فرزند نامدار تبریز سال هاست که از مرز های ایران گذشته ودر چهار گوشه ی گیتی هر جا که از ادب فارسی و زبان حافظ و سعدی و فردوسی سخنی می رود از لاهور و کشمیر و پیشاور و کراچی تا مدرسه السنه شرقیه ی پاریس و مکتب تتبعاتشرقی و افریقایی لندن و از فرانکفورت و توبینگن تا راهروهای دانشگاه هاروارد زبانزد پارسی شناسان است دیر زمانی است که نام شهریار با حدیث ادب معاصر ایران عنان بر عنان می رود و شعر فارسی معاصر با دیوان و اثار شهریار پیوندی استوار و نا گسستنی دارد.
لیلا در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
به نظر من عاشقانه ترین شعر فارسیه.من با هر مصرعش زار میزنم.خصوصا این مصرع:او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان... آخه من خودم دلستانم رو روونه کردم تا بره و خوشبخت بشه و فقط خدای من میدونه تلخی این زهر تنهایی چه با روزگارم کرد.با خوندن این شعر همیشه احساس میکنم سعدی من و روزگارم رو داشته نظاره میکرده و سروده :من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
ناشناس در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
محمد علی جمال زاده.برطبع این شاعر تبریزی که مایه ی افتخار زبان فارسی گردیده است از دل و جان افرین گفتم ....در باب قطعه ی شهریار نامدار -مولوی در خانقاه شمس -هر چه بگویم کم گفته ام و واقعا جا داردبگویم شرح شور انگیز شعر شهریار در غزل می پیچد و سیم سه تار نیمه یوشیج. بید بگویم شهریار تنها شاعری است که من در ایران دیدم.دیگران کم و بیش دست به وزن و قافیه دارنداز نظر اهنگ به دنبال شعر رفته اند و از نظر جور و سفت کردن بعضی حرف ها که قافیه ی شعر از ان جمله است.اما برای شهریار همه چیز علیحده است طبع ظریف شهریار به قدری باخته ی شعر است که بارها ...از خواندن شعرهای شهریارادم حالی راکه از علو غزل -به سبک غزلسرایی خودمان-منتظر است میبیند.همین حال را شهریار در اشعار به سبک نوین خود دارد.شهریار شعر را معنی داده است و در شعر ان شعر معنی می یابد. رازی است که ان نگار می داند چیست رنجی است که روزگار می داند چیست انی که چو غنچه در گلو خونم از اوست من می دانم و شهریار می داند چیست نیما یوشیج
ناشناس در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
حسین منزوی.در کتاب -شهریار شاعر شیدایی وشیوایی-درمقدمه ی کتاب در صفحه ی 24می نویسد شهریار زبان مادریش ترکی است و در هر حال فارسی را در مدرسه اموخته ولی با بهره گیری از عطیه ای که خداوند به او بخشیده به درجه ای از زبان اوری میرسدکه فارسی زبانانی در شعر گفتن بزبان مادریشان از او بیروی کرده و الگو و شاخص قرارش می دهندو از همان ترکان فارسی گویی است که به روایت خواجه ی بزرگوار بخشندگان عمر اند شهریار بغزل فارسیعمر دوباره بخشیده است. ملک الشعرای بهار.به راستی حق او راست که با سخنان دلکش خود دل های اشفته رانیز درمان بخشدت و هم بزشک تن و هم طبیب روان باشد.
حمید زارعی در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۷:
مصرع اول اینه
هرگز دلِ خون گشتهام از غم نگرفت
و توی تایپ (خون) به (گشته) چسبیده و باعثِ این ابهام شده برای دوستان
احمد رحمت بر در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲۱:
بیت 9:
اینت یعنی: (صوت )زهی و به به و خه خه که کلمه ٔ تحسین است . (برهان ) (هفت قلزم ). کلمه ٔ تحسین و تعجب به معنی زهی . (غیاث اللغات ). خه خه و لفظ تحسین نیز می آید. (آنندراج ) (انجمن آرا) :
جهاندارگفت اینت پتیاره ای
برو گر توانی بکن چاره ای «نظامی»
دوستدار در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۹:
خنگ با صدای زبر( فتحه) تباهی معنی میدهد.
لااااااا در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مسمطات » تضمین قطعهٔ سعدی:
چندان به سر کوی خرابات خرابم
کاسوده ز اندیشهٔ فردای حسابم
گر کار تو فضل است چه پر وا ز گناهم
ور شغل تو عدل است چه حاصل ز ثوابم
افسانه دوزخ همه باد است به گوشم
تا ز آتش هجران تو در عین عذابم
آه سحر و اشک شبم شاهد حال است
کز عشق رخ و زلف تو در آتش و آبم
نخجیر نمودم همه شیران جهان را
تا آهوی چشمت سگ خود کرده خطابم
سر سلسله اهل جنون کرد مرا عشق
تا برده ز دل سلسلهٔ موی تو تابم
گر چشم سیه مست تو تحریک نمیکرد
آب مژه بیدار نمیساخت ز خوابم
زان پیش که دوران شکند کشتی عمرم
ساقی فکند کاش به دریای شرابم
بر منظر ساقی نظر از شرم نکردم
تا جام شراب آمد و برداشت حجابم
گفتم که به شب چشمهٔ خورشید توان دید
گفت ار بگشایند شبی بند نقابم
از تنگی دل هر چه زدم داد فروغی
شکردهنان هیچ ندادند جوابم
احمد رحمت بر در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲۰:
بیت 26:
پلنگ در اینجا یعنی: برنگ پوست پلنگ . با خالهای درشت . هر چیز که در آن نقطه ها از رنگ دیگر باشد.
مانند این بیت:
به پرده درون خیمه های پلنگ
بر آئین سالار ترکان پشنگ .
واژهنامه دهخدا
احمد رحمت بر در ۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۹:
معنی این بیت چیست؟
بدو گفت خوی بد شهریار
درختیست خنگی همیشه به بار
جواد در ۱۰ سال قبل، پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار: